بسمالله الرحمن الرحیم
وجوب رد غیبت
مبحث بیست و سوم در ذیل موارد غیبت، حرمت عدم رد غیبت یا وجوب رد غیبت است.
نکتهای پیرامون روایت دوم
در روایت دومی که دیروز بحث کردیم یک نکتهای وجود دارد:
«وَ فِي ثَوَابِ الْأَعْمَالِ وَ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنِ اغْتِيبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَنَصَرَهُ وَ أَعَانَهُ نَصَرَهُ اللَّهُ وَ أَعَانَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ يَنْصُرْهُ وَ لَمْ يُعِنْهُ وَ لَمْ يَدْفَعْ عَنْهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ وَ عَوْنِهِ إِلَّا خَفَضَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.»[1]
یک تصحیفی در این روایت وجود دارد. یا «الّا» اضافه شده است. یا اینکه چیزی قبل حذف شده است. این روایت یا سقطی دارد یا اینکه اضافهای دارد. این جمله از نظر ادبی تام نیست.
روایت چهارم:
«وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يُعِينُ مُؤْمِناً مَظْلُوماً إِلَّا كَانَ أَفْضَلَ مِنْ صِيَامِ شَهْرٍ وَ اعْتِكَافِهِ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ- وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَنْصُرُ أَخَاهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلَّا نَصَرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَخْذُلُ أَخَاهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلَّا خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.»[2]
این روایت عون مظلوم است. این روایت نیز نظیر روایت دوم است. هم بیان ثواب وجود دارد و هم بیان عقاب دارد.
بررسی روایت از لحاظ سند
سند این روایت معتبر است.
بررسی روایت از لحاظ دلالت
به لحاظ دلالت نکاتی وجود دارد:
1. هر دو طرف ثواب و عقاب در این روایت وجود دارد.
2. این روایت اختصاص به بحث غیبت ندارد. مطلق است. یکی از عدم نصرتها و خذلان نسبت به برادر مؤمن این است که وقتی غیبت او را میشنود، رد نکند.
این روایت دلالت خوبی دارد. اولین روایتی است که الزام را میتوانیم استفاده کنیم. البته این نصرت مظلوم است و خصوص غیبت نیست.
شبههی موجود در روایت:
در این روایت «يَخْذُلُ أَخَاهُ» وجود دارد. این جمله بار بیشتری از نصرت دارد. این اخص از «لم یرد» است. مطلق عدم دفاع، خذلان نیست. باید قرینههایی موجود باشد تا بر عدم دفاع این جمله را استوار کنیم.
وقتی شخص غیبت را میشنود سه حالت دارد:
الف) از فرد غایب دفاع میکند.
ب) حرفی نمیزند و عادی از آن عبور میکند.
ج) یکجوری این حرف را تحویل میگیرد، گویا با این بحث همدلی کرده است. گویا با خذلان غایب شریک است.
از این مباحث متوجه میشویم که دلیل اخص از مدعا است. درنتیجه از این روایت وجوب رد استفاده نمیشود.
جواب شبهه
جمله حالیه که بعد از «يَخْذُلُ أَخَاهُ» آمده است قرینه میشود که مقصود «لم ینصره» است. یا اینکه کسی بگوید اصولاً در تمام جاهایی که انسان شأنیت دفاع دارد، نوعی تعبیر به خذلان میشود. لغت نیز به معنای لم ینصره است. در روایات دیگر نیز کاربرد لم ینصره دارد.
نتیجهگیری
اما با تمام این شبهات و جواب شبهات به نظر میرسد که خذله فراتر لم ینصر است. حتی اگر بگوییم در لغت نیز به یک معنا آمده است، ولی به دلیل تبادرمان، نمیتوانیم قبول کنیم.
روایت پنجم:
«وَ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ بِإِسْنَادٍ تَقَدَّمَ فِي عِيَادَةِ الْمَرِيضِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ فِي خُطْبَةٍ لَهُ وَ مَنْ رَدَّ عَنْ أَخِيهِ غِيبَةً سَمِعَهَا فِي مَجْلِسٍ رَدَّ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ بَابٍ مِنَ الشَّرِّ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَإِنْ لَمْ يَرُدَّ عَنْهُ وَ أَعْجَبَهُ كَانَ عَلَيْهِ كَوِزْرِ مَنِ اغْتَابَ.»[3]
حضرت در خطبهای میفرمایند:کسی که رد غیبت کند، هزار بدی را از او دفع میکند. اگر رد نکند، و خوششم بیاید، مثل گناه غیبت کننده است.
بررسی روایت از لحاظ سند
این روایت از لحاظ سند ضعیف است. در این نوع سند،راویان ضعیفی وجود دارد.
بررسی روایت از لحاظ دلالت
نکاتی در دلالت این روایت وجود دارد:
1. هر دو طرف ثواب و عقاب را دارد.
2. در اینجا جمله دوم، دلالت بر حرمت دارد. صریحاً میگوید که عدم رد، غیبت است.
3. در اینجا صرف عدم رد نیست و خوش آمدن نیز وجود دارد. این ترکیبی است. بنابراین این روایت نیز اخص از مدعا است.
4. این در خصوص غیبت است.
روایت ششم:
«الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ فِي مَجَالِسِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ كُتِبَ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّةَ وَ مَنْ أُتِيَ إِلَيْهِ مَعْرُوفٌ فَلْيُكَافِئْ فَإِنْ عَجَزَ فَلْيُثْنِ بِهِ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَقَدْ كَفَرَ النِّعْمَةَ.»[4]
بررسی روایت از لحاظ سند
این روایت دارای ایراداتی است.
بررسی روایت از لحاظ دلالت
این روایت فقط رجحان را میرساند.
نکته دیگر این است این روایت اعم از باب غیبت است.
روایت هفتم:
«وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْأَحْمَسِيِّ عَنِ الْمُحَارِبِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ عَنِ ابْنِ أَبِي الدَّرْدَاءِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: نَالَ رَجُلٌ مِنْ عِرْضِ رَجُلٍ عِنْدَ النَّبِيِّ ص- فَرَدَّ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ عَلَيْهِ فَقَالَ النَّبِيُّ ص- مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ كَانَ لَهُ حِجَاباً مِنَ النَّارِ.»[5]
در محضر پیغمبر اکرم (ص) کسی متعرض آبروی کس دیگری شد. شخص دیگری از فرد غایب دفاع کرد.
بررسی روایت از لحاظ سند
این روایت از لحاظ سند اشکالات متعددی دارد.
بررسی روایت از لحاظ دلالت
در این روایت نکاتی وجود دارد:
1. این روایت فقط جنبهی ثواب را بیان کرده است.
2. روایت دو احتمال دارد. اگر این کار را نکند، حجاب ندارد و اگر بکند، دچار عذاب میشود. اما احتمال دوم این است که منع از آتش نمیکند. بین این دو احتمال تردیدی وجود دارد درنتیجه به آن استدلال نمیکنیم.
روایت هشتم:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِي الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي ذَرٍّ عَنِ النَّبِيِّ ص فِي وَصِيَّتِهِ لَهُ قَالَ: يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ ذَبَّ عَنْ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ الْغِيبَةَ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُعْتِقَهُ مِنَ النَّارِ يَا أَبَا ذَرٍّ مَنِ اغْتِيبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ وَ هُوَ يَسْتَطِيعُ نَصْرَهُ فَنَصَرَهُ نَصَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ إِنْ خَذَلَهُ وَ هُوَ يَسْتَطِيعُ نَصْرَهُ خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.»[6]
بررسی روایت از لحاظ سند
این روایت نیز سند معتبری ندارد.
بررسی روایت از لحاظ دلالت
در این دلالت نکاتی وجود دارد.
1. روایت مخصوص باب غیبت است.
2. در دو جنبه اثباتی و سلبی است.
3. در اینجا نیز «خذله» دارد. ما بعید میدانیم که مطلق «لم یرد» باشد.
روایت نهم
این روایت در باب 152 است. و روایت 13 است.
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع فِي حَدِيثِ الْمَنَاهِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَهَى عَنِ الْغِيبَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهَا وَ نَهَى عَنِ النَّمِيمَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهَا وَ قَالَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ يَعْنِي نَمَّاماً وَ نَهَى عَنِ الْمُحَادَثَةِ الَّتِي تَدْعُو إِلَى غَيْرِ اللَّهِ وَ نَهَى عَنِ الْغِيبَةِ وَ قَالَ مَنِ اغْتَابَ امْرَأً مُسْلِماً بَطَلَ صَوْمُهُ وَ نُقِضَ وُضُوؤُهُ وَ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَفُوحُ مِنْ فِيهِ رَائِحَةٌ أَنْتَنُ مِنَ الْجِيفَةِ يَتَأَذَّى بِهِ أَهْلُ الْمَوْقِفِ وَ إِنْ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَتُوبَ مَاتَ مُسْتَحِلًّا لِمَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَا وَ مَنْ تَطَوَّلَ عَلَى أَخِيهِ فِي غِيبَةٍ سَمِعَهَا فِيهِ فِي مَجْلِسٍ فَرَدَّهَا عَنْهُ رَدَّ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ بَابٍ مِنَ الشَّرِّ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَإِنْ هُوَ لَمْ يَرُدَّهَا وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَى رَدِّهَا كَانَ عَلَيْهِ كَوِزْرِ مَنِ اغْتَابَهُ سَبْعِينَ مَرَّةً.»[7]
بررسی روایت از لحاظ سند
این روایت ضعیف است. شعیب بن واقع توثیق خاص و عام ندارد. تبدیل سند نیز راهی ندارد.
بررسی روایت از لحاظ دلالت
در این روایت نکاتی وجود دارد:
1. در این روایت دو جنبه اثبات و سلب وجود دارد.
2. الزام از این روایت قابلاستفاده است.
3. منطبق بر بحث ما است.
4. بعضی گفتهاند به خاطر «سبعین مرة» این روایت قابلقبول نیست. آقای سبحانی این نظر را دارند.
«سبعین مرة» موجب نمیشود که بگوییم روایت درست نیست. این روایت یک نوع مبالغه میکند. در این روایت همبستگی بر دیگران را تأکید میکند.