فقه / فقه اقتصاد / تزیین؛ جلسه 1387/02/09

بسم الله الرحمن الرحيم

 

مفهوم شناسي تزيين:

مفهوم تزيين و تجميل و بسياري از مفاهيم ديگري كه ترادف و هم پوشي با اين تزيين و تجميل دارد، يا مقابل اينها است. يك مجموعه واژه شناسي لازم دارد.

 نسبت بين زين و شين:

 اصولاً اين تزيين با مقابلش كه شين باشد، يا تعبير ديگري از اين قبيل چه نسبتي دارد. دو احتمالي كه ديروز گفتيم. و البته نكته اضافه بر آنچه كه ديروز عرض كرديم، اين است كه زينت و تزيين اصطلاح عام و خاص دارد. آن من حرم زينت الله التي اخرج الله لعبادهآنجا در واقع استفاده از نعم است. كه به معناي عام است. و تزيين در بعضي از روايات معناي خاص تري است. و معناي عام آن ملكه و عدم ملكه مي شود. و معناي خاص آن احتمالاً تضاد بشود.

 تقسيمات تزيين:

يك تزيين شخصي و خانوادگي است. و يك تزيين عمومي و دولتي است. در بخش اول تزيين شخصي و خانوادگي اقسامي دارد. تزيين در بدن، در ملبس، در مركب، در مسكن و در مفجر و مكسب كه همه اينها روايات و احكام دارد. كه بعضي در فقه است و بعضي هم بحث نشده است. اين يك قسم است كه تزييناتي كه در حوزه شخص به عنوان فردش يا در خانواده يا در كفوش و امثال اينها مطرح مي شود. كه اين خودش پنج تا است. بخش دوم كه عمومي و دولتي باشد، آنوقت تزيينات عمومي و دولتي را با هم گرفته است. معابد و مساجد يكي است. مصحف يا مصاحف يكي است. معابر و  عدن و اماكن عمومي يكي است. يكي هم ادارات و امكنه دولتي است كه به بيت المال ساخته شده است.

در هر كدام از اين محورها باز تقسيماتي وجود دارد. مثلاً در بحث بدن از تزيينات تغييري جراحي و اينها يك قسمش است. يك قسم آن هم تزيينات و آراستگي هاي ديگري است كه در مو و انگشتر، زيور آلات و آرايش مو و عطر و امثال اينها مطرح مي شود. در ملبس كه قسم ديگري بود، از نوع پارچه گرفته، تا دوخت و رنگ و امثال اينها هست. يا در مسكن خود ارتفاع آن و تفاسير و نقوش مجسمات و امثال اينها است. تقسيمات ريزي هم در هر يك از اين اقسام هست.

بخش اول: تزيين شخصي و خانوادگي

در بخش اول كه تزيين در امور شخصي و خانوادگي است، گفتيم كه سه ،چهار مقام از بحث وجود دارد.

 مقام اول: قاعده اولي و اطلاق اولي

در باب تزيين و تجميل است. كه اينجا بين اباهه و استحباب دور مي زند. و بعيد نيست كه يك استحباب مطلقي اينجا وجود داشته باشد.

مقام دوم: عناوين عامه

عناوين عامه اي است كه به نحو حرمت يا كراهت محدود مي كند و چهار چوبهايي را براي اين تزيين بيان مي كند. كه خود اين عوامل محدود كننده تحريم يا تنزيه به دو بخش عناويني كه حالت عامه است و يك شرائط عامه را در مي گيرد. و يك عناوين خاصه و شرائط خاصي مثل ايام حج و اينها يا براي افرداد خاص يا در ايام خاص و زمانها و مكانهاي مخصوص و امثال اينها است.

مقام دوم عناوين محدود كننده به نحو تنزيه يا تكريه است كه دو قسم دارد.

مقام سوم: عناوين عامه ترغيب كننده

به نحو وجوب يا ندب كه البته اين را بحث نكرديم. و در يك بحث كامل بايد بيايد.

مقام چهارم: عناوين اوليه خاصه

خودش چهار قسم مي شود. لباس، بدن، مركب و مسكن كه در سه مقام قبلي ما فقط حدود وجوب و استحباب را معلوم مي كنيم. ولي وقتي كه وارد مقام چهارم بشويم خودش سه، چهار بخش پيدا مي كند كه در هر بخش حرفها و ادله و عناوين تهديد كننده يا ترغيب كننده ويژه همان قلمرو را بحث مي كند كه وارد اين نشديم.

 اين در واقع بخش اول كه حوزه شخصي و خانوادگي است در چند مقام بحث مي شود، كه سه مقام اول مربوط به عناوين كليه قواعد عامه است. و مقام چهارم مي آيد در تقسيمات ريزتري كه در هر يك از لباس و مركب و چهره و اينها هست كه مقداري از آن را بحث كرديم.

بخش دوم: تزيين عمومي و دولتي

 بحثهاي دولتي و عمومي و اينها هست كه خيلي از آن بحثهاي عناوين عامه آنجا را هم مي گيرد. ولي حرفهاي ديگري دارد كه ما وارد آن نشديم.  عناوين عامه اضرار و اصراف و اينها كه مي گوييم همه عناوين عامه است كه نسبت به موارد ثانويه مي شود. از لحاظ مورد خاص است. مورد گاهي عنوان عام ثانوي است كه در يك مورد مي آيد، گاهي عنوان اوليه در يك مورد است.

مراحل بحث فقهی:

مرحله اول: اجتهاد تك گزاره اي

استكشاف حكم در يك مسأله خاصه است، كه يك حكم را به صورت مفرد و مستقل مي بينيم و استخراج مي كنيم. و نتيجه اش يك مسأله فرعيه است.

مرحله دوم: نظام بخشي

 تنظيم و تبويب مسائل مربوط به يك موضوع است. اين نظير همان تفسير موضوعي به معناي اوليه است. كه به اينها نظام مي دهد. مثل اينكه ما الان مي گوييم متفرقات را مي شود جمع كرد و در يك چهار چوبي قرار داد. كه اين خيلي هم مؤثر و مفيد هست.

مرحله سوم: نظام سازي فقهي

 اين است كه اين متفرقات تجميه شده، يك تحليل عميق تري نسبت به آن به عمل مي آيد. و به سه چهار تا نظريه و ضابطه خيلي اصولي ما در تحليل مي رسيم كه همه اينها در سايه اين سه چهار تا اصل كليدي قرار مي گيرند.

 مرحله چهارم: نظريات اصلي

 اين است كه از اين تحليل و نظريه پردازي در حوزه فقه و حاكم بر فقه يك گامي به پيش بر مي داريم و به عمق مي رويم واينها را ربط مي دهيم با يك مباني فلسفي و كلامي و انسان شناسي و در حقيقت استكشاف مباني مي كنيم. كه اگر مرحله سوم و چهارم را كسي جمع بكند، اين مي شود مرحله پنجم كه تجميه مرحله چهارم و پنجم در يك نظريه كلان مي شود نظريه اسلام، نظريه اي كه از مباني و فلسفي و انسان شناسي شروع مي شود و به اخلاق و احكام ختم پيدا مي كند.

اين كه در مرحله چهارم عرض كردم كه ما به مباني مي رسيم. گفتيم اين دو جور است گاهي فقط تكيه مان به خود اينها است، مي خواهيم ببينيم چه مبناي فلسفي و كلامي و انسان شناسي دارد، گاهي هم يك نگاهي داريم به مباني كه خودش در آيات و روايات آمده وآن را مي خواهيم يك پيوند بزنيم با اين بحث، مثلاً در بحث خلق لكم من ازواجا لتسكنوا اليها و جعل لكم موده و رحمهاين با مجموعه از احكام فقهي متصل است. ما يك وقتي از خود اينها به همين ضابطه مي رسيم، يك وقتي ازاينها به اينجا مي رسيم كه اين را هم بگيريم با آن تطابق دارد. و اينجا البته بحثها تحليلي است ما كمتر مي توانيم به بحث استكشاف حكم برسيم. يك وقتي ما براي استكشاف آن مباني فلسفي و كلامي حركت از حالت إني داريم. از سمت احكام به آنجا مي رويم. گاهي از اين سمت به آنجا مي رويم، ولي از آن طرف هم مي رويم توصيفيات قرآن و روايات را مي بينيم و اين دو تا را با هم ربط مي دهيم و پيوند مي زنيم بين اينها اين دو نوع است و جمعش بايد كرد، وقتي كسي مي خواهد هم نظام سازي بكند. و هم مبنا پردازي بكند.آن فقط بحث مستقلات عقليه مي شود. يعني احج هايي 53 /24  كه عقل به طور قاطع يك مبنايي دارد و مطمئن هستيم به نحو قطع كه اين مبناي فلسفي، نتيجه اش اين حكم شرعي است. خيلي بايد احتياط كرد. كسي بگويد كرامت انسان اقتضاي اين حكم را مي كند. اين جاي احكام مستقلات و آن هم بايد قطعي باشد. يا به عبارت ديگر يك ملازمه قطعي بايد داشته باشد كه اين مي فرمايد: إن الله جميل يحب الجمال، اين يحب الجمالرا گفته اند بگوييم كه پس تجميل خوب است. البته اين در روايات در اين مقام آمده راحت مي شود اين را استكشاف كرد. ولي هميشه به اين سادگي نيست كه بگوييم يك حكمي يك قانون توصيفي در شرع آمده من از آن اين استخراج را مي كنم. فرموده جعل بينكم موده و رحمه يا لتسكنوا اليهااين صد در صد يا اين ملازمه دارد كه اين را مي خواهد بگويد. اين در بحثهاي روشن فكري امروز اين قبيل چيزها زياد است. بعضي از آقايون مي گويند كرامت انسان است كرامت انسان هم مطلق است پس ديه زن و مرد بايد مثل هم باشد. اينطور اقتضا ها خيلي جاي احتياط دارد و به اين سادگي نيست كه آدم راحت بگويد يك اقتضاي قطعي دارد كه اين، اين حكم را در بياورد. بخصوص اگر با احكامي مخالف باشد. در عالم ثبوت هميشه مبنا و رو بنا داريم. ولي در عالم حركت اجتهاد و كشف ما هميشه اينطور نيست. ولي اگر از آن طرف بخواهيد به سمت فقه بياييد كار دشواري است. اين خودش يك منطقي دارد كه بايد در اصول روي آن كار بشود. در كلمات بزرگان مطرح هست و مورد توجه با اين بحثهاي روشن فكري و تحولات اجتهاد هم مرتبط است كه ما بياييم يك حركتي از مباني كلامي و انسان شناسي به سمت احكام و گزاره هاي حكمي حركت بكنيم. به عنوان متد يا روش اجتهادي اين خودش امكان دارد اما بسيار دشوار است و جاي احتياط زيادي است ولي راه محدود نيست.

مرحله پنجم: جمع بندي يك نظام فقهي فلسفي

 كه نتيجه همه اينها است. يعني جمع بندي يك نظام فقهي فلسفي در يك حوزه اي است.

بحث تزيين:

تزيين به معناي خاص يعني آراستگي آن هم در حوزه لباس و شخص و مسائل شخصي كه اين تزيين را به عنوان يك اصل عمومي اسلام مي پذيرد. اما اسلام اين آراستگي حالت عمومي آن همراه با نوعي وقار و اعتدال را مي پسندد. نوعي وقار و اعتدال و با توجه به تأثير و تأثراتي كه اين با حوزه امور نفساني دارد. زياده روي را خيلي نمي پسندد. آراستگي در منظر يعني بدن و در ملبس و در مركب و در مسكن و در مسجر اين اصل آراستگي مطلوب اسلام است و زهد بازي مطلوب اسلام نيست. زهد نمايي و شلخته گري اينها مطلوب اسلام نيست. تظاهر در اينها چيز مطلوب در اسلام نيست. و آراستگي مطلوب است. اما محدوده اينها اين است كه آن وقار و اعتدال را در شخص حفظ بكند. و در بهره گيري از منابع هم براي اينها زياده روي و ريخت و پاش و هرس و آز در آن حاكم نباشد. اين حالت عمومي قصه است. اما اين حالت عمومي حالت متعارف مطلوب عام است. در يك شرائط ديگر درجات اين متفاوت مي شود. بر حسب شئون فردي و اجتماعي و مقام و موقعيت و زمان و مكان يك مقدار درجه اينها از نظر نوع و كيفيت و درجه تفاوت پيدا مي كند. اين جمع بندي فقهي اخلاقي از اين حوزه آراستگي منظر و ملبس و مركب و مسكن و مسجر است. يك بخشي از آراستگي چون تأثير و تأثرات رواني مثل تنظيف و تطييب و اينها آثار رواني دارد. يك بخشي از آن تأثير بيروني دارد كه آنجا درون و بيرون فرق مي كند.

 مرحله چهارم: ارتباط تزیین با مباني فلسفي و كلامي

 به نظر مي آيد با چند بحث انسان شناسي و كلامي و فلسفي اين بحث ارتباط دارد.

1. حس زيبا خواهي انسان

 يكي با آن حس زيبا خواهي انسان ربط دارد. اين حس زيبا خواهي در واقع يكي از مباني اين مباحث و تنظيم احكام است.

2. روابط جسم و جان

يكي آن روابط جسم و جان است. كه در آراستگي به شخص يك نوع انتظام روحي و خود شكوفايي مي دهد. نظافت و آراستگي به آن يك نوع خود شكوفايي مي دهد. و اين در روانشاسي هم بحث شده است. يعني كسي كه استحمام كرده يك شكوفايي دارد كه روي فكر و اخلاقياتش اثر مي گذارد. و لذا تنظيف و تزيين يك بخشش زيبا دوستي و زيبا خواهي خود شخص وديگران است. و يكي با بحث رابطه و تأثيرات آراستگي ظاهر با آراستگيهاي دروني و آن مسائل دروني ارتباط آنها در اين جهت است. همانطور كه زياده روي و اينها با روحيات دروني ارتباط دارد. و لذا پيوند اين ظواهر با درون چه در حوزه مثبت، چه در حوزه منفي باز يكي از مباني اين بحث است كه اسلام به خوبي اين را جهت گيري كرده و در خود روايات هم آورده است.

3. خلق لكم ما في الارض جميعا

و به خصوص اينكه خلقت اين عالم براي بشر است. سخر لكم خلق لكم و به خصوص اينكه براي مؤمن است كه در روايات آمده است. من حرم زينت الله التي اخرج الله لعبادهكه اينجا زينت به معناي عام است. اين هم دو قاعده است كه خلقت عالم براي بشر و بويژه خلقت عالم براي انسان مؤمن، اين هم مبنايي است كه با اينها مرتبط است.

4. پيوندهاي اجتماعي انسان

 يكي هم آن اهميت و اجتماعي بودن انسان است. و پيوندهاي اجتماعي انسان است. و اينكه رشد و كمال بشر به پيوندهاي اجتماعي است. كه اين خيلي مهم است. كه مي گويد اين آراستگي اين پيوند ها را تقويت مي كند. اين پيوندهاي اجتماعي يكي از مباني آن است.

5. تهذيب نفس و كمال و رشد معنوي

6. پيوندهاي خانوادگي

كه باز مورد اهتمام و تأكيد مهم اسلام است. و يك مبناي ديگر هم تعادل و تنظيم اين احساسات و تمايلات انسان و شخصيت متوازن است. كه اين مي آيد حس زيبا خواهي را جواب مي دهد. پيوندهاي اجتماعي را جواب مي دهد. ولي از آن طرف هم كمال روحي و تهذيب نفس را هم جواب مي دهد.

7. توازن بين اين مجموعه

مجموعه اي از اين كششها و جاذبه ها است كه پشت صحنه اين احكام و قوانين و مقررات است.

8. إن الله جميل و يحب الجمال

 در چند روايت آمده كه انسان خودش را آن طور كه خدا مي پسندد نه آن پسند تشريعي خدا، پسند تكويني خدا در واقع، اين هم يك نوع ارتباطي بين اين اوصاف خداگونه. اين هم اصل ديگري است كه مي شود اينجا آورد. و جاي بحث دارد.