بسم الله الرحمن الرحيم
ادله موجود درآيات قرآن
عرض كرديم در بحث تصوير و مجسمه سازي و پيكر تراشي و.. در قرآن كريم يك آيه است كه ممكن است به آن براي اين كه تمثيل و تصوير جايز است ، تمسك شود . و دليلي هم كه به طور كلي و مطلق بتوان به آن استدلال كرد براي جواز همان آيه شريفه سوره سبأ است كه در اين آيه چند جهت را بحث كرديم اما يك تكميلي دارد كه آن را بايد عرض كنيم يا اصلاح و تكميلي دارد كه عرض مي كنيم.
آيه 13 سوره سبأ
البته گفتيم كه واژه تماثيل در قصه حضرت ابراهيم و در قصه حضرت سليمان آمده است اما آن آيه اي كه با بحث ما ارتباط دارد همان آيه 13 سوره سبأ است كه نقل داستاني در مورد حضرت سليمان در اين آيه شده است و اين آيه اين بود كه «و يعملون لها ما يشاء من محاريب و تماثيل و جفون كالجوا...» تا آخر آيه شريفه كه چنين مي شود استدلال كرد كه جن براي حضرت سليمان آن چه را كه اراده مي كرد و درخواست مي كرد فراهم مي آورد كه يكي از آنها تماثيل، مجسمه ها و تصويرها بود. و گفتيم كه اين امر طبعاً نوعي تقرير حضرت سليمان را دارد.
اما آن چه كه علاوه بر آن گفتيم سه جهت بحث داشتيم يكي تقرير دلالت بر جواز مي كند، و يكي هم گفتيم گرچه عمل جن بوده است، قطعاً شامل انس هم مي شود و يكي هم اين كه تماثيل به ظهور اوليه خود شامل مجسمه مي شود. اين سه جهت بحثي بود كه عرض شد.
منظور از تمثال در آيه 13 سورة سبا
دو روايت در ذيل اين آيه شريفه وارد شده است كه در آن روايت ها حضرت مي فرمايد: ما هي تماثيل الرجال و النساء بلكه اينها شجرو امثال اينها بوده است. اين دو روايتي كه ذيل آيه وارد شده است و ظهور اوليه آيه را ممكن است بگوييم تغيير مي دهد ابتدا عرض كرديم سندش درست نيست، اما يكي از اينها سندش درست است، دو روايت در ذيل آيه بوده در باب 3 از باب احكام مساكن روايت 4 و 6. روايت ششم سهل بن زياد در آن واقع است بي اشكال نيست،كه از امام باقر(عليه السلام) است اما روايت 4 كه از امام صادق (عليه السلام) است سند اين روايت درست است و مشكلي ندارد، سند آن از اين قرار است « عن محمد بن يحيي و احمد و عبد الله ابن محمد بن عيسي عن علي بن حكم عن ابان بن عثمان » اينها توثيق دارند، ابي العباس هم در اينجا ابي العباس بقباق است كه ابي العباس چند تا داريم ولي اينجا به ملاحظه نقل ابان بن عثمان و اين كه از امام باقر و امام صادق(عليهم السلام) نقل مي كند كه همان ابي العباس بقباق است كه سند آن معتبر است و شخص معتبري است و اشكالي ندارد. فلذا روايت 4 كه ذيل آيه وارد شده سند درستي دارد، كه حضرت مي فرمايد:« والله ما هي تماثيل الرجال والنساء ولكنها الشجر و شبهه». اين تماثيلي كه براي حضرت سليمان ساخته شده است شجر و موجودات غير ذي روح بوده است و نه موجودات ذي روح. مجسمه و تصوير رجال و نساء نبود و اگر اين روايت معتبر باشد، اين آيه دلالت بر يك جواز في الجمله اي در همين تصاوير و تماثيل غير موجودات ذي روح مي كند شامل موجودات ذي روح نمي شود براي اين كه امام به صراحت در اين حديث معتبر نفي مي كنند و مي گويند مقصود اين نيست. البته اين آيه و روايت ضمناً اين را هم كه استعمال تماثيل در غير ذي روح هم يك استعمال درستي است، نشان مي دهد. مي شود استعمالش كرد مثل اين كه ظاهر هم مي گويد استعمال مي توان كرد. بنابراين آن چيزي كه اصلاح كرديم نسبت به جهت سابق اين است كه يكي از دو روايت معتبر است و بنابراين آيه گرچه ظهور ابتدايي آن اگر ما بود و آيه شريفه مي گفتيم شامل مي شود يا قدر متقنش مجسمه هم است، مجسمه وتصوير ذي روح هم است اما با ملاحظه روايت از اين ظهور بايد دست برداريم بگوييم تماثيلي كه ساخته مي شد آن چيزهاست گرچه در بعضي كتب تفسيري يا تاريخي آمده است كه اين تماثيل همان مجسمات سرباز و... بوده كه براي حضرت ساخته شده است ولي آنها اعتباري ندارد و سند معتبري ندارد ولي اين روايت سند معتبر دارد و آيه را معني و تفسير مي كند. اين يك جهت در اين آيه شريفه است.
نتايجي كه از آيه 13 سورة سبا بدست مي آيد
پس ما در اين آيه شريفه سه جهت بحث داشتيم يكي اين كه اينجا فعل معصوم نيست ولي تقرير معصوم است دوم اين كه ولو اين كه كار جن است بر حسب اشتراك تكليف بين جن و انس تكليف مشترك است و شامل انس هم مي شود و سوم اين كه مقصود از اين تماثيل گرچه ظاهر آن شامل ذي روح هم مي شود اما با ملاحظه اين حديث شريف شامل ذي روح نمي شود و نتيجه هم اين است كه تا اينجا آيه از موضوع تصوير ذي روح فاصله مي گيرد و خارج مي شود. البته در همين اندازه هم دليلي است و مفيد است.
نكته ديگري كه در اين آيه بايد به آن توجه كرد اين است كه چون اين آيه نقل قول معصوم است تقرير يك معصوم است و نقل سيره اي است كه در موضع تقرير قرار گرفته است ممكن است كسي بگويد اطلاقي هم خودش ندارد، اگر بگوييم تماثيل، مجسمه را دربر مي گيرد يا ذي روح يا غير ذي روح، اطلاقي در اين باشد، كه به اطلاقش تمسك كرد معلوم نيست. يعني اگر در يك جايي قيودي داشت و مورد شك بود و مي خواستيم به يك دليل مطلقي تمسك كنيم معلوم نيست به اطلاق اين بشود تمسك كرد چون اين نقل فعل آن جن است كه براي حضرت سليمان انجام مي دادند و اين كه حضرت سليمان هم مي پسنديدند و آن را منع نمي كرد. اما اين كه اطلاقي در آن باشد كه مواردي كه شك مي كنيم بتوانيم به اطلاق اين تمسك كنيم نظير همان فعل است. كه فعل و سيره و... اطلاق ندارد، اطلاقي در آن هم نيست. اين نكته چهارم است كه در هر حال اطلاقي در آن نيست كه در موارد شك به اطلاقش تمسك كرد. يك في الجمله افاده جواز را مي كند.
نكته پنجم اين است كه اين سوال وجود دارد كه اين فقط جواز را مي گويد يا اين كه مثلاً حسن اين كار را مي گويد اين هم سال قبل در بحث هاي اصول مفصل عرض كرديم اصل در سيره همان جواز است، لايفيد اكثر من الجواز، بله در مواردي با قرائن و قيود خاصه اي گاهي استفاده، افاده استحباب يا حتي وجوب هم مي كند فعل، قرائنش را سال قبل گفتيم هفت هشت قرينه گفتيم براي اين كه در آن شرائط فعل و سيره هم مي تواند افاده استحباب يا رجحاني كند، و اصل همان جواز است اينجا هم ممكن است كسي بگويد كه اين كه براي حضرت سليمان انجام مي دادند و تعبير هم دارد و يعملون لها ما يشاء، آن چه را كه مي خواست براي او مي كردند، اين مشيت حضرت سليمان بود و مناسبات حكم و موضوع اقتضاء مي كند كه حضرت سليمان اين امر را مي پسنديد و پسنديدن حضرت سليمان اين نگاه افاده اي كند كه امر مستحسني بوده است. ممكن است كسي به اين نكته توجه كند كه اين امر براي حضرت سليمان انجام شده است كه پيامبر بود و پسند او و خواست او هم به چيزي تعلق بگيرد كه اولويتي در آن باشد. چنين چيزي ممكن است ادعا شود منتهي في الجمله اصل آن بعيد نيست، منتهي گفته شد كه اين كه خواست معصوم است و پسند معصوم است اگر دلالت بر رجحان كند ممكن است رجحان به عنوان ثانوي باشد نه رجحان به عنوان اولي، و لذا از اين جهت نمي شود باز استحباب از اين استفاده كرد اين هم اجمالاً اين نكته اي است كه گفته شد.
بنابراين در قرآن كريم تنها اين آيه بود كه به نحوي دلالت بر اين قصه مي كرد حد دلالتش هم همين شد كه في الجمله جوازي را نسبت به تماثيل غير حيوان افاده مي كند. حالا اعم از اين كه حالت مجسمه داشته باشد يا تصوير داشته باشد، چون تماثيل قطعاً مجسمه را شامل مي شود يعني از آيه استفاده مي شود كه ساختن مجسمه و تصوير ـ چون اگر مجسمه را شامل شود تصوير را هم به طريق اولي شامل شود ـ ساختن مجسمه و صورت برداري و نقاشي موجودات غير ذي روح مانعي ندارد. اين حاصل بحث 4، 5 نكته است كه عرض شد.
البته كار حضرت سليمان روي يك مصلحت و حكمتي بوده است كه ممكن است با عناوين ثانوي بر اين مورد صدق مي كرد، ولي روي عنوان اولي اين بود كه اين كار جايز بوده است. ساختن مجسمه و تصوير موجودات غير ذي روح مانعي ندارد،
طلبه:
استاد: بله، آن هم است، اين يك آيه است، آن آيه تماثيل ربطي به بحث ندارد، در قرآن كريم قصه تماثيل قصه حضرت ابراهيم داشتيم كه آن طبق قاعده است، يعني تماثيلي كه براي بت پرستي است معلوم است جايز نيست، و بحثي ندارد، يك آيه هم مربوط به حضرت سليمان داشتيم كه حداكثر دلالت آن هم جواز تصوير و تجسيم موجودات غير ذي روح بود بر حسب روايتي كه وارد شده است و الا ظاهرش چيز ديگري بود.
بررسي آيه 49سوره آل عمران
آيه سومي است كه اين در جاهايي هم به آن اشاره شده است يا در تفاسير، در قصه حضرت ابراهيم دارد كه آمد مرغاني را درست كردند و بعد
طلبه:
استاد: اخلق لكم من الطين كهيئة الطير اين هم آيه است كه در سوره آل عمران است.
اخلق لكم من الطين كهيئة الطير، سومين آيه اين است كه با اين بحث ارتباط دارد كه آيه 49 آل عمران است كه در مورد اين آيه شريفه هم بحثي مي كنيم.
يك آيه تماثيلي بود كه ما هذه تماثيل التي انتم لها عاكفون، آن آيه دلالت بر حرمت تماثيل مي كرد، آن آيه البته بحث ساختش نيست، اگر هم ساختن بود، در بت پرستي است، لذا جايي است كه قدر مسلم دارد و اختلافي در آن نيست، آيه دوم كه آيه حضرت سليمان بود، آيه سوم هم اين مي شود كه... استدلال بر اين آيه اينگونه است كه دقيقاً بر مورد مجسمه است و حيوانات و جايي كه محل بحث اصلي است، و تقريباً ادعاي اجماع شده است كه از ميان آن چهار صورت مجسمه حيوانات حرام است، ساختن آنها حرام است، ولي در اين آيه شريفه دارد كه مجسمه مرغاني را ساخت و بعد هم معجزه اش اين بود كه آنها ذي روح شدند و حيوان شدند، و زنده شدند. نظير آن كاري كه نسبت به حضرت امام نقل شده است در آن قصه. اين هم ممكن است كسي بگويد دلالت مي كند اين كار خود معصوم است تقرير معصوم نيست، فعل و كار معصوم است پيامبري آمده است مجسمه مرغاني را ساخته است و بعد هم نفخ كرده است و به صورت حيوان در آمده است.اصل آن كه ادامه اش كه اين كار را كردند و اين نشان مي دهد كه اصل اين كه مجسمه حيواني را ساختند مانعي ندارد، و پيغمبري هم اين كار را كرد. جواب اين تقريباً واضح است. جواب اين است كه اين در مقام ارائه معجزه بود و ممكن است كسي بگويد كه اطلاقش در آن نيست، كه بگوييم همه جا هست، و لذا اين قول نكته اولش اين است كه اين فعل معصوم است و اطلاقي ندارد كه بگوييم همه جا و هميشه مجسمه مي توان ساخت و مجسمه ذي روح ساخت و ممكن است اين امر و كار در مقام اعجاز بوده است. و آن مقام ممكن است با عنوان ثانوي براي اين كه نشان بدهد قدرت خود و اعجاز خود را اين كار به آن عنوان جايز مي شود. بنابراين اطلاقي در اين آيه نيست و مقامش هم مقام خاص اعجاز است، و از اين جهت از اين نمي شود استفاده جوازي به عنوان يك حكم كلي كرد.
طلبه:
استاد: كار خدا را با كار بنده قياس كرد، آن هم يك چيز خاصي است از همان گل در واقع مجسمه اي ساخت، طبق آن چه كه ظاهر بعضي آيات است و بعد نفخ كرد. فلذا عين همان قصه است و نمي توان براي بحث ما استدلالي بر آن كرد.
طلبه:
استاد: اگر جاي شك كنيم باقي است فرقي ندارد، شريعت ها فرقي نمي كند، اگر دليل خاصي باشد، چرا؟ مي شود استدلال كرد.
اين 3، 4 آيه اي بود كه مي شود از قرآن به آن استدلال كرد در جهت حرمت يا جواز در بحث مجسمه، و از مجموع اينها تنها آيه حضرت سليمان جواز تمثيل و تجسيم و تصوير غيرذي روح را افاده مي كرد با استفاده از
رواياتي كه ذيلش بود.
بررسي روايات موجود در باب تصوير ومجسمه
و اما وارد روايات مي شويم. روايات شايد حدود 30، 40 روايت در منابع عامه و خاصه باشد با بحث تصوير و مجسمه ارتباط داشته باشد، اين روايات را مي شود به اين شكل دسته بندي كنيم.
دسته بندي روايات
اين روايات از يك نگاه كلان و كلي به دو دسته كلي تقسيم مي شود يك دسته كه منعي آمده است و تعلق گرفته روي موضوع تصوير و صورت و تمثيل و..، يعني در واقع محور اين روايات تمثيل و تصوير است بدون وجود تفاوت بين ذي روح و غير ذي روح در آن باشد. اين يك دسته است كه در واقع مطلق است، حدود اطلاق را بعداً بحث مي كنيم، ولي يك گروه و مجموعه اي از روايات است كه منع آورده است روي عنوان تصوير و تمثيل و احياناً نقش در يك روايت، چون سه عنوان بيشتر نداريم، صورت و مثال، تصوير و تمثيل، يك روايت هم نقش آمده است، اين سه عنوان دارد و در آنها تفصيلي در ابتدا و ظاهر آنها روي ذي روح و غير ذي روح نيست. گروه دوم آنهايي است كه تفاوتي قائل شدند و تقسيم كردند و تفصيل دادند بين ذي روح و غير ذي روح، اين در بادي نظر و از نظر كلي به روايات اين دو گروه روايات داريم گرچه ممكن است همان گروه اول در خود آنها تفصيلي باشد، ولي تصوير و تمثيل آمده و به صراحت و وضوح از ذي روح و غير ذي روح چيزي در آن در بادي نظر نيست. اما گروه دوم رواياتي است كه به وضوح بين ذي روح و غير ذي روح تفصيل دادند ، اجمالاً اين دو گروه روايت كلي است.
تحريم تمثال وتصوير در حديث اول كتاب الصلوات
گروه اول ما مجموعه اي از روايات داريم كه اين روايات را يك به يك مي خوانيم و سند و دلالتش را بحث مي كنيم، در گروه اول اين روايات از اينجا شروع مي كنيم. روايت ابواب و احكام مساكن باب 3، كتاب الصلوات حديث اول، اين حديث اين طور است كه محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن محمد بن خالد و الحسين بن سعيد عن القاسم بن محمد الجوهري عن علي بن ابي حمزه عن ابي بصير عن ابي عبدالله(عليه السلام) قال، قال رسول الله(صلي الله عليه و آله وسلم) اتاني جبرئيل قال يا محمد(صلي الله علي محمد و آله وسلم) ان ربك يقرئك السلام و ينهي عن تزويق البيوت، قال ابو بصير فقلت و ما تزويق البيوت، قال تصاوير التماثيل، اين اولين روايتي است كه در آن جمع دو واژه است، تصاوير التماثيل است و به آن استدلال شده است بر اين كه اين دلالت مي كند بر نهي و ظهور نهي هم حرمت است و ممكن است بگوييم چون تصاوير هم در اينجا آمده است و تماثيل حتي مطلق است و شامل ذي روح و غير ذي روح مي شود و هم شامل مجسمه سازي مي شود و هم نقش آفريني مي شود ممكن است بگوييم همچون اطلاقي دارد، اگر اطلاقي نداشته باشد هم، قدر متيقن اين روايت مجسمه ذي روح است. اين اولين دليل است كه در اينجا همين تصاوير و تماثيل آمده است. و استدلال بر آن شده است براي حرمت ساختن مجسمه ذي روح ، بلكه گاهي براي مطلق مجسمه سازي و حتي براي مطلق مجسمه و نقاشي و نقش آفريني، در سه جهت هر سه نوع استدلال بر اين شده است، ممكن است تصاوير و تماثيل فقط مجسمه ذي روح را در برمي گيرد، ممكن است بگوييم مجسمه راشامل مي شود، چه ذي روح و غير ذي روح را شامل مي شود، ممكن است بگوييم مطلق تصوير را دربرمي گيرد، چه ذي روح و چه غير ذي روح. اين به هر حال يكي از ادله بحث تصوير و تمثيل است. هر سه نوع استظهار از اين روايت شده است.
جهاتي از بحث در روايت است كه ما به ترتيب طي چند شماره عرض مي كنيم.
بررسي سند حديث اول كتاب الصلوات
اولين جهت بحث در اين روايت بحث سندي است، سند اين روايت چطور است؟ اين روايت دو سند دارد. يك سند در كافي دارد، كه همان سندي است كه خوانديم، و همين روايت در محاسن برقي هم نقل شده است كه در آن جا سند ديگري دارد، روايت هم در كافي است هم در فروع كافي و هم در محاسن برقي است با دو سند متفاوت البته روايت يك روايت است ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند البته با متن واحد، يك روايت است، منتهي سند قبل از ابو بصيرش متفاوت است. سند مرحوم كافي، سند اول، داراي ضعف است، هم در اين سند قاسم بن محمد بن جوهري است كه توثيق ندارد،و مهمتر اين است كه در اين سند علي بن حمزه بطائني است كه سال قبل دو سه بار راجع به او بحث كرديم و گفتيم كه علي بن حمزه بطائني سه نظريه در بابشاست، يك نظر اين است كه رواياتش توثيق شود ، ولو اين كه فساد عقيده داشت، يك نظر اين است كه كلاً رواياتش كنار گذاشته شود و تضعيف شود، و يك قول اين بود بين اين دوره اي كه رواياتي كه قبل از دوره فساد عقيده و انحرافش روايت كرده و رواياتي كه بعد از انحرافش نقل كرده است، چون يكي از دو سه نفري بود كه جريان وقف و واقفيه را پايه ريزي كردند، و به خاطر مسايل مالي به انحراف كشيده شد. اين سه نظريه بود كه در كتب رجال بود، مطلقا نفي روايات، پذيرش به طور مطلق، يا تفسير بين قبل و بعد از انحراف. و مي گفتيم كه از لحاظ كبروي همين نظر سوم درست است رواياتي كه قبل از فساد عقيده اش نقل كند. شخصيت برجسته اي بود، از اصحاب نزديك امام كاظم سلام الله عليه بود، رواياتش مقبول است، اما آن چه كه بعد نقل كرده است، مورد قبول نيست. اين از نظر كلي قبل از انحراف معتبر است و بعداً معتبر نيست. از لحاظ صغروي تشخيص اين كه روايات بعد از انحراف است يا قبل از آن دوره، غالباً مشكل است و ميسر نيست و لذا از جمله در اينجا، و چون معلوم نيست قبلاً روايت كرده يا بعداً، از اين جهت قابل اعتماد نيست، شبهه اي در آن است كه از نظر صغروي نمي شود تشخيص داد كه رواي كي آن را روايت كرده است البته اگر جايي با قرائن واضحي بتوانيم تشخيص دهيم كه راوي اين روايت را قبل از فساد عقيده روايت كرده معتبر است ولي احراز اين نكته خيلي دشوار است. از اين جهت است كه از جهت علي بن حمزه اين سند ضعف پيدا مي كند غير از بحث قاسم بن محمد. از دو جهت خالي از ضعف نيست. اين سند اول.
سند دوم، كه سند محاسن برقي باشد، آن سند درست است. آن سند اين است كه «و رواه البرقي في المحاسن عن ابيه عن عثمان بن عيسي عن سماعه عن ابي بصير مثله». اين سند، سند خيلي خوبي است براي اين كه نويسنده محاسن، احمد بن محمد بن خالد برقي است، محاسني كه اخيراً چاپ شده است و سند ها را كاملاً آورده است و احمد بن محمد بن خالد برقي توثيق شده است. پدرشان نقل مي كند از پدرش كه محمد بن خالد برقي است كه او هم توثيق شده است بعد هم كه عثمان بن عيسي، و سماعه و ابوبصير، اينها همه روات برجسته ما هستند، و لذا بنابر نقل دوم كه گاهي از اين روايت تعبير به روايت مي كنند، ولي بعضي كه دقت دارند، اين روايت را تعبير به صحيحه و موثقه كرده اند، اين درست است براي اين كه اين روايت سند اول كافيش ضعف دارد، ولي دومين سند اين روايت در محاسن برقي سند خيلي خوبي است، يعني روايت بالاتر از موثقه به معناي عامه است، صحيحه است، رواتش همه عدول است و امامي عادل برجسته هستند و لذا اين روايت از نظر سندي يك سند آن ضعيف اما سند ديگر آن صحيح و سند ممتازي هم است و مي شود از آن تعبير به صحيحه هم كرد بالاتر از موثقه.
طلبه:
استاد: محاسن را نه، چون همين محاسن را در وسايل و.. نقل كرده اند بعد هم در سلسله روايات بعدي، تا اين اواخر كه مثل آقاي نجفي نقل دارند، همين كتاب نقل كرده اند فلذا از نظر اصل كتاب مشكل ندارد بله، اگر يك چيزي در اين كتاب موجود نسخه اش متفاوت با چيزي كه صاحب وسايل نقل مي كند اين اختلاف نسخه مي شود كه بايد همان قواعد اختلاف نسخه را در آن اعمال كنيم كه قواعد اختلاف نسخه را سابق گاهي اينجا بحث كرديم و اگر مصداقي پيدا كند بحث خواهيم كرد. معتبر است، ولي اينجا حتي اگر كسي بگويد در اينجا مهم نيست، و بگويد محاسن برقي موجود بايدينا اين اتصال سندي اش اختلال دارد، قابل جواب است، آن را هم اگر كسي بگويد اينجا مانعي ندارد، چون اينجا صاحب وسايل دارد آن را نقل مي كند از آن نسخه اي كه در زمان ايشان بوده است و ايشان هم سند معتبري به آن داشته است و خود ايشان هم در اواخر جلد 20 سندش را به محاسن نقل كرده و آن سند معتبر است و لذا اين رواياتي كه از وسايل در محاسن بيايد مشكلي ندارد، گرچه آن هم قابل حل است و مشكلي ندارد، از اين جهت است كه اين روايت معتبر است. اين جهت اول.
دلالت روايت بر تحريم نگهداري مجسمه
جهت دوم به ترتيب نكاتي كه آقايان بحث كردند، بحث مي كنيم، جهت دوم اين است كه اين روايت مربوط به ساخت مجسمه و تصاوير هست يا مربوط به حفظ و نگهداري اينهاست. اين هم يك سوال مهم است. قبلاً بحث شده است كه ما در بحث مجسمات سه بحث داريم، يك بحث ساخت اينهاست، يك بحث نگهداري آنها در خانه و مغازه و محل كار و.. است، و يك بحث هم خريد و فروش اينهاست. فعلاً ما در بحث ساخت و ساز بحث مي كنيم، طراحي اينها، ساخت صور و پيكر و مجسمه. روايات هم بايد در اين باب وارد شده باشد، و با اين بحث ارتباط داشته باشد، آن وقت با توجه به اين بحث سوال اين است كه آيا اين روايت با مقام اول و بحث ما كه ساخت و ساز است ارتباط دارد، يا اين كه نه اين مربوط به اقتناع صور، حفظ و نگهداري صور است.
در اينجا ابتداءاً مي شود گفت سه احتمال در جواب اين سوال وجود دارد: يك احتمال اين است كه بگوييم كه اين كه و ينهي عن تزويق البيوت، تزويق با قاف، معنايش همان تزئين است، تزويق بيوت و تزئين خانه سوال شد، حضرت فرمود: و بعد او سوال شد كه مقصود شما از تزويق چيست؟ حضرت فرمود: تصاوير التماثيل كه مربوط به مجسمه و تصوير و... است. احتمال اول اين است كه مقصود ساخت وساز باشد، يعني اين كه ما مجسمه اي را در خانه بسازيم يا تصويري را در خانه ايجاد كنيم، اين مقصود است. تصوير به نحو صنعت و نقاشي و طراحي و پيكرتراشي در خانه. بيايد اين كار را در خانه براي تزئين بسازد. اين يك احتمال است.
احتمال دوم اين است كه نه مقصود تزئين خانه در اين جا يعني خريدن و نگهداري و نصب اينهاست نه اين كه ساختن اينهاست، مثل اين كه مي گويد خانه اش را به فلان دكور تزئين كرد گاهي مي آيد معمار آن دكور را مي سازد، گاهي نه، مثل مبلمان است و چيزهايي است كه متصل به ساخت و ساز نيست و مي آيند مي خرند و نصبش مي كنند و قرارش مي دهند. هر دو هم متداول است. تزئين خانه كه مي گويند گاهي به تزئين كردن معمار به نحو ساختن او به شكل مجسمه است و الآن هم اين كار انجام مي شود و از اول براي تزئين ساخت مي شود با شكل معماري و گاهي هم نه چيز ساخته اي را در خانه نصب و نگهداري براي تزئين و دكوراسيون است. احتمال اول اين است كه ساخت باشد، احتمال دوم اين است كه نصب و نگهداري و قرار دادن و وضع اينها در خانه براي زينت و زيبايي باشد. اين دو احتمال كه احياناً خريد و.. را باشد، ولي قدر مسلمش اين است كه اينها را براي تزئين نصب و نگهداري كند.
احتمال سوم اين است كه اطلاق دارد، تزويق البيوت، تزئين خانه به مجسمات و امثال اينها اطلاق دارد، چه به نحو ساختن آنها هنگام معماري و طراحي خانه باشد، يا نه به نحو نگهداري باشد هر دو را اطلاق دارد.
اين سه احتمال موجود در اينجاست، هر يكي از اينها به اين تمسك كردند براي بحث ساخت و ساز و گويا مسلم گرفتند كه اين همان ساخت و ساز است، بعضي هم فرمودند، آقاي تبريزي و.. مي فرمايند اين مربوط به دكوراسيون غير متصل است و نگهداري و نصب مجسمات و صور و تصاوير در خانه است. و احياناً ممكن است كسي بگويد كه اين اطلاق دارد.
طلبه:
استاد: تزويق با راء زاء است. مثل تزئين است. تزويق يعني تزئين
سوال اين است كه حديث اين است كه ينهي عن تزويق البيوت، منتهي كه راوي كه ابي بصير باشد، سوال كرد براي اين كه تزئين خانه مذموم نيست، بعضي از انحائش ممدوح است، سوال كرد تزويق بيوت چيست؟ قال: تصاوير التماثيل.
اين سه احتمال موجود در اينجاست. بعيد نيست كه كسي اين اطلاق را بپذيرد، علتش اين است كه متعارف در
بحث مجسمات ـ اگر آن زمان هم متعارف باشد، كه بعيد نيست آن زمان هم متعارف باشدـ هر دو نوعش متعارف است در معابد و خانه ها و اينها. گاهي تزئين مي كند يعني همان معمار و نجار مي آيد با همين چوب ها و داخل در و ورودي و خروجي و از سنگ و چوب مجسمه درست مي كند براي تزئين و گاهي هم هست كه نه مجسمه ساخته اي است و صور ساخته شده اي است كه اينها را براي نصب در خانه ايجاد مي كنند. هر دو تزئين مي شود، خانه را با مجسمه تزئين كرد، چه به شكل ساختن، چه به شكلي كه ساخته آن را نصب مي كنند. اين ابتداءاً بعيد نيست كه اطلاق دارد و هر دو نوع را دربرمي گيرد اما يك نكته دقيقي اينجا وجود دارد كه مانع از اين مي شود براي اين كه چيزي كه محطّ بحث و نكتة اصلي و محوري بحث است تزئين است. تزئين هم به آن حفظ و نگهداري حاصل مي شود يعني اين كه در يك جايي كه استفاده زينت بخشي است قرار دادنش است، اين شامل آن هم مي شود كه بسازد براي تزئين ولي آن ساخت يك امر مقدمه اي شايد باشد، آن نكتة اصلي كه مذموم است و نهي به او تعلق گرفته است تزئين است. تزئين هم به مجرد ساخت حاصل نمي شود. تزئين به اين است كه در جاي معيني حفظ و نگهداري شود. ساخت به عنوان مقدمه دخالت در اين امر دارد، كاري كه محل ذم است ساخت نيست، نمي توانيم احراز كنيم ساخت است، امري كه موضوع نهي است كه خطاب جبرئيل به پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) است نهي به تزويق، نهي از تزئين است. آخرين جزئي كه با او اين تزئين حاصل مي شود اين است كه اين را نگه دارد به اين شكل، حالا بسازد در يك جاي اين شكلي، يا ساخته اي را در اينجا قرار بدهد، چيزي كه محور اصلي است و مصداق اصلي تزئين است. نگهداري اين است كه به عنوان زينت. اين اصل است و نصب او در جايي به عنوان نگهداري است. حالا همان جا بسازد، يا ساخته شده اش را بياورد. اين دخيل در عنوان تزئين نيست. فلذا گرچه ابتداءاً بگوييم تزويق هر دو رادربر مي گيرد، يا حتي بگوييم مقصود تزويق همان ساختن است ولي واقعش اين است كه اگر دقت كنيم تزويق به معناي تزئين است، تزئين يعني آخرين عملياتي كه زينت دادن در خانه، باآن صدق مي كند. آخرين عمليات زينت دادن در خانه با مجسمه به همان نصبش است و نگهداريش است. ولو اين كه آن ساخت گاهي همراه با نصب است ولي معلوم نيست كه آن امر دخالت داشته باشد،چيزي كه موضوع بحث است ساخت نيست، به مجرد ساخت تزئين حاصل نمي شود، اگر حاصل شود از جهت ساخت نيست، امري كه با او همراه است تزئين است، بودن در اين محل آن هم به اين شكل است. اين مجسمه در اين تاقچه به اين شكل باشد اين تزئين است. ساختن مقدمه اين است و الا خودش موضوعيتي ندارد. فلذا با اين نكته دقيق به نظر مي آيد كه بر خلاف عده اي كه كم هم نيستند، كه اين را در همين بحث مورد تمسك قرار دادند و در بحث ساخت و اشكالي هم نكردند، به نظرم مي آيد كه اشكال وارد است و بايد گفته شود كه تزويق و تزئين فقط همان اقتناع و نگهداري به عنوان زينت است آن هم نه مطلق نگهداري، اين كه در پستوي خانه نگهداري كند . نه، آن را به عنوان يك امر تزئيني بخواهد نگه دارد، اين مورد نهي قرار گرفته است. مطلق اقتناع هم نيست، حفظ و نگهداري در جايي است كه به عنوان زينت به حساب مي آيد.
گاهي مي سازد ولي ساخته را نصب مي كند، و آن نصب و ساخت مقدمات تزئين است چيزي كه تزئين است آن مجسمه بر سر در خانه، آن به عنوان زينت بخش ، نصب شود و نگهداري شود. اين مورد نهي روايت است.
طلبه:
استاد: كل خانه ممكن است مورد مجسمه باشد آن هم تزئينش حرام است. آنها مقدمه مي شوند، كلش يا بخشش، عين معماري، معماري مجسمه اي باشد يا مجسمه اي در خانه باشد. مقدمه حرام كه حرمت عقلي دارد، بحث مقدمه اي كه نمي كنيم، ساخت به عنوان مقدمه اي را بحث نمي كنيم، مقدمه حرام كه حرام نيست، نه مقدمه توليدي هم نيست، اگر مقدمه توليدي باشد، حرمت مقدمي دارد، حالت مقدمي دارد، از اين جهت است كه از ميان اين سه احتمال گرچه ابتداء ممكن است بگوييم اطلاق دارد، دقيق كه شويم درست همان احتمال دوم است كه اينجا مقصود نگهداري به عنوان زينت است. ساخت به عنوان مقدمه ممكن است باشد، كه آن چيز جدايي نيست حرمتش. با اين بحث اگر اين روايت را بپذيريم روايت اصلاً از موضوع بحث مجسمه سازي خارج مي شود. آن وقت در تزئين و اقتناع كسي نمي تواند بگويد حرام است براي اين كه آنجا روايات مخالفي وجود دارد و آن بحث دوم است.
دو بحث يكي سند، يكي اين كه آيا شامل ساخت و ساز است و يا نگهداري.
سند گفتيم معتبر است، ولي دلالتش مربوط به ساخت و ساز نيست. مربوط به تزئين است.
وصلي الله علي سيدنا محمد و آل محمد