فقه / فقه اقتصاد / تصویر؛ جلسه 1387/07/21

بسم الله الرحمن الرحيم

 

ادله موجود در باب مجسمه وتصوير در قرآن

بحث در ادله اي بود كه در باب مجسمه سازي و تصوير و.. وجود داشت. عرض كرديم در قرآن چند آيه با اين بحث ارتباط داشت و آنها را ملاحظه كرديم. آيات شريفه اي كه در قرآن بود سه آيه بود و هر كدام حدود دلالتش را مشخص كرديم. آن چه كه روشن بود اين بود كه در قرآن دليل مطلقي بر منع يا جواز وجود نداشت. آن دليلي كه در قصه حضرت ابراهيم بود در جايي بود كه مجسمه بت و.. بود، آن منع را مي رساند، آيه اي كه در قصه حضرت سليمان بود جواز را مي رساند، آن هم در يك محدوده مشخصي و بدون وجود اطلاقي در غير ذي‌روح، وآية مربوط به  قصه حضرت عيسي سلام الله عليه هم در يك مقام خاصي بود و اطلاقي نداشت.

دسته بندي روايات در باب مجسمه وتصوير

اما وقتي به روايات رسيديم عرض كرديم كه روايات به دو طائفه خيلي كلي تقسيم مي شود. يك طائفه اين است كه به ظاهرش ممكن است ادعاي اطلاقي شود و يك طائفه هم آن طوائف و رواياتي است كه تفصيل بين ذي‌روح و غير ذي‌روح مي دهد.

روايت اول در تحريم تزئين با مصورات

 اما در طائفه اول مجموعه رواياتي است كه يك به يك بررسي مي كنيم.اولين روايت، روايت باب سه از باب احكام مساكن بود، كتاب الصلوات ابواب احكام مساكن باب 3 حديث اول. اين حديث اول اين بود كه «قال رسول الله صلي الله عليه و آله قال: اتاني جبرئيل قال يا محمد صلي الله عليه و آله وسلم، انّ ربك يقرئك السلام و ينهي عن تزويق البيوت. قال ابوبصير فمن تزويق البيوت، فقال تصاوير التماثيل». در اين حديث شريف سه چهار بحث بود كه بحث اول بحث سندي بود و گفتيم يك سند ضعيف است و سند كافي ضعيف است و سند محاسن معتبر است و بحث دوم در اين بود كه اين روايت مربوط به ساخت مجسمه و نقاشي و.. است يا نه اين كه مربوط به حفظ و نگهداري و تزئين خانه است. سه احتمال وجود  داشت ما تقويت كرديم اين احتمال را كه اين حديث شريف مربوط به تزئين است كه تزئين هم مصداق و محور اصلي اش همان نگهداري در خانه است ونه مطلق نگهداري ، نگهداري به عنوان تزئين، چه از چوب يا از مواد معماري مجسمه اي را بسازد يا نقشي را ايجاد كند يا نه اين كه ساخته اي را نصب كند. امري كه مدنظر روايت است تزئين خانه است به مجسمه و امثال اين و لذا اين را تقويت كرديم و گفتيم بر خلاف جمعي از بزرگان با اين وجه مذكور اصولاً اين روايت از محل نزاع بيرون مي رود. بحث ما در ساخت و ايجاد نقش و پيكره موجود است در حالي كه اين روايت مربوط به تزئين است. تزئين هم بيشتر نگهداري به شكل خاص است. و مطلق اقتناع هم نيست.

بحث سوم در اينجا تعبير اين است كه ذيلش است كه «قال ابوبصير فقلت و ما تزويق البيوت، قال عليه السلام تصاوير التماثيل»، اين پرسش و پاسخ از ابوبصير و جواب هم از امام صادق (عليه السلام)است و در حقيقت اين جواب امام مفسر آن فرمايشي است كه حضرت از جبرئيل نقل كرده است و مفسر حاكم بر آن است وآن را توضيح مي دهد. علتش هم اين است كه وقتي ابوبصير سوال كرد و ديد وقتي جبرئيل از خداوند نقل كرد كه ينهي عن تزويق البيوت، يك اطلاقي در آن بود يعني گويا مطلق تزئين خانه اشكالي ندارد، به ذهنش نمي آمد و اعتبارش را با اين مساعد نمي ديد سوال كرد امام توضيح دادند كه اين مقيد است يعني تزئين مطلقا منهي نيست. تزئيني كه از طريق كاربرد تماثيل و تصاوير است مورد نهي قرار گرفته است و اين مربوط به نگهداري است نه ساخت آنها.

معناي « تصاويرالتماثيل » در روايت فوق

بحث سوم اين است كه در اين تفسير كه ذيل حديث آمده است كه جمله اي در سخنان ابوبصير آمده است كه تصاوير التماثيل اين يعني چه؟ تقريباً اين تعبير تركيبي را در هيچ روايت ديگري نداريم، اين شكلي نداريم و اينجا منحصر به خودش است. اينجا هم تصاوير آمده و هم تماثيل. اين معناي تصاوير التماثيل چيست؟

طلبه:

استاد: در اينجا كه بحث سوم ما مفهوم و معني تصاوير التماثيل است بايد به چند نكته توجه كرد تا به احتمالات متصوره در معاني اين برسيم. يك مطلب اين است كه تصاويري كه در اينجا آمده كه جمع تصوير است مصدر است يا اسم مصدر است اين دو احتمال در موردش است، خود تصوير هم مفردش دو احتمال در موردش است، به دو صورت  به كار مي رود. گاهي تصوير مقصود صورت سازي است، گاهي تصوير يعني آن چيزي كه حاصل صورت است، اسم مصدرش است. الآن وقتي مي گوييم تصوير فلان و فلان اين اسم مصدر است، يعني چيزي كه حاصل صورت سازي است، اين تصاوير هم در اينجا دو احتمال در آن است. يك صورت اين است كه مي گوييم مقصود يعني صورت سازي، يك وقت صوري كه حاصل از صورت سازي است، تصوير به معناي مصدري يا اسم مصدري. اين دو احتمال در تصاوير است. اگر تصوير به معناي مصدري باشد، تصاوير التماثيل يعني صورت سازي تمثال، تمثال يعني مجمسه، يعني خلق تمثال كه در روايت ديگر به صورت فعليش آمده است يعني صوّر مثالاً و مثّل مثالاً يعني آن صورت را ايجاد كرد و در اينجا تصاوير التماثيل ايجاد تماثيل است چون تصوير وقتي به معني مصدري به كار برود و متعلق به تمثال شود يعني خلق آن است. تزئين چيست؟ اين است كه تمثال را تصوير كند. اين معناي مصدري است.معناي دوم اين است كه اسم مصدري باشد، حاصل تصاوير باشد، تصاويري كه حاصل تصوير است اين هم معناي دوم است كه جمع بستن اين در ميان اين دو احتمال كه جمع آمده است بيشتر به اسم مصدري سازگار است البته مصدر را مي شود جمع بست ولي اين جمع با اسم مصدر بيشتر سازگار است اگراين باشد تصاوير در واقع خودشان صور، صوري كه اضافه به تماثيل شده است.

طلبه:

استاد: اگر معناي مصدري باشد، اينجا اضافه مصدر به مفعولش است، تصوير التماثيل يعني ايجاد تماثيل و درست كردن و ساخت تماثيل است و اين فعلي است و آن هم متعلقش است و از باب مصدر به مفعولش است و مصدر گاهي به فاعلش اضافه مي شود و گاهي به مفعولش اضافه مي شود و ساختن تمثالها است. اما اگراحتمال دوم باشد، اسم مصدر باشد. تصاوير التماثيل يعني آن صور، اگر اينگونه باشد، اضافه تصاوير به تماثيل دو احتمال دارد، يك بار مي گوييم اضافه صور تماثيل حالت طبيعي اوليه اش كه معنايش خيلي درست در نمي آيد. صور تماثيل يعني اين كه تماثيل يك چيزي است، و صور چيز ديگري است كه تماثيل را نشان مي دهد. اين مقصود نيست كه مقصود صور تماثيل باشد مثل اين كه بگوييم بتي را نقاشي كند ، صورت يك تمثالي باشد، اين بعيد است. يك وقتي هم است كه اضافه بيانيه است، تصاوير التماثيل يعني صورت هايي كه عبارتند از مجسمه ها، صوري كه مجسمه ها هستند، اين وقت يك مقدار ظهور بيشتري دارد.

 جمع بندي احتمالات به اين شكل است كه چند احتمال وجود دارد؟ يك احتمال اين است كه تصوير مصدر باشد كه اضافه به مفعولش شده باشد، يعني ساخت مجسمه و تمثال. احتمال دوم اين است كه اسم مصدر باشد و صورت با تمثال چيز ديگري است و اضافه لاميه يا.. باشد، در واقع معنايش اين گونه است كه اينها يك صوري است و آن صورت يك مجسمه است. نقاشي مجسمه است. احتمال سوم اين است كه اسم مصدر باشد و اضافه بيانيه باشد، يعني تصاويري كه از نوع تماثيل باشد. اين جور معنايي را افاده كند.

بعضي گفته اند به خاطر جمع بسته شدن ظهور در اسم مصدر دارد، و مصدر نيست. يك شاهد گرفته شده كه براي اين كه احتمال اول نيست البته اين شاهد مصدر كمتر جمع بسته مي شود و جمع بسته شدن آن مانعي ندارد و گرچه اسم مصدر راحت تر جمع بسته مي شود كه خيلي شاهد قوي و قاطعي نيست.

احتمال دوم كه بخواهد احتمال اول را نفي كند، به نظر مي آيد كه احتمال اول نفي نمي شود احتمال دوم كه خيلي قوي نيست، تصاوير چيزي است كه اين صورت آنهاست كه بعيد است در اينجا مقصود آن باشد و مقصود صور مجسمه باشد . احتمال دوم خيلي به ذهن نمي آيد.

بين احتمال اول و سوم تعيين نهايي واقعاً دشوار است. يك وقت مي گوييم كه مقصود ساخت، مصدر است يعني ساخت تماثيل يا اين كه تصاويري كه از نوع تماثيل است آن مقصود است. تفاوت مهم و زيادي هم ندارد، براي اين كه اگر مصدر بگيريم يعني ساخت تمثال، درست است كه آن احتمال را روي ساخت مي برد چون قبلش تزئين بيوت دارد، اين ساخت در واقع ساخت مقدمه اي است از باب اين كه با اين ساخت دارد تزئين مي كند نه اين كه ساخت خيلي وجيه باشد، اگر اسم مصدر را در نظر بگيريم خود همين نگهداري و حفظ اينهاست فلذا بين اين سه احتمال، احتمال دوم كنار مي رود و مردد بين احتمال اول و سوم مي شود ولي تفاوتي در نتيجه ايجاد نمي كند براي اين كه حتي اگر احتمال اول باشد، ساخت تماثيل باشد، باز هم اين ساخت و ايجاد، بماهو موضوعيت ندارد، موضوعيت اينجا به معناي تزئين است و با اين ساخت تزئين ايجاد مي كند و تزئين اشكال دارد، و نه صرف ساخت.

طلبه:

استاد: سوال در مقام تزئين است و مقصود از زينت گري در خانه، مطلق زينت است زينت همان تمثال است.

طلبه:

استاد: شما يك مفهومي درصدر بود كه محور اصلي بايد حفظ شود و محور اصلي اين بود كه آن نهيي كه جبرئيل بر پيغمبر اكرم عرضه كرد اين بود كه تزئين به بيت نبايد كرد، تزئين به صور و مثالهاست. آن مشرف بر معني است. فلذا با آن قرينه چه ساخت چه نگهداري، همه اينها اصلش محورش اين است كه حالت تزئين داشته باشد. مصدر گرفتن و اسم مصدر گرفتن تفاوت در موضوع نمي كند.

بحث چهارم اين است كه اين تصاوير و تماثيل مربوط به ذي‌روح است يا مطلق است؟

« تمثال و تصوير و نقش » واژه هاي بكار رفته در روايات

قبلا گفتيم كه درروايات در ساخت مجسمه ها ونقاشي ها عمدتاً سه واژه به كار رفته است واژه تصوير، تمثيل، نقش، كه واژه نقش البته خيلي كم به كار رفته است در يك يا دو روايت به كار رفته است. بيشترين استعمال همان تمثيل و تمثال دارد، بعدش تصوير است و بعدش نقش است و اينها واژه هاي بكار رفته در اين روايات است. تجسيم نيامده و در كلام فقهاء آمده است، در سلسلة الينابيع، فتاواي علماء از قديم آمده ولي همه دارد كه الصور المجسمه، همه قيد حرمت را اگر گفتند قيد مجسمه دارد، محطّ اجماع مجسمات است اما در روايات در وسائل و مستدرك و بعضي اهل سنت نقل شده است يادم نيست كه آمده باشد، بيشتر سه واژه تمثال و تصوير و نقش است.

راجع به اين واژه ها در مقدمه هم اشاره اي كرديم و مي گوييم كه در مورد تصوير و تمثيل و نقش، نقش نسبت به غير مجسمه هم به كار مي رود بلكه ظهورش در غير مجسمه است و در آن خيلي بحث نيست. بيشتر نقش صور ذو ابعاد ثلاثه است كه طراحي مي شود و يك چيزي را حكايت مي كند و لذا نقش صورت حكايتگر داراي ابعاد ثلاثه نيست. در آنجا تقريباً قصه معلوم نيست ممكن است در جسم ذو ابعاد ثلاثه به كار برود ولي ظهور نقش صورت گري هاي طراحي هايي از قبيل مجسمه و ذو ابعاد ثلاثه است.

معاني صورت و مثال

اما در صورت و مثال اصل معاني آنها اين طور است. مثال مشابه شيء است و مشابهي كه واقعي هم نيست به صورت غير واقعي چيز ديگري را حكايت مي كند صورت هم همين طور است معناي اصلي اين دو اين گونه است، صورت هم شكلي كه شكل ديگري را حكايت مي كند معناي حكايت گري اينها يعني چيز غيرحقيقي كه چيز ديگري را حكايت مي كند. چون خود صورت اين معناهايي كه به كار مي رود هم صورت و هم مثال يعني يك شكلي يا نقشي كه حاكي از موجود ديگري است به صورت حكايت گري و نشانه اي. البته صورت از نظر فلسفي در ذات شيء و حقيقت شيء به كار مي رود و خود مثال در بحث هاي فلسفي در تمثل موجودات كه مي گويند ملائكه متمثل مي شوند كه فتمثل.... آن داستان ديگري است. مثال و صورت يك معناي حقيقي دارد كه آن جاي ديگر است و آن چه كه اينجا مطرح مي شود يعني اين كه يك چيزهاي مجازي و غير حقيقي اي كه چيز ديگري را حكايت مي كند اين مفهوم هر دواست. چيزي كه حكايت از چيز ديگر مي كند بدون اين كه حقيقت آن  باشد كه في حد نفسه خودش يك حقيقتي است. نقشي كه طراح ترسيم مي كند يا مجسمه اي كه ساخته است اگر كار به حكايتگريش نداشته باشيم خودش در عالم يك چيز حقيقي است اما وقتي مقايسه با چيز ديگري مي كنيم اين يك چيز حاكي از او مي شود مثل وجود ذهني كه خودش يك حقيقت است في حد نفسه ولي به هنگام مقايسه با خارج، مي گوييم حاكي از خارج است. منتهي وجود ذهني يك وجود ذهني است كه حاكي از خارج است. در مجسمه و نقاشي و طراحي وجوداتي هستند كه حكايتگري آنها يك نوع حكايتگري مجازي است و صورت مجازي از چيزي هستند و لذا آن صورت و مثال شيء ديگر كه صورت حقيقي آنهاست كه در بحث هاي فلسفي مطرح مي شود ما كاري به آن نداريم. به عبارت ديگر اگر بخواهيم فلسفي تر حرف بزنيم يك معناي صورت يعني حقيقت شيء، صورت انسان همان فصل اوست همان نفس او و ناطقيت اوست. اين يك معني است كه كاري به آن نداريم.

 يك معناي ديگر صورت يعني وجود حقيقيي كه به نحو حقيقي از چيز ديگر حكايت مي كند مثل وجود ذهني كه صورتي از عالم خارج است آن هم مقصود نيست. مقصود در اينجا نه حقيقت شيء است كه معناي اول است و نه صورت حقيقي شيء بلكه يك شكل يا نقش و صورتي غير حقيقي كه حكايت از چيز ديگر مي كند و حكايتگريش از چيز ديگر حكايتگري واقعي و فلسفي و عيني نيست. اين مقصود از صورت است مثال هم همين است منتهي مثال فرقش با صورت اين است كه مثال حقيقي داريم كه در تمثلات است وقتي كه جبرئيل بر پيغمبر تجلي مي كند آن از باب تجلي و تمثل كه آن هم اينجا كاري نداريم و يكي هم مثالي است كه نظير ديگري است و شبيه ديگري است و از جهاتي او را حكايت مي كند و مشابهت با او دارد.

منظور از واژه صورت در فلسفه

 بنابراين واژه صورت سه كاربرد دارد.يكي صورت يعني حقيقة الشيء كه مقابل مادة الشيء است و فصل حاكي از اوست بنابر آن چه كه فلاسفه گفته اند، اين كاربرد در روايات و جاهاي مختلف است و صورة الشيء حقيقته. اين يك معناي صورت است. معناي دوم صورت يعني آن واقعيتي كه حكايت عيني و واقعي از چيزي دارد مثل صورت ذهني كه وجودات ذهني كه صور اشياء خارجي هستند ولي اين صور ذهني حكايتگري واقعي از آن شيء خارجي دارد، اين هم صورت است و عين حقيقة الشيء نيست بلكه صورتي از يك حقيقت ديگر است. منتهي صورتي است كه حقيقتا آن را حكايت مي كند بنابر آن چه كه در وجود ذهني گفته شده است كه اين دو معني در فلسفه آمده است و استعمالات لغت هم با اين سازگار است و به همين دليل فلاسفه اين را به كار برده اند و ما كاري به اين نداريم.

اما صورت به معناي سومش يعني شيئي كه چيز ديگري است ولي حكايت من وجه است و به نحو مجازي حكايت مي كند و غير واقعي به تمام معناست. اين نقاشي و مجسمه است. مجسمه بوعلي سينا يا عكس يا نقاشي او، طراحي او، صورت گرافيكي او، او را حكايت مي كند. اين حقيقت او نيست كه معني اول است بلكه صورت حاكي از اوست ولي اين حاكي مثل صورت ذهني نيست كه حكايتگري واقعي داشته باشد، يك حكايتگري ظاهري و در سطح غير واقعي است.

معناي تمثيل و مثال

معناي تمثيل و مثال از ماده مثل و مثَل و مشابهت است كه سه معني نداريم و دو معني داريم يك تمثل و تمثيل واقعي است كه در همان تجلي ها و تمثل هاست كه فتمثل لها بشراً سوياً آمده كه آن مقصود نيست. آن تمثل اين است كه يك مقصود در آن واحد و حين واحد تمثلهاي مختلف داشته باشد، تجسم ها و تجلي هاي مختلف داشته باشد كه اين در فلسفه بحث شده است كه اينجا آن مقصود نيست. در آنجا مثال و تمثل و تمثال اميرالمومنين(عليه السلام)در آن واحد در هزار احتضار حضور دارد، آن هم تجلي و تمثل است. آن مقصود در اينجا نيست. اينجا قسم دوم مراد است.

طلبه:

استاد:

معناي دوم چيزي كه به صورت غير تام و غيركامل آن شيء را حكايت كند و اينگونه نيست كه آثار واقعي آن هم حضور داشته باشد. پس صورت و مثال و تصوير و تمثيل هر دو معناي آخر مقصود است منتهي در صورت و مثال سه معني بود و در تمثل و مثال دو معني بود.

آن چه كه مهم است اين است كه اينها در مفهوم تمثال و تصوير و نقش آن دو تا بحث در اينها وجود دارد، يكي بحث اين است كه اينها موجود ذي‌روح را دربرمي گيرد يا اعم از ذي‌روح و غير ذي‌روح است؟ سوال ديگر اين است كه صورت ها و مثالهاي سه بعدي مجسمه باشد و به اصطلاح فارسي امروز پيكره باشد و پيكرتراشي مي گويند آن را فقط دربر مي گيرد يا اين كه نقش ها و عكس ها و تصويرهاي غير ذي ابعاد ثلاثه را هم شامل مي شود؟

اطلاق« تصوير ، تمثيل و نقش » به ذي روح وغير ذي روح

پاسخ سوال اول اين است كه اينها اطلاق دارد قطعاً هم صورت و هم مثال و هم نقش وقتي كه كاربردهاي لغت را ببينيد به وضوح مي بينيد كه هم در ذي‌روح به كار مي رود و هم در غير ذي‌روح. نقش هم نقش حيوان به كار مي رود به نحو حقيقت و هم در نقش شجر و حجر و صورت هم به صورت حيوان و صورت الشجر و تمثال هم اين تمثال حجر و شجر و انسان يا تمثال حيوان و انسان باشد، پاسخ روشن است و مطلق است. در هر جا كه تصاوير التماثيل كه مي گويد هم ذي‌روح را دربر مي گيرد و هم غير ذي‌روح را دربرمي گيرد.

اطلاق « تصوير ، تمثيل و نقش » برمجسمه و صور غير ازمجسمه

پاسخ سوال دوم كه فقط مجسمه را شامل مي شود يا فقط صور ذو ابعاد ثلاثه را مي گيرد يا هر دو را؟ در اين جهت لغت خيلي وضوح و روشني ندارد. مجموعاً اين است كه هر دو احتمال را فقهاء گفته اند و هيچ شاهد واضحي پيدا نمي شود كه به لحاظ لغوي بگويد معناي تمثال فقط مجسمه است و معناي تصوير مثلاً غير مجسمه است چنين نيست. گفتيم احتمال دارد هر دو مطلق باشد، هر دو احتمال دارد كه هر دو مقيد باشد كه اين ضعيف است. احتمال سوم اين است كه تمثال به مجسمه نزديك باشد و تصوير به صور غير مجسمه باشد يا مطلق باشد. اين هم يك احتمال خيلي درست نيست. به نظر مي آيد بين اين احتمالات متصوره در اين كه تمثال مجسمه باشد يا غير مجسمه يا مطلق باشد. صورت هم با اين سه احتمالات. به نظر مي آيد كه از لحاظ لغوي تمثال در هر دو به كار مي رود در خود آيه شريفه 13 سوره سبأ و يعملون لها محاريب و تماثيل آنجا در روايات دارد «والله ما هي تماثيل الحيوان و الانسان ولكنها تماثيل الشجرو مثله». اين تعبد حضرت كه در حكم است ولي در استعمال لغت كه حضرت تعبدي حرف نمي زند. لغت عرب حرف مي زند و حضرت در خيلي از جاها تماثيل بعد شجر هم به كار رفته است، به نظر مي آيد پاسخ سوال دوم اين است كه ما به لحاظ لغت عرب هم تمثال و هم تصوير شمول دارد هم شامل مجسمه و هم صور و نقش هاي غير مجسمه اي مي آيد. شاهدش اين است كه حضرت مي فرمايد تماثيل الشجر، در چند روايت آمده است و كاربردهاي لغت بيانگر اين است. نفي نمي كنيم كه اصطلاحات جديدي بعداً ايجاد شده باشد، ولي به هر حال درلغت اصيل عرب اينها اطلاق دارد.

طلبه:

استاد: در نقش به كار رفتن تماثيل در لغت داريم. در لسان العرب دارد. تصوير و صورت كاربردش در نقش زياد است. صورة الشيء نقشه، و تعبير صورت كردن به نقش به كار رفته است در تماثيل هم خيلي جاها به تصاوير تفسير مي شود.

در موضوع دوم علتش اين است كه در لغت وقتي تماثيل را مي خواهد معني كند همان تصاوير است. اطلاق تصوير بر صور نقاشي اين فراوان است و كم نيست. فلذا كاربرد لغت در هر دو زياد است و بعيد نيست كه تصاوير و تماثيل هر دو را دربرگيرد. بعضي احتمال را تقويت كرده اند كه تماثيل بيشتر به مجسمه ها گفته مي شود و تصاوير غير مجسمه را هم دربر مي گيرد. اما به نظر مي آيد كه تماثيل به معناي تصاوير در لغت است. هر دو بعيد نيست.

طلبه:

استاد:

بعضي اين طور گفتند كه تصوير مطلق است و تمثيل همان مجسمه است. اما بعيد نيست كه تماثيل هم با توجه به اين كه تفسير شده در بعضي از كتابهاي لغت به صورت و صورت هم عام است ، آن هم عام است گرچه در اعصار معاصر تمثيل اصطلاح خاصي پيدا كرده است ولي اينجاها بعيد است اين حرف گفته شود. بنابراين به نظر مي آيد كه در بحث چهارم ما هم كلمه تصاوير و هم تماثيل اختصاص به حيوان و مجسمه ندارد. همه اينها را دربرمي گيرد. گرچه بعضي گفته اند كه تماثيل فقط مجسمه را دربرمي گيرد اما شايد وجهي براي اين نباشد. اين از لحاظ لغت است و از لحاظ حكمي خيلي فرقي نمي كند. براي اين كه اگر بگوييم چون دو جا به كار رفته است يك جاهايي كه تمثال به كار رفته است تماثيل آمده است معناي لغويش همان مجسمه است اگر اينگونه باشد، اختصاص به مجسمه پيدا مي كند، اگر هم اين نباشد و مطلق باشد كه شايد بعيد نباشد مقيدات معتبري داريم كه اينها را مقيد به مجسمه مي كند و اطلاق اينها را شامل مي شود و لذا اين بحث خيلي تأثير در حكم ما ندارد. ما الان يك بحث لغوي مي كنيم كه تماثيل و تصاوير كه اينجا آمده اند هم مجسمه را دربرمي گيرند و هم غير مجسمه را. يا اين كه اختصاص به مجسمه دارد، يك نظر اين است كه اختصاص به مجسمه دارد. اگر اين باشد اين روايات فقط مجسمه را مي گويد كه نهي شده است. ولي اگر بگوييم از نظر لغوي اين مطلق است و غير مجسمه را هم شامل مي شود، در حكم ما به همين‌جا مي رسيم چون كه روايات معتبري داريم كه مقيد اينهاست و گفته است كه اگر مجسمه نبود و اگر ذي‌روح نبود اگر اطلاق داشته باشد، ذي‌روح و غير ذي‌روح، مقيد مي شود اگر در مجسمه باشد، در آنجا قيدي نداريم اما از نظر ما چون احراز نشده است اطلاق اينها، بايد نسبت روايات بعدي را بسنجيم و تعيين تكليف كنيم.

ما تا اينجا از نظر وجهي كه خودمان مي گوييم كه بعيد نيست كه اطلاق داشته باشد. هم ذي‌روح و غير ذي‌روح را هم مجسمه و نقوش را دربرمي گيرد.

منظور از «بيت» در « تزويق البيوت »

نكته ديگري است كه تزويق البيوت، معلوم است كه بيت خصوصيتي ندارد و اگر الآن كسي مغازه اش باشد، محل كار اداريش باشد فرقي نمي كند. الغاء خصوصيت از بيت به ساير اماكن هيچ تفاوتي نمي كند و لذا نبايد تصور كرد بيت به معناي خاص موضوعيت دارد، بلكه الغاء خصوصيت مي شود و همه جا را مي گيرد. و ماشين را هم مي گيرد.

طلبه:

استاد:

بيت محلي است كه سكونت دارد ولي خصوصيتي ندارد.

طلبه:

استاد: نه، از بيت كه فهميده نمي شود الغاء خصوصيت مي شود.

آن چه كه براي ما مهم بود در اين روايت اين بود و از برخي بزرگان جدا شديم اين بود كه ما از بحث ساخت و ايجاد تصاوير بماهو هو جدايش كرديم. مي گوييم امري كه اين روايت محطّ نهي است در اينجا تزئين است. چيزي كه كاربرد زينتي و بهره گيري در مقام زينت از صور و مثال و مجسمه و عكس و... اين محل نهي قرار گرفته است و از بحث ما خارج است و در بحث اقتناع و تزئين است و آن جا چون معارض هايي دارد، حمل بر كراهت مي شود و حرمت از بين مي رود.

وصلي الله علي سيدنا محمد و آل محمد