فقه / فقه اقتصاد / تولی من قبل الجائر؛ جلسه 1392/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

تولی من قبل الجائر

مستثنیات

روایت مهران

«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ مَا مِنْ جَبَّارٍ إِلَّا وَ مَعَهُ مُؤْمِنٌ یدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ أَقَلُّهُمْ حَظّاً فِی الْآخِرَةِ یعْنِی أَقَلَّ الْمُؤْمِنِینَ حَظّاً بِصُحْبَةِ الْجَبَّارِ.»[1]

روایت تا مهران بن محمد بن ابی نصر معتبر است. ابی نصر یا ابی نصیر هرکدام باشند، محمد بن ابی‌عمیر از وی نقل کرده است. چون نقل محمد بن ابی عمیر را از کسی معتبر می‌دانیم، معتبر است. تنها کسی که مشکل دارد مهران است، اگر کسی نقل ابن ابی‌عمیر و بزنطی را موجب توثیق بداند و به‌عنوان توثیق عام قبول کند، سند معتبر می‌شود.

بررسی روایت از لحاظ دلالت

جمله «هُوَ أَقَلُّهُمْ حَظّاً فِی الْآخِرَةِ» کراهت را بیان می‌کند. زیرا می‌گوید علی‌رغم جواز، صحبت جبار موجب نکوهشی است و دلالت بر کراهت می‌کند.

این روایت را عرض کردیم چون از بین آن 40 روایت، مدلول متفاوتی داشت.

روایت نجاشی

این روایت را اشتباهاً بیان کرده‌اند که از کشی است. به صورت نادر، روایاتی وجود دارد که در رجال بیان می‌شود. این روایت نیز لحن متفاوتی دارد.

این روایت سند معتبر دارد. در این روایت تعریف‌ها و تمجیدهای فراوانی از کسی کرده است که در دستگاه برود و به مؤمنین کمک بکند. در این روایت نقطه‌ی مقابل روایت بالا ذکر شده است. حضور فرد را محترم می‌شمارد و تعریف‌ها و تمجیدهای متفاوتی می‌کند.

دسته‌بندی روایات

در بین روایات، روایاتی معتبر بود. این مطالب در سخنان شیخ آمده است، کمی بازتر در سخنان امام و شاگردانش بازگو شده است. روایات جمع‌بندی شده‌اند. و تقسیم‌بندی‌هایی شده است.

در تمام روایات، ورود به دستگاه و کمک به مؤمنین جایز دانسته شده است. اما روایات با اینکه نقطه‌ی مشترکی دارند، اما از نظر حکم متفاوت‌اند. یک نوع دسته‌بندی از لحاظ حکم است.

این به شکلی در کلمات شیخ (ره) بیان شده است. در سخنان امام (ره) و آقای سبحانی، بیشتر به این مطلب تأکید شده است.

روایات بر چند گروه تقسیم می‌شود:

1. دلالت بر اباحه می‌کند. البته بعضی اباحه به معنای عام یا خاص است.

2. دلالت بر استحباب می‌کنند. یعنی این کار، کار خوب و پسندیده‌ای است. ازجمله همین روایت نجاشی است. در این روایت ورود در دستگاه به خاطر کمک به مؤمن را ستوده است و ثواب‌ها و اجرهای فراوانی را ذکر کرده است. بیان ثواب و نعم اخروی، حاکی از استحباب است.

3. دلالت بر کراهت می‌کنند. روایت مهران یکی از این نمونه‌ها است. و حتی روایتی که می‌گفت قضاء حوائج اخوان، باعث برداشتن منقصت عمل می‌شود.

4. دلالت بر وجوب می‌کند. مثلاً روایاتی که علی بن یقطین بیان کرده بودند. وی به امام (ع) می‌گوید: من خسته شدم. زیست تقیه‌ای کار دشواری است. علی بن یقطین اجازه خروج می‌گیرند اما امام (ع) اجازه نمی‌دهند و می‌گویند بمان. این بمان چون امر است، واجب است. البته باید بگوییم این حکم حکومتی است.

5. دلالت بر حرمت می‌کند. روایت «قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع کفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ قَضَاءُ حَوَائِجِ الْإِخْوَانِ[2] بنا بر احتمالی که بگوییم کفاره در جایی است که گناه باشد و ظاهر واژه کفاره، گناه است. در این صورت می‌فرماید ورود به سلطان حرام است و این کمک، آن گناه را کاهش می‌دهد. البته این احتمال را ما قوی ندانستیم. البته این روایت اعتباری نداشت.

جمع‌بندی گروه‌ها

این جمع‌بندی در سخنان امام (ره) نیز آمده است.

جمع‌بندی گروه چهارم و پنجم

تنها روایتی که وجوب را استفاده می‌کنیم، روایت علی بن یقطین است.

«عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِی بْنِ یقْطِینٍ أَوْ عَنْ زَیدٍ عَنْ عَلِی بْنِ یقْطِینٍ أَنَّهُ کتَبَ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی ع أَنَّ قَلْبِی یضِیقُ مِمَّا أَنَا عَلَیهِ مِنْ عَمَلِ السُّلْطَانِ وَ کانَ وَزِیراً لِهَارُونَ- فَإِنْ أَذِنْتَ جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاک هَرَبْتُ مِنْهُ فَرَجَعَ الْجَوَابُ لَا آذَنُ لَک بِالْخُرُوجِ مِنْ عَمَلِهِمْ وَ اتَّقِ اللَّهَ أَوْ کمَا قَالَ.»[3]

این روایت چند نقل دارد. از این روایت نمی‌توانیم به‌عنوان حکم اولی استفاده وجوب کرد. این یک حکم حکومتی است. درنتیجه دلالت بر حکم اولی نمی‌کند.

درنتیجه در گروه چهارم، روایتی که بر حکم الهی بکند، وجود ندارد.

گروه پنجم که دلالت بر حرمت دارند، روایتی جز «قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع کفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ قَضَاءُ حَوَائِجِ الْإِخْوَانِ[4]روایتی نداریم. کفاره را دو معنا کردیم، اگر احتمال اول را می‌گرفتیم، همان کراهت دارد. اگر احتمال دوم را بگیریم، باید بگوییم که سنداً اعتبار ندارد.

درنتیجه طایفه چهارم و پنجم را باید کنار بگذاریم و جمع‌بندی این‌ها وجود ندارد.

جمع‌بندی طایفه‌های اول و دوم و سوم

چیزی که باقی می‌ماند طایفه اول و دوم و سوم است.

در مورد کراهت روایات زیادی داشتیم و در این جلسه نیز روایتی را دال بر کراهت عرض کردیم. روایت نجاشی نیز دال بر استحباب دارد.

این جمع‌بندی در سخنان امام (ره) و شیخ (ره) نیز وجود دارد. سه لحن اباحه و استحباب و کراهت به نوع ورود شخص در دستگاه برمی‌گردد. گاهی شخص، برای تأمین زندگی خویش می‌رود، ضمناً جایی کمکی به مؤمنین می‌کند. در این نوع، قصدی وجود ندارد. نوعی غیرخواهی در وجود وی است و این امر باعث کمک به دیگران می‌شود.

گاهی نیز شخص، با قصد وارد دستگاه می‌شود تا پشتوانه‌ی مؤمنین بشود. گاهی نیز شخص هر دو امر را در نظر دارد.

روایاتی که کراهت را بیان می‌کند، مربوط به کسی است که برای زندگی رفته است ولی کمک می‌کند. یعنی قصد و نیت کمک نداشته است.

روایاتی که استحباب را بیان می‌کند، مربوط به کسانی است که با قصد و نیت کمک به مؤمنین رفته‌اند.

روایاتی که اباحه را بیان می‌کند، مربوط به کسانی است که هر دو قصد و نیت را دارند. یعنی هم معیشت و هم کمک به مؤمن را در نظر گرفته‌اند.

درنتیجه موضوع روایات متفاوت است.

نظر آیت الله تبریزی (ره)

حضرت آیت الله تبریزی (ره) مطلب را فنی‌تر بیان کرده‌اند. ایشان می‌فرمایند، روایات کراهت، مطلق است. ورود به دستگاه حتی در صورت کمک را مورد کراهت قرار داده است. هدف شخصی، هدف اجتماعی و ترکیبی از این دو هدف، در روایت وارد نشده است. اما روایاتی که دلالت بر استحباب می‌کند، مقید است. یعنی اگر برای قصد و نیت رفته است، استحباب دارد.

در این صورت مطلق و مقید می‌شود. در جایی که قصد و نیت اجتماعی است، استحباب دارد و از کراهت بیرون می‌آید.


[1]وسائل الشیعه، ج 17، ص 186

[2]وسائل الشیعه، ج 17، ص 192

[3]وسائل الشیعه، ج 17، ص 198

[4]وسائل الشیعه، ج 17، ص 192