بسم الله الرحمن الرحیم
تولی من قبل الجائر
مستثنیات
مرور گذشته
اولین استثناء برای مصالح مؤمنین بود. اولین دلیل که شیخ (ره) برای این استثناء آوردهاند، قاعده تزاحم است. دفع ضرر و تأمین نیازهای دیگران، عناوین راجحه است یا وجوب و استحباب دارد و وقتی تولی از قبل جائر با آنها تزاحم پیدا کند، آنها مقدم میشوند.
همانطور که عرض کردیم و جواب مشهور نیز این بوده است، این دلیل اخص از مدعا است. دو حالت در اینجا متصور هستیم.
1. تولی من قبل جائر با دفع ضرر تزاحم پیدا کند (ضرر در موارد مثل نفوس، عرض، ناموس و ...) در اینجا تعارض بین دو حکم الزامی است و دفع ضرر اهم میشود.
2. تولی من قبل جائر با تأمین نیازهای دیگران تزاحم پیدا میکند. در اینجا حکم الزامی با حکم استحبابی تزاحم پیدا میکند و قطعاً حکم الزامی اهم است. و تولی من قبل جائر اهم است.
این اشکالی است که اغلب به این نظر گرفتهاند.
درنتیجه استثناء به دو شکل میشود. استثنا در زمانی که دفع مفسده اولی است.
بهتر بود که شیخ، این دو را از هم جدا میکردند. استثنای اول را باید دفع ضرر میگرفتیم. حال که تفکیک نشده است این دلیل اخص میشود.
چون مبحث به اینجا کشیده شد، نیمنگاهی به مسئله تزاحم میپردازیم.
قاعده تزاحم
در تزاحم چند نکته وجود دارد:
تفاوت تعارض و تزاحم
تعارض در مقام دلالت ادله و شکلگیری اصل دلالت است. تزاحم بعد از اینکه ادله اثبات شدند و احکام روشن شدند، در مقام امتثال دو حکم را نمیتواند جمع بکند. گاهی تزاحم در مصادیق یک حکم است. مثلاً دو نفر در حال غرق شدن هستند و شخص فقط یکی را میتواند نجات دهد. گاهی نیز تزاحم بین دو حکم است. مثلاً بین نمازخواندن و نجات دادن از غرق.
در باب تزاحم، تنگنای مکلف بر این است که قدرت جمع ندارد. در مقال امتثال این دو جمع نمیشوند. در تعارض هنوز حکم نهایی نشده است.
در باب تزاحم دو مبحث است: یکی فقهی است و دو اصولی است. بحث کبروی این است که از منظر کلان و با نگاه اصولی به آن نگاه کنیم. یعنی احکام در مقام امتثال، قابلجمع نیستند و قدرت مکلف به جمع دو حکم نیست،در اینجا چه باید کرد؟ چه باید کرد، بحثی است که لازم است در اصول مطرح بشود.
این یک بحث صغروی دارد که کار فقه است. ملاکهای اهم و مهم در فقه مطرح میشود. شایسته است که قواعد و ضوابط اهم و مهم را بیان بکنیم. پیشنهادی که وجود دارد این است که قاعده تزاحم کبرویا در اصول مستقل از تعارض،مطرح بشود. همچنین مباحث صغروی تشخیص اهم و مهم،باید به صورت یک قاعده فقهی مورد بررسی قرار بگیرد.
مهمترین قواعد تزاحم،تقدم اهم و اختیار در فرض تساوی است. این دو قضیه مهم در قواعد تزاحم است.
ملاکهای اهم و مهم
یکی از ملاکهای اهم و مهم، تزاحم حکم الزامی و غیر الزامی است. اگر حکم الزامی با غیر الزامی تزاحم پیدا کرد، قطعاً حکم الزامی بر غیر الزامی مقدم است. چه الزامی وجوبی و تحریمی باشد. الزام یعنی مفسده و مصلحتی است که باید رعایت کرد، اما غیر الزام، مصلحت و مفسدهای است که بهتر است رعایت کنیم.
نکته: هدف وسیله را توجیه میکند؟
در اینجا نیز قاعده تزاحم اجرا میشود. در اینجا حکم عقل و شرع قائل به اطلاق نیست. هدف وسیله را گاهی توجیه میکند (زمانی که اهم باشد) و جایی توجیه نمیکند (زمانی که اهم نباشد). مثلاً میخواهد دفاع بکند ولی برای دفاع باید شهری را بمباران بکند. هدف پیروزی در جنگ است ولی وسیله این است که شهر را نابود کند.
بحث تزاحم در مباحث مهم اخلاقی وجود دارد. گاهی انسان مخیر بین شرّین است.
اهم و مهم در تزاحم بین محرمات و واجبات
گاهی دو امر واجب و حرام باهم تزاحم کردهاند، گاهی گفتهاند که حکم تحریمی بر وجوب مقدم است که این امر کلیت ندارد. گاهی حکم الزامی بر حکم تحریمی مقدم میشود. برای اهم و مهم بین واجبات و محرمات، درجهبندی اینها است. یعنی همانطور که گفتیم روابط طولی و همارزی را به دست بیاوریم. در تزاحم بین محرمات یا تزاحم بین واجبات، باید رتبهها تشخیص داده شود.
انواع تزاحم
1. تزاحم بین دو امر واجب
2. تزاحم بین دو امر حرام
3. تزاحم بین واجب و حرام
در سه مورد باید سلسلهمراتب را معین کرد. در فقه ما کبائر و صغائر محرمات مشخص شده است که این یک ترازو و میزانی است. در واجبات، و مقایسه بین واجبات و محرمات کار نشده است.
جمعبندی
دلیل اول شیخ (ره) مورد اشکال قرار گرفته است. یک بخش از این نظریه درست است. آنجایی که تزاحم بین تولی من قبل جائر و دفع مفسده و ضرر در اعراض و نفوس بشود، درست است. در جایی که تولی من قبل جائر در مستحبات تزاحم پیدا کند، صحیح نیست. مستحبات بر احکام الزامی مقدم نمیشود. البته گاهی مستحباتی با عناوین ثانویه، واجب میشود. مثلاً ترک یک مستحب در جامعه اسلامی، احتمال حرام دارد. مثلاً زیارت مستحب است، اما حرم امام رضا (ع) بسته بشود، در این صورت آن زیارت وجوب پیدا کند. البته این خروج از بحث است. تا زمانی که یک عمل مستحب است،نمیتواند مقدم بر احکام الزامی بشود.