بسم الله الرحمن الرحيم
عکاسی
فرع دهم در فروع ذيل بحث تمثيل و تصوير مسأله مربوط به عكسبرداري هاي جديد است، روشن است كه اين نوع تصويربرداري چيزي است كه سابقه نداشته است، و در زمان ورود نص نبوده است كه بتوانيم مصداقي درباره آن پیدا کنیم. علي القاعده اگر در آن زمان اين شکل تصويربرداري و... بود، علي القاعده مورد سؤال قرار مي گرفت. آن چه آن زمان متعارف بوده نقاشي يا صورت گري بود. شكل مجسمه يا نقاشي بوده كه با دست و قلم مويي و قلم هاي مختلف كه آن زمان بود صورت هايي را تصوير مي كردند.
شمول « صور » بر عکاسی
اين شكل امر جديدي است و لذا محل بحث قرار گرفته است كه آيا اطلاقات «من صور صورتاً و من مثل مثالاً» شامل عكسبرداري هم مي شود؟ در اينجا همان طور كه عرض كرديم دو نظريه وجود دارد:
الف. مشمول اطلاق
يكي اين كه اينها را مشمول همه اطلاقات مي داند و اگر كسي قائل به حرمت يا كراهت باشد مي گويد اينها حرام يا مكروه است. مثل مرحوم سيد يزدي و در معاصرين هم در انوار الفقاهةاين طور آمده است.
ب. عدم شمول
در نقطه مقابل جمع زيادي از فقهاء معتقدند به اين كه اين عكسبرداري از موضوع تصوير و روايات خارج است .غالب آقايان مثل خوئي و حضرت امام و تبريزي و بزرگان ديگر نظر دوم را دارند كه مانعي ندارد و مشمول اين اطلاقات نيست.
بحث هم خالي از اهميت نيست حتي اگر كسي قائل به حرمت نباشد. به هر حال احتياطي وجود دارد ممكن است قائل به كراهت شود و عكسبرداري امروز پديده رايجي است چرا كه سؤال، سؤال مهمي است مورد ابتلاست. عكسبرداري ها هم حكم نقاشي ها را دارد اگر بگوييم نقاشي حرام يا مكروه است يا عكسبرداري آن حكم را دارد اين سؤال و دو قول و نظريه اي كه وجود دارد.
ج. شمول حکم در ظاهر کردن عکس
اينجا ممكن است تفصيلي هم قائل شويم كه به آن شكل گفته نشده است. تصويربرداري در خود دستگاه مانعي ندارد اما ظاهر كردن مانع دارد اشكال به نحو تحريم يا تنزيه دارد. و اين احتمالي است كه كسي چنين تفصيلي قائل شود. احتمالي است كه از نظر فقهي قابل تأمل است. بنابراين دو تا قول است و مي شود احتمال سومي را افزود كه نه عكسبرداري حرام و مكروه است و نه اين كه مطلقاًً جايز است بلكه عكس و فيلم گرفتن مانعي ندارد ولي اظهار روي كاغذ مانع دارد. ادله اين اقوال چيست؟
دلیل عدم شمول اطلاق ( امام )
يك دليل اين قول مثل حضرت امام و آقاي خوئي و بزرگان ديگري كه مشهور اين متأخرين كه وقتي اين بحث مطرح شد مشهور اين است كه مانعي ندارد جمع زيادي قائلند كه مانعي ندارد و عكسبرداري وارد در اطلاقات نيست، اولين دليل ممكن است كه اينجا ذكر شود و امام مطرح كردند اين كه ما چون قائل هستيم به اين تصوير و تمثيل با دست و به شكل مباشر حرام است اما تصوير و تمثيلي كه به وسيله آلات و جهازات و مكائن و ماشين باشد مانعي ندارد. چون قاعده كلي را اين طور پايه ريزي كرديم. آن وقت اينجا خارج از اطلاقات مي شود چرا؟ براي اين كه اطلاقات و ادله حرمت يا كراهت تصوير و مجسمه مربوط به ساخت بِاليد است. اما صنع يا ايجاد اين صور باالجهازات و دستگاه ها و ماشين ها و بخصوص ابزارهاي پيشرفته اي كه سابقه اي در زمان ورود نص نداشته اند را دربرنمي گيرد. در اين استدلال بحث كبروي است يعني مي گويد اصلاً صور و مثل، صور صورتاً مختص باليد بالمباشره است تصوير ماشين را نمي گيرد. ذبح بايد با ماشين نباشد يا امثال اين.
جواب آقای اعرافی
اشكال مبنايي است و جواب هم مبنايي است اگر كسي كبري را بپذيرد درست است. اگر حكم اختصاص به دست دارد نه به ماشين، خارج از دليل است. طبعاً دليل اينجا را نمي گيرد چون روشن است كه صورتگري با ماشين اين طور نيست كه با دست تصوير كند و طراحي كند بلكه با ماشين است و شامل اينجا نمي شود منتهي اين اشكالش همان اشكال ديروز است ما اين را قبول نداريم من صور و... اين ادله هم شامل ساخت به دست مي شود و هم با آلات و جهازات..... چه يك نقاش ماهر توانمندي بنشيند و يك صورتي را بكشد چه با دستگاه اين صورت طراحي شود و هيچ فرقي در اين جهت نيست. امام اين را فرمودند و استدلال به آن مبنايي و پاسخش هم مبنايي است.
نحوۀ عمل دستگاه عکسبرداری( دقت موضوعی )
وجه دومي كه مي شود اينجا ذكر كرد كه در بعضي كلمات آمده اين است كه:
بايد دقت كنيم دستگاه عكسبرداري و سيستم آنها چگونه است و كارشان چيست و دقت موضوعي بحثمان است و بحث حكمي نيست. بعد از مرحوم سيد يزدي و در كلمات آقاي خوئي و بزرگان ديگر آمده است. دقت موضوعي اين است كه ببينيم در تصويربرداري و دستگاههاي عكاسي چه اقدامي انجام مي شود. ظاهرش اين است كه در واقع در عكسبرداري يك عدسي شبيه چشم درست مي كنند و تصاوير بيروني كه در چشم ما منعكس مي شود و با همان هم ما مي بينيم و به مغزمان منتقل مي شود. عكاسي مثل ديدن است و ساخت عدسي شفاف سيقلي و آيينه واري است كه تصوير را جلوه مي كند.
در عكسها ما دو مرحله را طي مي كنيم يك مرحله ساخت عدسي شفاف است با ترتيبات خودش تنظيم مي شود، دستگاه برابر يك چهره قرار مي گيرد و آن را منعكس مي كند و صورتي از او در آنجا انعكاس مي كند. كار دومي كه مي كند در عكسبرداري مرحله دوم اين است اين شكل و اين صورت و سايه بماند و حفظ شود كه فرقش با چشم و آيينه اين است كه در چشم ماندگاري ندارد به عكس، اين مقوله كه سايه و انعكاس اينجا باقي مي ماند و مرحله سوم اين است كه اين سايه محفوظ مانده در اين عدسي دوربين، روي كاغذي منعكس مي شود.
اطلاق حکم بر مراحل عکسبرداری
نقاشي و صورتگري و طراحي در اين بحث نيست، و حفظ صورت اينجاست و بعبارت ديگر در اين مراحل هيج كدام صورتگري نيست، آن مرحله اول كه جسمي ساختند كه شيء در آن منعكس مي شود و اين كه مانعي ندارد اگر مانع داشت آيينه هم مانع بايد مي داشت كه در تمام عصور اين بوده و اشكالي نداشته است و اصل نگاه به آيينه هم اشكال ندارد. در واقع در اين مرحله آيينه حساب شده و علمي است.
مرحله دوم كه حفظ مي كند و صورت را حفظ مي كند اين هم مانعي ندارد و مرحله سوم هم كه آن را منتقل به يك جايي مي كند و اين انتقال يك صورتگري جديد و نقاشي نيست و تنها انتقال به جاي ديگر است.
عكسبرداري ايجاد الصور نيست و حفظ الصور است و آقاي خوئي مثال زدند كه كسي اينجا آيينه گذاشته و صور اشياء منعكس مي شود و اگر بياييم موادي به آن بزنيم كه صور اين اشياء روي آن بماند اين كه اشكالي ندارد و اين هم از اين قبيل است. وقتي دقت كنيم عكسبرداري غير از نقاشي است و غير از تصوير است تحقيق اين وجه اين است كه اين سه مرحله را ما بايد جدا ببينيم و همين طور نمي نمي توانيم بگوييم كه حفظ الصور هستند.
مفهوم عرفی عکس
جهت اول در بررسي اين مسأله اين است كه كسي بگويد اين بحث كه بحث عرفي است و در يك بحث عرفي نبايد اين دقتها را كرد. عرف نقاشي مي گويد، مي گويد تصوير كرده، صوّر، ايجاد صورت شيء است، عرف مي گويد ايجاد الصورت است. اين يك وجه است كه در انوار الفقاهه آمده و زمان سيديزدي در حاشيه شان خيلي گذرا گفته و رد شده و معلوم نشده است.
اين وجه حتماً درست نيست، درست است كه با مكائن و... مي گوييم درست است ولي عرف وقتي دقت كند همين حرف را مي گويد و عرفي كه مي گوييم عرف با دقت است و عرف با تسامح نيست. فلذا اين طور نمي شود كه به اين سادگي گفت چيز عرفيش درست نيست، عرف مسامحي كه نيست. جواب اول اين است كه اين عرفي است و عرف فرق نمي گذارد و ما عرض مي كنيم از جهت اين كه ماشين و.. باشد مانعي ندارد ولي اين دقت عرفي خارج از ضوابط فقهي نيست و بايد در شناخت موضوع دقت اعمال شود. گرچه ما موضوع را از عرف مي گيريم ولي عرفي كه دقت لازم را دارد.
شمول عکاسی بر حفظ صور
جهت دوم در بررسي اين است كه بايد مراحل تركيب شود و مرحله اول را قبول داريم اشكال ندارد براي اين كه چهره را در خودش مثل آينه منعكس مي كند. اما مرحله دوم مانع دارد و مرحله دوم كه حفظ صورت است و انعكاس را در دوربين، براي اين كه دليل بر اين كه ظاهرش مثل « صوِّر صورتاً » شايد ايجاد باشد ولي حفظش هم ايجادش است فرقي نمي كند يا خود دليل شامل حفظ مي شود يا اگر نشود لااقل الغاء خصوصيت مي شود وقتي شارع مي گويد مجسمه نسازيد يا نقاشي نكنيد اين هم را دربرمي گيرد.
ایجاد مجسمه يا نقاشي کردن شامل جايي كه صورتي كه ايجاد شده و با تصرف و تعمد شما آن حفظ شود را هم می شود مثل اين كه دارد از جايي ماده اي بيرون مي آيد مثلاً از يك آتشفشاني مواد مذابي مي آيد و كسي قالب مجسمه اي را بگذارد و مواد مذاب داخل آن برود و اين قالب را بردارد و مجسمه را بردارد و بگويد من كه مجسمه ايجاد نكردم و شكلي ايجاد شده است. اين صورت را حفظش كردم يا هماني كه در آينه است، افتادن عكس در آينه يا نگهداشتن تصوير در آينه اين مانعي ندارد اما اگر كاري كنيد اين صورت در آينه بماند گفتيم چه كسي گفته ادله اين را دربرنمي گيرد. پس در اينجا مرحله اول مانعي ندارد و اما مرحله دوم مانع دارد چرا؟ چون حفظ الصورت بود و تثبيت صورت بود و اين حفظ مشمول اطلاقات است ولو اين كه ابتدا به ذهن بيايد كه ايجاد صورت است ولي حفظش هم همين است و فرقي نمي كند.
حفظ غير از اقتناع است و نگهداري به اين معناست كه همه كارهايش تمام شده است و منع استعمال و استفاده از آن چيز است و اما اين حفظ يعني اين كه صورتي ناثابت را كاري مي كنيم كه ثابت بماند و محفوظ باشد. ماندن مشمول اين ادله است. اگر حفظ نكنيد صورتي ديگر در عالم نيست. و اين صورت را مي گوييم. دليل شامل آن مي شود يا لااقل الغاء خصوصيت مي كند، يعني ايجاد كند يا چيزي ايجاد شده را حفظ كند و موجب بقاء آن شود.
ظهور حکم بر ایجاد یا حفظ فعل
اين وجه دوم مبناي بنياد اين بحث به يك بحث مهمي در ظهور ادله است و آن بحث اين است كه ادله اي كه به صورت يك فعل حكمي براي يك چيز ذكر شده اند، اينها اختصاص به ايجاد دارد يا شامل حفظ هم مي شود، احداثي است يا ظهور موضوع ايجادي است و يا حال ابقاء را هم دربرمي گيرد؟ مثلاً فرض بگيريم دروغ گفتن، يك نوعش اين است كه دروغ را در سايت اينترنتي نگه مي دارد، دروغي نگفته است ولي آن را نگه مي دارد، ولي او ايجاد نكرده، بلكه روي سايت گذاشته و حفظ كرده است آيا منع كذب، شامل حفظ كذب هم مي شود يا اغتاب شامل حفظ آن غيبت هم مي شود يا من صوّر شامل حفظ آن هم مي شود و شامل نگهداري اين صورت هم مي شود؟ اين محل بحث است و اختلاف بين آقايان است.
الف. ظهور حکم بر ایجاد
بعضي مي گويند اين ادله ظهور در حالت ايجادي و احداثي دارد و يك حالت ابقائي را نمي گيرد. منع صوّر دو حالت دارد: يكي ايجاد، يكي نگهداري و حفظ است. مهم نيست كه عرفا بگويند صوّر يا نه، ولي عرف مي گويد غرض شارع اين است كه اين جايي ماندگار نشود و حالا جايي ايجاد كنيد يا كاري انجام دهید كه اين صورت در آينه بكند و فرقي از لحاظ ملاك و مناط نمي كند. آنها كه مي گويند اين اقدام هم شامل روايت است اينگونه استدلال مي كنند.
ب. ظهورحکم بر ایجاد و حفظ
نظر ديگر هم مي گويد اين حفظ الصورةدليل نيست. صوّر يا به لفظ يا مناط، فرقي نمي كند وقتي اراده مي كند اين صورت در آنجا بماند هيچ فرقي نمي كند بالمنطوق و اللفظ، يا لااقل بالمناط والملاك شامل آن مي شود.
مرحله اول مانعي ندارد مثل آينه، صور را منعكس مي كند و در مرحله دوم كه حفظ است كه با يك دكمه آن را ماندگار مي كند در اينجا مناط شامل و لفظ شامل آن مي شود و مرحله دومش اشكال دارد.
مناطش اين است كه وقتي شارع مي گويد ا چيزي را يجاد مي كند، اين نقش را يا ايجاد مي كند يا نقش آمده را كاري مي كند كه حفظ شود و فرقي نمي كند منتهي نقش را همه اش را خودش انجام داده است و يا اين كه موجب حفظ آن شده است. اگر بگوييم صور صادق است و اگر اين را نگوييم لااقل مناطش صادق است.
در مرحله اول مانعي ندارد و جوابش اين است كه چون آينه وجود داشته و آن قطعاً اشكال نداشته است، صرف اينكه صوري منعكس مي شود قطعاً مانعي ندارد و احدي نگفته آينه اشكال دارد. و تا وقتي اشكال ندارد كه كاري نكند كه آن صورت ماندگار شود چون كار آينه است و متممش كار ابقائي است كه انجام مي دهد و مجموعش محرم مي شود. هر دو با هم صوّر را صادق مي كند و اولي به تنهايي كافي نيست.