فقه / اجتهاد و تقلید / مسئله تقلید(مستند جواز تقلید/سیره متشرعه)؛ جلسه 90 - 93/12/19

بسم‌الله الرحمن الرحیم

دلیل سوم تقلید

سومین دلیل برای اثبات نیاز به تقلید، سیره متشرعه است. با این ادعا که مشی و روش متشرعه در عمل به تکالیف مراجعه به سیره فقیه و کارشناسان دین است. این نیز در کنار سیره عقلائیه، ادعایی است که در این مقام وجود دارد. در قبال کبرای مسأله که سیره متشرعه باشد، لازم به اشاره به نکته ایست؛

انواع سیره متشرعه

سیره متشرعه بر دو نوع است؛

نوع اول

گاهی عمل آن‌ها مطابق با سیره عقلائیه است. یعنی عمل آن‌ها بماهم عقلاء است. در این صورت سیره جدیدی وجود نخواهد داشت و به دلیل سابق برمی‌گردد. لذا متشرع بودن او در این مقام قید اضافه ایست و متشرع بودن و در انتخاب این سبک و روش دخالتی ندارد.

نوع دوم

اما نوع دوم که معنای دقیق و حقیقی متشرع آن است که متشرعه از حیث متشرعه عملی را انجام می‌دهند و این در حالتی است که عقلاء یا آن را انجام نمی‌دهند و یا در بین آن‌ها معقول نیست همانند ذبح. بنابراین، این سیره متشرعه است که در این منهج خود با عقلاء یکسان نیستند و در این بحث، این عنوان مدنظر است.

درجات در این نوع

البته این سیره دارای درجاتی است که دو درجه آن، درجه مسلمین و گاهی سیره مؤمنین است. در اینجا معنای اول عام و شبه مجازی است. البته انواع دیگری نیز می‌توان برای آن ذکر نمود.

آثار نوع اول از سیره فوق

در اینجا چند نکته وجود دارد؛ یک نکته این است که آیا سیره اول متشرعه دارای ارزشی هست؟

در پاسخ باید گفت که این سیره برشی از سیره عقلاء بوده و دارای ارزش مستقل ذاتی نیست، این نکته روشنی است.

اثر اول

اما اگر درجایی همین معنای اول از سیره متشرعه احراز شود، دارای اثر جانبی خواهد بود و آن، این است که اگر سیره متشرعه در عصر شارع ثابت شد، اطمینان انسان را به سیره عقلائیه تقویت می‌کند، لذا در این‌گونه موارد عدم ردع تقویت خواهد شد.

اثر دوم

از دیگر فوائد بلکه بالاتر از فائده، این است که احیاناً ممکن است متشرعین با عنایت خاص و فراتر از عقلاء بماهم عقلاء بدان عمل می‌نمودند. اما احراز این قسم دشوار است، چراکه باید احراز شود که متشرعین این عمل را انجام می‌دادند حتی اگر عقلاء آن را انجام نمی‌دهند.

جمع‌بندی

بنابراین سیره متشرعه گاهی اثر تقویت‌کنندگی دارد و گاهی به‌نوعی به معنای دوم بازمی‌گردد که احراز آن به صعوبت ممکن است. اما طبق معنای دوم درجایی بود که عقلاء چنین سیره ندارند و به‌راحتی می‌توان آن را احراز نمود. چراکه موضوع در اینجا موضوعی شرعی است. مانند اینکه در عصر غیبت در اذان شهادت به ولایت بوده است.

ان شاء الله در بحث سیره مباحث زیادی وجود دارد که لازم است تبیین شود.

تفصیل در سیره متشرعه

مطلب بعدی در قبال معنای دوم است که سیره متشرعه در معنای دوم دارای دو مقدمه است که جامعه متشرعین چنین عمل می‌نموده و کبرای قضیه بدین‌صورت است که عمل آن مورد امضای شارع واقع‌شده است. برای تخصیص این طرقی وجود دارد که همانند سیره عقلاء است که در مرآی و منظر باشد، عمل شیوع داشته باشد و سایر خصوصیاتی که سابقاً بیان گشت.

نتیجه‌گیری

نتیجه‌ای که از این مقدمات گرفته می‌شود، این است که نزد اجتماع سیره عقلاء و متشرعه در یک موضوع، نشان از منشأیت سیره متشرعه نیست. لذا در این موارد اصل این است که همان اصل عقلایی آن‌ها را بدان واداشته داشته است.

کلام مرحوم شیخ در عده

مرحوم شیخ در عده می‌فرمایند که در سایر کتب نیز نقل‌شده است که من از عهد امیرالمؤمنین (ع) تا زمان خودمان مردم را یافتم که به علماءشان مراجعه می‌کنند و به دنبال فتوای آن‌ها در آن مسأله بودند و ما نشنیده‌ایم که کسی به مستفتی بگوید تو حق افتاء نداری و فقیهی نیز به آنان نمی‌گفته که من می‌گویم و تو خودت باید به نتیجه برسی. و خلق عظیمی که معاصر ائمه بودند بدان عمل می‌کردند و ایشان آن‌ها را می‌پذیرفتند.

لذا نفی رجوع جاهل به عالم انکار امر بدیهی است. لذا تصریح ایشان که در سنه 460 زندگی می‌کردند، از اهمیت بالایی برخوردار است.

خدشه در سیره متشرعه

اما اشکالی که به این سیره وارد می‌شود این است که نزد اجتماع این دو سیره که در اینجا مصداق پیدا می‌کند، اصل بر عقلایی بودن سیره است. اما خاصیت سیره متشرعه در اینجا مترتب است که این سیره این اطمینان را اعطاء می‌کند که در اینجا ردعی وجود ندارد. لذا وجود سیره متشرعه احتمالات مضر به حجیت سیره عقلایی را کنار خواهد زد.

جمع‌بندی

بنابراین در حقیقت می‌توان گفت که بر شهادت شیخ دو ثمره مترتب است؛

یکی اینکه قطعاً سیره عقلاء نیز در اینجا وجود داشته است و علاوه بر آن عدم ردع را تقویت و تأیید می‌نماید. هرچند که احراز قسیمیت سیره متشرعه نسبت به عقلایی بعید است. البته در اینجا اصل مناقشه همان‌طور که مشاهده شد مقبول است.

اشکال به اصل سیره در این مقام

نکته دیگری که در اینجا وجود دارد، این است که این سیره متشرعه توسط عامی که دارای درجاتی هستند نیز می‌تواند احراز شود. در این سیره‌ها اشکالی اساسی وجود دارد که جلوتر باید بررسی گردد و اجمالان، این است که این نوع از مراجعه، مراجعه به فقیه نبوده است بلکه صرفاً مراجعه به مخبر صادق و راوی و محدث بوده است.

چراکه این امر مربوط به اثبات حجیت خبر واحد است و موضوع بحث در قبال رجوع فتوایی است. این اشکال هم به سیره عقلاء و هم سیره متشرعه وارد است و در نوع خود شبهه‌ای جدی است. لذا باید حیث مراجعه‌ای که ثابت است مشخص شود.

پاسخ از اشکال فوق

جوابی که می‌شود از این مسأله داد، این است که مراجعه به محدثین همیشه از باب اخذ خبر نبوده و در آن زمان نیز در موارد بسیاری رجوع فقهی بوده است همانند مراجعه به زرارة و غیره و به‌خصوص در عصر متأخر از عصر حضور از زمان امام رضا (ع) از باب رجوع فقاهی بوده است. الا اینکه کسی ادعا نماید که پیچیدگی‌های فقهی امروزی مانند از تسری حکم سیره در امروزه باشد که بعید است.

علاوه بر اینکه در اینجا ارتکازی نیز وجود دارد که این رجوع صرفاً از باب نقل روایت نبوده است که به این ارتکاز باید بعداً پرداخته شود.