بسمالله الرحمن الرحیم
اصول و روشها
دعا والدین برای فرزند
عرض کردیم که دعا بهعنوان یک عمل تربیتی هم در تربیت خانوادگی مورد توجه قرار گرفته است، ضمن این که دعا بهعنوان یک امر کلی مستحب است اما یک بعد تربیتی هم پیدا کرده است و ما شاهد این هستیم که در منابع دینی دعای نسبت به فرزندان مورد اهتمام و توجه خاص است، برای دعا یک مقدماتی را عرض کردیم که آنها را ملاحظه کردید.
مقامات دعا
بعد گفتیم دعای له داریم و دعای علیه داریم.گفتیم دعای له در آیات و روایات هم دعا برای صاحب فرزند صالح شدن آمده است و هم برای این که برای فرزندان موجود دعا کند، برای امور مادی و معنوی آنها در روایات مورد اشاره قرار گرفته است،
«دعا برای فرزند» در قرآن
در این جا ابتدا یک نگاهی به چند مورد از آیاتی که در این زمینه است داشته باشیم تا حدود دلالت آنها را استخراج کنیم، بهعنوان نمونه ما دعاهای مربوط به فرزندان در قرآن را میتوانیم ذکر کنیم که یکی سوره مریم است که آن قصه حضرت زکریا و یحیی است، این قصه حضرت زکریا و یحیی در دو جای قرآن حداقل در آن جایی که مربوط به دعا است آمده است.
آیه 6 سوره مریموآیه 88 سوره انبیا
یکی سوره مریم است که میفرماید: ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا قَالَ رَبِّ إِنیِّ وَهَنَ الْعَظْمُ مِنیِّ وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَ لَمْ أَکُن بِدُعَائکَ رَبِّ شَقِیًّا، این کهیعص جمله معترضه عرض کنم یعنی در تفسیر این حروف مقطعه بعضی اینکهیعص را بر قصه کربلاتطبیق دادند، کاف را به معنای کربلا میگیرند، عین به معنای عطش یا یزید است، این در روایتی از ائمه آمده است که شاید سندش معتبر نباشد ولی چون در آستانه ماه محرم هستیم یادم آمد که این کهیعص بعضی تطبیق دادند بر قصه کربلا و معنای اولش خیلی عام است بر اسماء الهی که هر کدام اشارهای به اسم خداست. این حروف مقطعه بر اسامی و اوصاف خدا که خیلی تطبیق داده شده است که این یک بخشش است ولی در روایاتی گاهی همینها را به امور دیگری تطبیق دادند، مثلاً گاهی به مؤمن یا اوصاف مؤمن یا ائمه و امثال اینها، این کهیعص از جاهایی است که تطبیق به قصه کربلا و عاشورا داده شده است.
ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا قَالَ رَبِّ إِنیِّ وَهَنَ الْعَظْمُ مِنیِّ وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَ لَمْ أَکُن بِدُعَائکَ رَبِّ شَقِیًّا وَ إِنیِّ خِفْتُ الْمَوَالیَِ مِن وَرَاءِی وَ کَانَتِ امْرَأَتیِ عَاقِرًا فَهَبْ لیِ مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا یَرِثُنیِ وَ یَرِثُ مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّااین از آن مواردی است که در سیره یک پیامبری آمده است، هم برای فرزند دار شدن و هم این که وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا فرزند پسندیدهای باشد که در این جا پسندیده دینی و الهی مقصود است، این آیه 6سوره مریم بود، همین قصه در سوره انبیا آیه 88آمده است که میفرماید: وَ زَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنیِ فَرْدًا وَ أَنتَ خَیرُْ الْوَارِثِین که آن هم دعای حضرت زکریا است که دعای برای فرزنددار شدن است.
تفاوت دو آیه
نکاتی که باید برای این دو آیه عرض کنیم یکی تفاوت این دو آیه است که در آیه انبیا فقط اشاره به این کرده است که اصل اولاد دار شدن را از خدا میخواهد اما در سوره مریم میگوید وَلِیًّا یَرِثُنیِ وَ یَرِثُ مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا، یعنی فرزندی که وارث این امانت نبوت و رسالت باشد آن را از خدا میخواهد یعنی با یک ویژگی های ایجابی از خدا میخواهد، این تفاوت اولیهای است که ممکن است به ذهن بیاید اما اگر دقتی شود شاید این تفاوت خیلی مهم نباشد بلکه این دو آیه اجمال و تفصیل دارد برای این که آن آیه شریفه سوره انبیا هم که حضرت زکریا میگوید لَا تَذَرْنیِ فَرْدًا وَ أَنتَ خَیرُْ الْوَارِثِین، من را تنها نگذار، این فقط تنهایی شخصی نیست بلکه تنهایی رسالتی است یعنی به کنایه میگوید کسی باشد که وارث این امانات الهی باشد و لذا بعید نیست که آن هم ظهور یا اشعاری به این امر داشته باشد منتها تفصیلش در همین آیه شریفه سوره مریم است، این یک تفاوت اجمال و تفصیل این دو دعا است، در آن جا یک دعای خیلی سربستهای است لَا تَذَرْنیِ فَرْدًا و در این جا یک دعای باز شدهای است وَلِیًّا یَرِثُنیِ وَ یَرِثُ مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا، این یک نکته که در مقایسهاین دو آیه است.
تعبیر «مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَ»
یک نکته دیگری هم که در این جا وجود دارد این است که یَرِثُنیِ وَ یَرِثُ مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَ که این را مفسرین گفتند که خود حضرت زکریا از دودمان حضرت یعقوب نیست، علت این که مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَ گفته شده است برای این است که همسرش از حضرت سلیمان بود و سلیمان هم از نوادگان یعقوب است و ازاینجهت یَرِثُنیِ وَ یَرِثُ مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَ، یعنی در این جا توجهی به همسرش هم دارد که این هم نکته جالبی در آیه است، از خدا میخواهد یک فرزند صالحی بدهد که وارث او و آل یعقوب باشد یعنی امتداد آن چیزیکه از طرف همسرش هم هست آن را هم در نظر دارد، این هم نکته ظریفی است که چنین توجهی به همسرش و دودمان حضرت یعقوب دارد.
ظهور آیه در استحباب دعا
اما نکته اصلی و سوم که در این جا وجود دارد این است که این دعا را ما از حضرت زکریا در سوره مریم و سوره انبیا میبینیم و بحث فقهی این است که آیا میشود از این دعا استفاده استحباب دعا کرد؟ به نظر میشود استفاده کرد یعنی آن چه که پیامبری انجام داده است و در دو سه جا هم نقل شده است این بعید نیست که سنت بودن و استحباب از آن استفاده شود که در این حدش بعید نیست گرچه در این استفاده بحث های دقیق تری وجود دارد که چون در جاهای دیگر گفتیم در این جا تکرار نمیکنم اما بعید نیست که بشود این را از آن استفاده کرد. نکته چهارم این است که آیا میشود این حکم را به شریعت ما تسری دارد؟ این هم میشود، این دو بحث را سابق داشتیم.
الغاء خصوصیت در مفهوم آیات
بحث پنجم در این جا این است که آیا میشود این را تسری داد به هر نوع یعنی یک قاعده کلی درآورد که استحباب طلب فرزند صالح برای همه درهمه شرایط؟ این یک مقدار دشوار است برای این که این جا قصه حضرت زکریا و یحیی است و این که کسی را میخواهد که امتداد نبوت باشد، بشود از این استفاده کرد که همیشه برای همه مستحب است که دعا کنند برای این که فرزند صالح پیدا کنند، این یک مقدار الغای خصوصیتش مشکل است برای این که ممکن است بگوییم مورد، مورد امتداد نبوت و رسالت است و در آن جا برای آنها وظیفه استحبابی بود و یک تکلیفی بود که اینطور دعا کند و اثر هم داشت و مستجاب هم شد، اما این که برای موارد دیگر از این دو آیه بشود استفاده کرد این تعمیم به همه موارد و استحباب مطلق طلب فرزند صالح، خالی از اشکال نیست برای این که این روایت الغای خصوصیت کرده است و تعمیم داد و این الغای خصوصیت و تعمیم در این جا کار دشواری است، یعنی الغای خصوصیتش خیلی مشکل است که بگوییم که این که میخواهد فرزندی باشد که ادامه دین او بدهد و امثال این بشود الغای خصوصیت کرد که یک مقدار مشکل است.
(در سوره آل عمران آیه 38، هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لیِ مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سمَِیعُ الدُّعَاء که آن اطلاق دارد. این آیه سوره مریم قطعاً اطلاقی ندارد یعنی نمیشود الغای خصوصیتش کرد و بهعنوان یک سنت کلی ما بخواهیم از آن حکمی بهدست بیاوریم.
آیه 88سوره انبیا ذو احتمالین است، اگر لَا تَذَرْنیِ فَرْدًا را به معنای لغوی اولیهاش بگیریم یعنی به من اولاد بده و اما اگر بگوییم که در این جا لَا تَذَرْنیِ فَرْدًا میخواهد بگوید که نگاهی به آن جنبه رسالت و امتداد نبوت دارد یعنی مرا فرد قرار نده و به من کسی بده که نبوت را امتداد دهد و استمرار ببخشد که اگر این دومی را بگیریم دلالت نمیکند.
آیه 38 سوره آل عمران
آیه سوم آیه 38سوره آل عمران است که قبلش در مورد حضرت مریم است که فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَ کَفَّلَهَا زَکَرِیَّا، حضرت مریم خیلی مقام دارد و در چند جای قرآن در امتداد انبیا نام برده شده است که یکی هم در همین جا است، در سوره انبیا هم همینطور است، در پایان شمارش سلسله انبیا نام حضرت مریم آمده است، در این جا هم آیه 38 سوره آل عمران که سومین آیه مربوط به این قصه است در آن جا دارد که هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لیِ مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سمَِیعُ الدُّعَاء که این جا اظهر این است که میشود در واقع بگوییم یک حکم اطلاقی از این استفاده میشود یعنی دعا میکند که خدایا به من ذریه پاکی بده، إِنَّکَ سمَِیعُ الدُّعَاء، فَنَادَتْهُ الْمَلَئکَةُ وَ هُوَ قَائمٌ یُصَلیِّ فیِ الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْییَ مُصَدِّقَا که در هر سه سوره هم و در هر سه آیه هم قبولی این دعا مورد توجه قرار گرفته است، این سه آیه مربوط به حضرت زکریا و تولد حضرت یحیی است و بعید نیست که از اینها استفاده شود.
ظهور آیه در استحباب طلب فرزند صالح
در اولی شمول یک مقدار مشکل بود، در دومی یک مقدار راحت تر بود و در سومی بعید نیست که بگوییم که این دعا در حقیقت یک عمل مستحبی و سنت مستحبی بوده است که فرزند را بخواهد، البته نکته دیگری که در همه این آیات است این است که در هیچکدام درخواست و تقاضای مطلق فرزند نیست بلکه فرزند صالح مقصود است و لذا استحبابی هم که وجود دارد این است که استحباب طلب فرزند صالح باشد که بعد ممکن است در روایات هم شواهدی برای این پیدا شود.
مفهوم «ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً»
دعای حضرت زکریا نبوت بوده است و شبههای که من به ذهنم میرسد و نگفتم این است که ممکن است آن مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً که میگوید در آن جا طیبه خاص مقصود است ولی چون اطلاقی نیست که بگوییم این حتماً باید حمل بر آن شود میشود بگوییم ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً یعنی فرزند صالح میخواهد و در آن جا میگوید که میخواهم این فرزند صالح اینطور باشد. ممکن است او فرزند پاکی خواست ولی خدا لطف کرد و او را به حد نبوت رساند، قطعاً آن دعا را هم داشته است، لازم نیست بگوییم یک دعا است، ممکن است چند بار دعا کرده است، فرزند صالح میخواهد و فرزندی که امتداد نبوت باشد میخواهد و لذا حمل مطلق بر مقید نمیشود چون همه اینها مثبتین هستند.
(تفسیر آیه به آیه در ضوابطی انجام میشود والا این سه دعا در این جا مثبتین هستند و نمیشود یکی را بر دیگری حمل کنیم.)
آیه 39 سوره ابراهیم
این سه آیه در قصه حضرت زکریا است، یک آیه هم در سوره ابراهیم آیه 39است که آمده است که:
وَإِذْقالَإِبْراهِيمُرَبِّاِجْعَلْهَذَااَلْبَلَدَآمِناًوَاُجْنُبْنِيوَبَنِيَّأَنْنَعْبُدَاَلْأَصْنامَ(35)رَبِّإِنَّهُنَّأَضْلَلْنَكَثِيراًمِنَاَلنّاسِفَمَنْتَبِعَنِيفَإِنَّهُمِنِّيوَمَنْعَصانِيفَإِنَّكَغَفُورٌرَحِيمٌ (36)رَبَّناإِنِّيأَسْكَنْتُمِنْذُرِّيَّتِيبِوادٍغَيْرِذِيزَرْعٍعِنْدَبَيْتِكَاَلْمُحَرَّمِرَبَّنالِيُقِيمُوااَلصَّلاةَفَاجْعَلْأَفْئِدَةًمِنَاَلنّاسِتَهْوِيإِلَيْهِمْوَاُرْزُقْهُمْمِنَاَلثَّمَراتِلَعَلَّهُمْيَشْكُرُونَ (37)در این هفت هشت آیه چند مطلب وجود دارد، یکی آیه 39است اَلْحَمْدُلِلّهِاَلَّذِيوَهَبَلِيعَلَىاَلْكِبَرِإِسْماعِيلَوَإِسْحاقَإِنَّرَبِّيلَسَمِيعُاَلدُّعاءِ (ابراهیم/39)، این جا ندارد که حضرت دعا کرد که به من فرزند بده، در قصه ابراهیم بر خلاف قصه حضرت زکریا دو سه جا دارد که دعا کرد لَا تَذَرْنیِ فَرْدًا، هَبْ لیِ مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً، یعنی برای ذریه پاک دعا کرده است و در سنین بالا هم خدا به او فرزند دارد، در قصه ابراهیم و حضرت اسماعیل و اسحاق هم همینطور است یعنی در سنین بالا فرزند به او داده شد ولی در حدی که الآن من به ذهنم میآید جایی از قرآن ندارد که بگوید دعا کرد ولی در این جا میفرماید که حمد میکند خدا را بر این نعمتی که به او داده است ولی در ذیلش میگوید إِنَّ رَبیِّ لَسَمِیعُ الدُّعَاء، خدا دعا را مستجاب میکند، این ظاهرش این است که ارتباط سمیع الدعا با موضوع ظاهرش این است که حضرت دعایی داشته است و خواستهای داشته است که حمد و ثنا میکند و شکر خدا میکند که الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لیِ عَلیَ الْکِبرَِ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبیِّ لَسَمِیعُ الدُّعَاء و لذا این هم یک دلیل میشود که در واقع حضرت دعایی داشته است و سنت و سیره آن حضرت هم این بوده است که دعا میکرده است و این سنت را باید حمل بر استحباب کنیم. این هم بعید نیست که با توجه به إِنَّ رَبیِّ لَسَمِیعُ الدُّعَاء معلوم میشود که دعایی در این جا وجود داشته است و این فعل پیامبر هم سنت میشود که ظهوردر استحباب دارد، این که سنت و سیره چه طور دلالت بر حکم میکند ما این را سه چهار بار بحث کردیم و در این جا تکرار نمیکنم.
(ممکن است کسی بگوید این سمیع الدعا به دعاهای قبلی برمیگردد و این جا دعایی نبوده است، این ممکن است ولی باز فکر میکنم ظهوری در آن داشته باشد یعنی اشکال شما اشکال بیربطی نیست.)
آیه 74 سوره فرقان
آیه بعدی آیه 74سوره فرقان است که وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍُ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا، در آخر سوره فرقان همان عباد الرحمن است که قبلاً عرض کردیم و حدود ده دوازده صفت برای عباد الرحمن که گروه خاصی هستند برمی شمارد، از آیه 63شروع میشود که وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلیَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَاما که اوصافی را برای آنها ذکر میکند و به این جا میرسد که وَ الَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ که به مناسبت لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ در مکاسب محرمه این را بحث کردیم، وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَامًا، وَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بَِایَاتِ رَبِّهِمْ، یک صفتشان این است که وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍُ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا، این هم بهعنوان دوازدهمین صفت برای عباد الرحمن است که عباد الرحمن کسانی هستند که دعا میکنند و یکی از دعاهای آنها این است کهخدایا از همسران و ذریه ما نورچشمانی به ما عنایت کن و ما را برای متقین پیشوا قرار بده، گرچه بعضی گفته شده است که این عباد الرحمن مقصود ائمه است ولی آنها همه تطبیق است و عباد الرحمن یک مفهوم عامی دارد و یک گروه برجسته و ممتازی هستند که مجموعهای از این صفات را در خود جمع کردند و از جملهاین است که علاوه بر این که به فکر خودشان هستند به فکر امتداد خودشان در یک مسیر دینی هستند، آخرین جملهای که به آنها نسبت داده میشود این دعا است یعنی فرد به فکر این است که آن راه درستی که انتخاب کرده است در ذریه او هم امتداد پیدا کند، این جایگاه چهارمین آیه مربوط به این بحث است.
شمول آیه در «عباد الرحمن»
نکاتی هم که در این آیه است یکی این است که اگر این آیه را با آن آیات قبلی مقایسه کنیم از نظر شمول مشکل این که مربوط به گروه خاصی یا انبیا باشد و فرزندی که به مقام نبوت برسد و امثال این آن شبهه در این نیست و این اطلاق دارد ولو این که تطبیق داده شده است و گفته شده است که مقصود ائمهاند ولی شمول آیه عباد الرحمن هستند، این یک جهت که نسبت به آنها این اطلاق و شمول دارد.
دلالت در اوصاف متقین
نکته دوم هم این است که این دعا که دلالت این هم بر رجحان وضوح خوبی دارد و این که از اوصاف این عباد الرحمن به شمار میآورد که ما این هم قاعده کلی گفتیم، هر جا در اوصاف مؤمنین یا متقین یا گروههای ممتاز و پسندیده چیزی نقل میشود معلوم میشود که آن امر رجحان دارد، در متن دینی و قرآنی و روایی اگر بیان اوصاف شود این ظهور در این دارد که این کار حداقل مستحب است، در سیاق این ده دوازده وصفی که در این جا آمده است برای بعضی قرینه داریم که وجوب است ولی حد قطعی و یقینی و متیقنش همان استحباب است بنابراین چنین دعا کردن برای همه مستحب است.
استحباب دعا برای فرزند صالح
نکته سوم هم این که طبعاً در این جا دعای برای فرزند دار شدن است اما نه مطلق فرزند دار شدن، ما هیچ جا مطلق نداریم و دعای برای فرزند صالح نصیب شخص شدن مستحب است.
استحباب در دامنه وسیعتر
نکته بعدی هم این است که در این جا دارد که هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا، یعنی در این جا دو دعا است، یکی این که از همسران ما نور چشم به ما بده یعنی همان بچههای مستقیم و یکی هم اینکه من ذرّیتنا یعنی نوهها و غیرمستقیم دودمانی برای من قرار بده، پس در واقع در این جا دامنه استحباب را تعمیم میدهد، دعای برای صاحب فرزند صالح شدن و صاحب سلاله و دودمان صالح شدن و اطلاق هم دارد، ذریّتنا إلی قیامِ القیامة که چنین دعایی مستحب است که در سنت و سیره هم اینطور بوده است. پس این سنت استحبابی تعمیم پیدا میکند از فرزندان مستقیم به نوادگان و نبیرهها و امثال اینها و اطلاقش هم تا آخر میگیرد.
مفهوم «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍُ»
مِنْدرمِنْ أَزْوَاجِنَا بیانیه است که یک ابهامی باید در یک جایی باشد که آن را رفع کند که در این جا چنین چیزی نیست، زائده باشد که آن هم خلاف اصل است و اصل این است که چیز زائده نباشد و لذا ظهور این است. مِن نشویه است یعنی از این منشأ و از این جا بِما آن قرَّةَ أعیُن که ظهورش این است و این که زائده باشد یعنی ازواج و ذریه ما را قرَّةَ أعیُن قرار بده که اینها را نمیخواهد بگوید بلکه از اینها قرَّةَ أعیُن به ما بده که دعای آنها این است. احتمال دیگری که شاید در بعضی تفاسیر باشد این است که نمیخواهد بگوید ما را صاحب اولاد کن بلکه میگوید همینهایی که قرار است بدهی اینها را قرَّةَ أعین قرار بده، از اینها قرَّةَ أعیُن بده نه این که از اینها قرَّةَ أعیُن متولد شوند بلکه از اینهایی که هستند قرَّةَ أعیُن بده یعنی آنها را مبدل به قرَّةَ أعیُن کن.
مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍُ را دو جور میشود تفسیر کرد و در هر حال هم با بحث ما ارتباط دارد منتها به دو شکل، یک بار است که میگوییم مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍُ بده یعنیاز اینها کسانی متولد شوند که آنها قرَّةَ أعین هستند یعنی قرَّةَ أعین از اینها پیدا بشوند و در هر حال نشویه است منتها این پیدا شدن یعنی تولد بیابند یا این که تبدل پیدا کنند اینها به انسان های صالح، مِن در هر حال مِنِ نشویه است، میگوید از اینها تولدی پیدا شود یا خود اینها را مبدل به قرَّةَ أعین کنی که این دو احتمال است. میگوید از ازواج و ذرّیات من قرَّةَ أعین بده، میخواهد بگوید در واقع آنها هم سهیم در این قرَّةَ أعین هستند یعنی مثل آیهای که میگفت یَرِثُنیِ وَ یَرِثُ مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَ میخواهد بگوید اینها هم یک نوع دخالتی در آن دارند و اینها هم سهیم میشوند و چون سهم دارند و درثواب و اجر هم شریک هستند آن را ذکر کرده است. این دو احتمال است که در این جا وجود دارد، اگر احتمال اول باشد من أزواجنا یعنی تولد را میگوید آن وقت دعای برای فرزند دار شدن است که یک موضوع بحث ما است و اگر دومی باشد دعای برای فرزندان و ذریه است، هر کدام هم که باشد نکتهای که در آیه است این است که علاوه بر فرزندان مستقیم غیرمستقیم را هم شامل میشود، اگر بگوییم دعای برای صاحب اولاد صالح شدن باشد، هم اولاد و هم ذریه باواسطه را میگیرد، اگر هم دعا برای این است که اینهایی که قرار است بدهی اینها را جزو صلحا قرار بده که این را هم در روایات خیلی داریم که خدایا فرزندان من را صالح قرار بده و ذریه من را صالح قرار بده. در جمع این دو احتمال فکری که من کردم این بود که مِن استعمال لفظ در اکثر از معنا نیست و در هر حال مِنِ نشویه است، میگوید خدایا از ازواج و ذریات من قرَّةَ أعین به ما بده و جمعش یک مقدار دشوار است.
مقصود از «قُرَّةَ أَعْینٍُ»
این جا لازم نیست که قرَّةَ أعین نبوت داشته باشد، مثل حضرت مریم و حضرت زهرا هم باشد قرَّةَ أعین است. ازآنجهت مانعی ندارد و ممکن است زوج باشد مثل حضرت خدیجه، همین دعا را حضرت امیرالمؤمنین هم میفرماید که حضرت زهرا همسرشان است. قرَّةَ أعیُن در لغت اینطور آمده است که قرَّه آن آبی است که هنگام شوق از چشم جاری میشود که آب شوری است و اشک شوق است و این را کنایه قرار دادند از این که نعمتی که موجب شوق و شکوفایی انسان است، این یک کنایه برای مطلق نعمت قرار داده شده است و خیلی وقتها برای چیز اخصی کنایه قرار داده شده است و آن فرزندانی است که صالح است، قرَّةَ أعیُن یعنی فرزندان صالح و فرزندانی که اشک شوق از چشم انسان جاری کند یعنی صالح و شایسته باشند. البته در ذیلش هم دارد کهوَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا، بعضی در این یک شبههای دارند که این مثل این است که نوعی ریاستخواهی میخواهد و میگوید فرزندانم را جزو پیشوایان قرار بده که این هم جواب داده شده است که در این جا بحث معنویت است یعنی میخواهد که او پیشگام امور معنوی باشد و پیشگامی غیر از آن ریاست های مادی است.
در هر حال این آیه دلیل است، یا دلیل برای این است که فرزند صالح را درخواست کند و یا دلیل برای این است که درخواست کند که ذریه و فرزندان او صالح شوند که البته بین این دو تفاوت است. عرفیت در این جمع گرچه اشکالی ندارد ولی عرفیتش برای من واضح نشد.
(و اجعلنا یعنی خود و آنها، این دو احتمال هم داده شده است یا میشود داد، بعید نیست که آنها را هم بگیرد، اگر آنها را هم نگیرد برای خودش هم که میگوید باز همین سؤال است و جواب هم همین جواب است.)
(ممکن است به خاطر این که عباد الرحمن دارد و جمع است این هم میگوید وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا، از آن حیث است یا این که نه این عنایتی به قبلش هم دارد یعنی به این که خود و ذریه او؟ ظاهرشاین است که ذریه هم در داخل این قرار داده شده است که این هم بحث دیگری در این آیه بود.)
و صلی الله علی محمد و آل محمد