بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره
برای حجیت فتوای فقیه به آیاتی استدلال شده است، نکاتی از آیه ذکر،بیان شد.
مطلب هشتم: مفهوم لغوی ذکر
مفهوم ذکر، استحضار الشیئ عند النفس و توجه به آن است. معنای اصلی ذکر حالت توجه و تنبه به چیزی در نفس است. معنای آن اخص از علم (دانایی که ممکن است بالقوه باشد نه بالفعل) است،زیرا در «ذکر» بالفعل توجه و تنبه وجود دارد و معلوم در نزد عالم حضور دارد. الذکر حضور بالفعل شیئ در نزد عالم است.
واژه های متضاد ذکر
واژههای متضاد با ذِکر عبارتند است از:
1. جهل،
2. سهو،
3. نسیان و فراموشی،
4. غفلت (یا عدم توجه بالفعل).
دو واژه «ذِکر» و «ذُکر» در مقابل جهل، سهو، نسیان و غفلت قرار دارد.
توسعه معنایی ذکر
ذکر عبارت است از حالت نفسانی که بر علل و عوامل مولد ذکر اطلاق شده است.
گاهی معنی از لفظ به علل و عوامل آن منتقل میشود؛ لذا در کلام «ذکر» بر عوامل ذکر و اسباب توجه به ذکر خداوند از قبیل پیامبران و کتب آسمانی اطلاق میشود. آنچه موجب تذکر انسان به خدا و حقیقت هستی میشود، انبیاء عظام (ع) و کتب الهی است. مفهوم ذکر توجه و تنبه به معارف دینی است، اما این مفهوم اطلاق شده بر چیزهایی که آن مفهوم را به بشر انتقال میدهند؛ مانند انبیاء و کتب آسمانی.
قرآن و ذکر
یکی از نامهای قرآن کریم، ذکر است، لذا در قرآن از قرآن به عنوان ذکر[1] یاد شده است. میفرماید: وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ (زخرف/44). دلیل اطلاق واژه ذکر بر قرآن، آن است که قرآن کریم، ذکر را تولید و عرضه مینماید.
رسول الله (ص) و ذکر
در چند مورد واژه ذکر در قرآن بر شخص پیامبر اطلاق شده است. میفرماید: ما یَأْتیهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ (انبیاء/2)
ذکر لفظی
همانطور که مفهوم اصلی ذکر حالت نفسانیه و کیف نفسانی است، به تجلییات و معلولات و بروز خارجی آن نیز اطلاق شده است. به معلولات خارجی حالت نفسانی از قبیل ذکر لفظی نیز «ذکر» اطلاق شده است؛ زیرا ذکر لفظی معمولاً از ذکر قلبی ناشی میشود.
ذکر عملی
گاهی ذکر بر اطاعت عملی از شریعت (ذکر عملی) اطلاق میشود، در برخی روایات، این مفهوم وارد شده است.
حاصل تحلیل لغوی
معنای اصلی «ذکر» عبارت است از حالت و کیف نفسانی است(حضور المعلوم عند العالم)، استحضار الشیئ للنفس، یعنی چیزی را در چنگ داشتن که این معنی اخص از معنای واژه «علم» است.
این پدیده نفسانی در عالم معارف دینی دارای عللی است، لفظ ذکر بر علل و اسباب «ذکر» به کار رفته است و چنانچه گاهی بر نتایج و معالیل معنای ذکر نیز سرایت کرده و به کار رفته است. در مرتبه سوم گاهی نیز نتایج عملی که بر اطاعت عملیه است، نیز اطلاق شده است، کما اینکه بر گفتار ناشی از توجهات نفسانی نیز به کار رفته است و حتی گاهی بر تجلیات عملی آن نیز اطلاق شده است؛ این همان انتقال از هسته اصلی معنی، به علل و معالیل معنی است.
چنانچه که در شکر همینطور است و بر تجلیات زبانی و نیز تجلیات عملی اطلاق شده است.
مفهوم و متعلق ذکر در «اهل الذکر»
در ما نحن فیه باید توجه کرد که: مقصود از ذکر به لحاظ متعلق آن، خاص است نه عام، مراد توجه به معارف الهی و دینی است؛ از قبیل خدا، دین، رسالت و نبوت، نه مطلق علوم و معارف.
اهل الذکر یعنی اهل علم و دانش به دین؛ به تعبیر دیگر، آشنایان و آگاهان به دین و آشنایان به حقایق مربوط به دین«اهل ذکر» هستند. پس دانایان به دین و معرف االهی، اهل ذکر هستند.
مطلب نهم: اهل الذکر در روایات
مجموعهای از روایات در ذیل آیه و در صدد تفسیر آن وارد شده که با معنای بیان شده متفاوت است و تفسیر آیه را با مشکلاتی مواجه مینماید.
مورد و شأن نزول آیه ذکر
مراد از ظاهر آیه، «اهل الذکر» مطلق آگاهان به کتب آسمانی و معارف دین هستند؛ مورد آیه، علمای یهود و نصاری هستند؛ زیرا آیه در مقام پاسخ به کسانی است که بر نبوت پیامبر خرده میگرفتند.
آنان میگفتند پیامبر باید از جنس ملائکه باشد، یا اینکه دارای قدرت باهره باشد که جبراً راه گناه را مسدود نماید. تعبیرات «لوشاء الله ما اتخذنا یا ما اشرکناه»[2]، میرساند که آنان توقع داشتند از طریق اعجاز هدایت شوند؛ یعنی باید اسباب هدایت را طوری فراهم مینمود که راه ضلالت بسته میشد. آیه در مقام پاسخ میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ» یعنی قبلاً انبیاء از جنس انسان آمدند و همه از بین مردم انتخاب میشدند.
قانون الهی آن نبوده که پیامبر با قدرت باهره که راه ضلالت را ببندد ارسال شود. بشر باید از طریق انتخاب آزادانه خویش به سعادت برسد،«رجالاً نوحی الیهم» این سنت الهی در ارسال و بعث رسل بوده است، لذا میفرماید اگر شک دارید از علمای یهود و نصارا بپرسید. به خصوص که آنان با علمای احبار و رهبان تعامل و ارتباط داشتند.
اهل ذکر مطلق است، اما مصداق و شان نزول آیه، علمای یهود و نصارا هستند. این ظاهر آیه است.
اهل الذکر یعنی اهلبیت(ع)
در نقطه مقابل با شأن نزول و مورد آیه، مجموعهای از روایات[3] در وسایل الشیعه و مستدرک الوسایل وجود دارد که مطلب دیگری را بیان میکند.
تعداد روایات قابل توجه است و به راحتی نمیتوان نادیده انگاشت؛ در هر دو کتاب، جمعاً بیش از هفتاد روایت نقل شده است. بخشی از روایات با آیه «ذکر» ارتباط ندارد، ولی بیش از 20 روایت در صدد تفسیر آیه «اهل الذکر» میباشد. روایات اشاره دارد که مقصود از اهل ذکر، اهل بیت عصمت و ظهارت علیهم السلام هستند.
روایات تفسیری آیه ذکر
روایات ذیل آیه ذکر دو گروه میباشند:
1ـ گروه اول، لحن اثباتی دارد که اهل بیت را مصداق «اهل ذکر» میداند.
2ـ گروه دوم، لحن اثبات و سلب دارد، حاوی مفهوم خاص است؛ این دسته «اهل ذکر» را منحصر میداند در اهلبیت (ع) و ائمه؛ و شمول آیه نسبت به دیگران را نفی مینماید. در برخی از روایات باب مطرح شده که به معصوم(ع) عرض کردند که مراد از آیه ذکر علمای یهود هستند، امام (ع) نفی مینماید؛ میفرماید: اگر قرار باشد علمای یهود و نصاری مرجع علمی مسلمین باشند، در همان آغاز کار، اسلام را نفی مینمایند. امام(ع) استدلال مینماید که آنان اسلام را نفی خواهند نمود. پس آیه مردم را به اهلبیت(ع) ارجاع داده است.
در جلسهای یا نوشتهای، مامون عباسی مطرح کرد مراد از «اهل ذکر» علمای یهود و نصاری هستن، امام فرمود: حاشا و کلّا... زیرا علمای یهود و نصاری اسلام را نفی مینمایند. مامون از دلیل استنباط و نظر امام (ع) پرسید، حضرت فرمود: «و انه لذکر لک و لقومک». واژه «ذکر» به صورت متعدد بر قرآن اطلاق شده است، در همان روایت وارد شده است که «ذکر» در قرآن به شخص پیامبر نیز وارد شده، لذا اهل ذکر یعنی اهل قرآن و اهل بیت پیامبر. در روایت دیگر حضرت استشهاد مینماید که پیامبر ذکر است و ما اهل بیت اهل او هستیم.
طبق روایات دسته دوم، مقصود از ذکر قرآن و پیامبراند و اهل ذکر اهل بیت هستند. اما طبق روایات دسته اول، ظهور آیه شمول و اطلاق دارد، شامل همه آگاهان به معارف ادیان الهی از جمله علمای یهود و نصاری میشود و شمول نسبت به اهل بیت به عنوان تطبیق خواهد بود.
اگر آیه عام باشد (طبق روایات دسته اول) شامل ائمه و غیرآنان (آگاهان به دین و اسلام) شود، مشکلی نیست، اما مشکل وقتی به وجود میآید که روایات حصر(صریح و غیر صریح) دارند. علیالاصول آیه میتواند مفهوم مطلق را محدود و تقیید نماید، اما در ما نحن فیه، حصری مینماید که مورد و شان نزول و مصداق اولیه آیه از محدوده آیه خارج میشود، لذا جای بحث دارد.
مصداق و مورد آیه، طبق روایات دسته دوم از مفهوم آیه خارج شدهاند، زیرا مصداق و شأن نزول آن بود که مردم در مورد نبوت و نبی اکرم (ص) سؤال داشتند و آیه، مردم را به علمای یهود و نصارا ارجاع داده است. آیه در مقام محاجه و مناظره با اسلام است، آنها اسلام و پیامبر و قرآن را قبول ندارند، چگونه مکلف میشوند که از قرآن و اهلبیت (ع) پرسش نمایند؛ در مقابل دانایان و علمای اهل کتاب را قبول داشتند. ارجاع دادن مردمی که اسلام، پیامبر (ص) و امامان (ع) و کتاب آسمانی را قبول ندارند، به همین کتاب و امام، مصادره به مطلوب و غیر عقلانی است. پایه استدلال عقلی آن است که به کسی ارجاع داده شود که میتواند فصل الخطاب باشد.
روایاتی که برخی آیات را درباره اهل بیت (ع) مطرح نموده، غالباً از باب تطبیق است نه تفسیر. ولی برخی تفسیر هستند نه تطبیق؛ در دسته دوم (روایات تفسیری) گاهی مفهوم آیه تعمیم داده میشود و گاهی آن مفهوم را تضییق مینماید، در ما نحن فیه نوعی تطبیق حصری است که اولاً: مورد نزول آیه از آن، خارج میشود و ثانیاً: استدلال و محاجه به آیه در برابر کفار غیر ممکن میشود.
راه معالجه را فردا عرض مینماییم.
[1]. یكی از نامهای قرآن ذكر است كه فرموده است: إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ(حجر/9)؛هم چنین در سوره های آل عمران، آیه 58؛ حجر؛ آیه 6؛ نحل آیه، 44 و. . . ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَیْكَ مِنَ الایاتِ وَ الذِّكْرِ الْحَكیمِآل عمران/58وَ قالُوا یا أَیُّهَا الَّذی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌحجر/6وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَنحل/44
[2]. وقال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شيء نحن ولا آباؤنا ولا حرمنا من دونه من شيء كذلك فعل الذين من قبلهم فهل على الرسل إلا البلاغ المبين
[3] . وسائل الشيعة، ج27، ص: 63: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ مَنْ عِنْدَنَا يَزْعُمُونَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ- أَنَّهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى قَالَ إِذَنْ يَدْعُوكُمْ[3] إِلَى دِينِهِمْ قَالَ ثُمَّ قَالَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.
وسائل الشيعة، ج27، ص: 64: وَ عَنْهُ عَنْ مُعَلًّى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ الذِّكْرُ مُحَمَّدٌ ص- وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ قَالَ قُلْتُ وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ- قَالَ إِيَّانَا عَنَى وَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.
همان: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ وَ غَيْرِهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ الْكِتَابُ الذِّكْرُ وَ أَهْلُهُ آلُ مُحَمَّدٍ أَمَرَ اللَّهُ بِسُؤَالِهِمْ وَ لَمْ يُؤْمَرُوا بِسُؤَالِ الْجُهَّالِ وَ سَمَّى اللَّهُ الْقُرْآنَ ذِكْراً فَقَالَ تَبَارَكَ وَ إِنَّهُ لَذِكْر لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ- وَ قَالَ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[3]وَ قَالَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم