بسمالله الرحمن الرحیم
فقاهت و جریانات سیاسی
بدون تردید بین فقاهت و اجتهاد و قدرت و جریانات سیاسی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد که کمابیش به آن توجه شده ولی جای توجه بیشتری دارد. بهعنوان نمونه در دوران صفوی فقاهت شیعه و حوزههای علمیه رشد پیدا کرد. همانطور که محور مورد اهمیت دیگر در این مقام تعاملات با عامه بوده که این تعاملات چه به لحاظ علمی، چه به لحاظ سیاسی در تاریخ فقه ما بسیار مؤثر بوده است.
تأثیر و تأثر دوطرفه
ازجمله ملاحظات دیگر در ادامه آن ملاحظات و نکات قبلی، بررسی تاریخی و تحلیل ارتباط فقه، فقاهت و اجتهاد باقدرت و جریانات سیاسی است. کمابیش به آن توجه شده است ولی این مسئله جای توجهات بیشتری دارد و بدون تردید جریانات سیاسی با جریانات علمی و فقهی بینشان روابط و پیوندهای خیلی جدی برقرار است. حکومتهای شیعی که درجایی پدید میآمدند، گاهی بهصورت حکومتهای فراگیر گاهی هم محدود و منطقهای در اینکه نهادهای علمی نزج پیدا بکند، رشد پیدا بکند مؤثر بودند.
این تأثیر و تأثری که بین نهاد قدرت و نهاد دینی و علم دینی وجود داشته، مسئلهای است که در این ادوار و مراحل قابلبررسی است.
درگیریهای مقطعی
جدیدترین آن، امری است که در دوره صفویه اتفاق افتاد. بههرحال صفویه گرایش شیعی داشتند، با همه نقاط قوت و ضعفشان، همان گرایش موجب شد که حوزههای دینی و علمی و ازجمله فقه و جریانات فقهی، رشدی پیدا کند. البته گاهی قدرتها با همین نهادهای فقهی که در رشد آن مؤثر بودند، بینشان درگیری پیدا میشد، در مورد محقق کرکی اگر درست به ذهنم باشد، ایشان چند بار به ایران آمد و برگشت. محقق کرکی که در این مرحلهبندی جزء اواخر همان دوره چهارم به شمار میآید، بااینکه جریان صفوی موجب این شد که این حوزهها جانی بگیرند، اما درعینحال گاهی منازعاتی پدید میآمد. اینطور که به ذهنم میآید دو بار مرحوم محقق کرکی به ایران آمد و دلخوریهایی پیدا کرد و به نجف رفت، آخر هم ایشان در نجف مرحوم شده است.
درگیری اصولیین و اخباریون
این سیر تاریخی اجتهاد و فقاهت، مناسبات این حوزههای فقهی و علما و فقهای ما با حکومتها، امر مهمی است. در بحث اخباریها در منابعی هست که جریانات اخباری یا آن نزاع اخباری اصولی که نزاع فراگیری شده بود، درواقع کل شیعه یک انشقاق بسیار جدی در بینشان پیدا شد و خیلی فراتر از درگیریهای درونحوزهای بود.
دسیسه گری در میان جامعه
چراکه درکل جامعه انتشار پیداکرده بود. شواهد و کدهایی وجود دارد که اصلاً یک دسیسههای خارجی هم در این مؤثر بود. درهرصورت این مطلبی است که در این قسمت جای مطالعات بیشتری دارد و همانطور که دیروز هم اشارهای به این مسئله شد، حکومت فاطمیها در مصر مبنای شکلگیری الازهر شد. خاستگاه اصلی الازهر خاستگاه شیعه اسماعیلی است. خودشان هم میگویند، و خاستگاه و سابقه خود را علمایشان قبول دارند.
بررسی تعاملات با اهل سنت
اینها همه نشان میدهد آن نقطههای خیلی برجسته و انتشار غالباً نه همیشه، همراه با یک نوع اقتدار سیاسی از جریان هماهنگ و همسو بوده است و آخرین نمونههای آن درواقع مثل صفویه است، بعد از صفویه باز وقتی میبینیم فاصله میگیرند موجب حضیضی میشود یا اینکه این قدرت بر آن قدرت مقابل غلبه پیدا میکند، افولی حاصل میگردد، البته این امور مراحلی است که قابل مطالعات بیشتر است.
همانطور که محور دیگری که اینجا بسیار مهم است همان تعاملات با اهل سنت است. این تعاملات با اهل سنت چه به لحاظ علمی چه به لحاظ سیاسی در تاریخ فقه ما خیلی مؤثر بوده است.
منابع اقتصادی و فقاهت
امر دیگری که در این راستا از اهمیت برخوردار است بحث منابع اقتصادی حوزه و فقاهت است که از کجا تغذیه میشود. این امر در بالا یا پایین رفتن سیری که در فقاهت جامعه وجود دارد، میتوان تأثیر به خصوصی را داشته باشد.
پیوستگی در فقاهت
یکی از نکاتی که شهید مطهری نیز بدان اشاره داشتهاند، پیوستگی و استمرار جریان فقاهت است، بهعنوانمثال این پیوند استادشاگردی همیشه در طول تاریخ در فقاهت شیعه وجود داشته است. همه اینها علیرغم هجرتها و فشارهایی که بر حوزه علمیه واردشده، محفوظ مانده است.
جریانات فقاهت
در فقاهت دو جریان نص گرا و عقلگرا وجود دارد، اما این فاصله در اهل سنت بیشتر از ماست. درگیریهایی که بین حنابله و جریانات حنبلی و میان معتزله و اشاعره وجود دارد، از همین قبیل است که بهطور عجیبی در مقطعی میان اصولیون و اخباریون نیز شکل گرفت.
در عصر ائمه اطهار بااینکه نزاع نبوده ولی این تفاوتات در ری، قم و بغداد وجود داشت است. و قم و ری برخلاف بغداد جریاناتی نص گرا بودند که مرحوم مفید و شیخ و سید مرتضی بیشتر عقلگرا بودند. اما دراینبین در طول تاریخ فقه و اجتهاد محوریت حوزههای علمیه را تشکیل داده است.
مباحثات بین مذهبی
در این میان، مباحثات و درگیریهای بین مذهبی از اثرات بالایی برخوردار بوده است که حوزهها را از توانمندیهای ویژهای برخوردار نموده است. و بهعنوان نمونه نزاع اخباریون و اصولیون با همه ناخوشایندیهایی که داشت، اما آثار فوقالعادهای را به یادگار گذاشت. و تولد سخنان جدید از دوره بهبهانی تا شیخ مرهون این منازعات بوده است.
شکلگیری نهاد مرجعیت
ازجمله نکات اساسی دیگر بحث شکلگیری نهاد مرجعیت است که در دوران امروزی ما به سمت ولایت رفته است، حتی در دوران حضور نیز اصحاب خاص و وکلا در معرض همین امر قرار داشتند. حکم میرزای شیرازی در این زمینه مثالزدنی است. بنابراین اصل این مرجعیت و نوع تصرفی که داشتهاند دارای سابقه طولانی است. در این میان دشمن همیشه در تلاش بوده و برخی رشدها در برخی جوانب در میان حوزهها اندک بوده است و نیازمند بالندگی بیشتری است.
برخورد حوزه با استعمار
حتماً اگر کسی بخواهد در تاریخ حوزهها کاری بکند باید این نگاه را داشته باشد و آنوقت شاید بشود مطالب را از آن استخراج کرد و الهاماتی در آن باشد. این هم یک نکته ایست در اینجا که ما در این تاریخ این امور را میبینیم. البته در دورههای اخیر قدرتهای بیگانهای که پیدا شدند و جریان بعد از استعمار جدید و مسائلی که پیداشده، قابلتوجه جدی است، روی این البته کارشده است.
یعنی وضع حوزههای ما ازلحاظ مناسبات آن با این قدرتهای بیگانه و نقش آشکار و نهانی که آنها روی حوزههای ما گذاشتند، یک مقدار کارشده است و البته میشود بیشتر کارکرد.
جمعبندی
پرونده این بخش را میبندیم و ملاحظه کردید جای چند طرح و پروژه خیلی جدی در اینجا وجود دارد، نسبت به آنچه در این مقدمه هفدهم گفته شد. یعنی این مراحل و ادوار عناصر محدودی از آن گفتهشده، درحالیکه خیلی میشود روی آن کارکرد.
لزوم توجه بیشتر به فقه القرآن
این نکته دیگر را بیافزایم که تأکید بر آنچه است که دیروز عرض کردم. قواعد فقه و فقه قرآن، فقه الآیات، ازجمله چیزهایی است که رشد آن خیلی اندک بوده و جای کار بیشتری دارد توضیحات بیشترش جای خودش باید مطرح شود ان شاء الله.