بسمالله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول فقه / مفاهیم - مفهوم شرط
اشاره
بحث در مفهوم شرط و استدلال سوم و تقریب دوم در باب اطلاق بود. تقریب دوم این بود که: انحصار و عدم انحصار دخالت شرط در جزاء، در خود این شرط اثرگذار است و از احوال این شرط میشود، دلیلش هم این است که: اگر در مثال «خَفِیَ الاذان»، مسبوق به خفای جدران باشد، خفای جدرانی که دلیل برای او نداریم، اگر اول خفای جدران باشد بعد خفای اذان باشد و خفای اذان دلیل و شرط انحصاری نباشد، معنایش این است که خفای اذان در قَصِّر اثر نکرد، برای اینکه خفای جدران از قبل اثر کرده است، ولی اگر خفی الجدران اثر نداشته باشد و خفی الاذان علّت منحصره باشد، در همه حالات «خَفِیَ الاذان» اثرگذار است، دقّت تقریب دوم این است که: بودونبود یک شرط احتمالی دیگر و عامل دیگر در نوع اثرگذاری این دخالت دارد، اگر خفای اذان نباشد، خفای جدران بهطور کامل و همواره در وجوب تقصیر نماز مؤثر است، اگر خفای جدران در کنار خفای اذان عامل نباشد، خفای اذان در همه حالات در وجوب تقصیر نماز مؤثر است، اگر خفای جدران در کنار خفای اذان عامل باشد، خفای اذان در همه حالات مؤثر در وجوب تقصیر نماز نیست.
جواب مهمی که به این تقریب دوم دادهشده این بود که: این استدلال متوقف بر این است که جمله شرطیه بگوید، جزاء بر شرط مترتب است و اینکه بگوید حدوث جزاء مترتب بر حدوث شرط است، وقتی اطلاق درست میشود که بگوییم، جمله شرطیه؛ «اذا خَفِیَ الاذان فَقَصِّر»، دو مطلب را بیان میکند، اول اینکه: وجوب تقصیر مترتب بر خفای اذان است و دوم اینکه: حدوث وجوب تقصیر هم بر خفای اذان مترتب است، اگر این جمله « اذا خَفِیَ الاذان فَقَصِّر» ترتب را افاده نکند، فقط همراهی این دو را بیان کند، یا به نحو تلازم یا قضیه اتفاقیه .
اگر به یکی از خفای جدران یا خفای اذان، تقصیر نماز را به دنبال داشته باشند، در این صورت هر یک از این دو دیگری را نفی میکند، اما اگر بگوییم، خفای جدران و خفای اذان باهم هستند برای وجوب تقصیر نماز، دیگر هیچکدام از این دو دیگری را نفی نمیکنند.
اگر خفای اذان بیاید و حادث بشود و وجوب تقصیر نماز فقط به خفای اذان صورت بگیرد، دیگر خفای جدران تأثیر در وجوب تقصیر نماز ندارد، اگر کسی بگوید: این جمله شرطیه فقط تلازم را میرساند نه ترتب، اگر هم ترتب را برساند، حدوث یا بقاء است، ترتب به نحو جزاء عند حدوث شرط نیست، در این صورت مفهوم از این برنمیآید. و این شبهه مذکور، شبهه مرحوم اصفهانی در مقابل تقریب دوم اطلاق هست و بسیاری از علماء هم این شبهه را پذیرفتهاند و اینکه جمله شرطیه کِشِش حدوث عند الحدوث را ندارد، و بیش از تلازم را بیان نمیکند.
اقسام جمله شرطیه
در منطق شرطیه تقسیم میشود به شرطیه لزومیه و اتفاقیه، قضییه اتفاقیه مثل «اذا کانَ الانسان ناطقاً فالحمارٌ ناهقٌ» این دو جمله به هم هیچ ربطی ندارند و تلازم ندارند، اما لزومیه، میگوید تلازم واقعاً بین شرط و جزاء یک ارتباط منطقی و عُلقه واقعی است، لزومیه به اقسامی تقسیم میشود، گاهی شرط علّت است برای جزاء و گاهی جزاء علّت برای شرط هست، قسم اول مثل «اذا طلعت الشمس فنهار موجودةٌ» قسم دوم « اذا کانت النهار موجوده فالشَمس طالعه»، یک نوع دیگر هم این است که دو چیز ملازم شرط و جزاء میشود بهطور مثال« اذا کانت النهار موجوده فالارض حارةٌ» که در اینجا روز و گرمی زمین، معلول برای یک علّت سوم هستند، اگر به فرض بگوییم اتفاقیه مجاز است، اما لزومیه همه اقسامش حقیقت است، آنجایی که علّت و معلول هستند، چه علّت منحصره باشد و چه علّت غیر منحصره باشد.
علّت غیر منحصره باشد، قضییه لزومیه است اما حدوث عند الحدوث نیست، مرحوم اصفهانی میفرمایند: در قضیه شرطیه حداکثر این هست که یک تلازمی باید باشد.
جواب مناقشه مرحوم اصفهانی
جوابی که به مناقشه مرحوم اصفهانی داریم این است که: اگر میگفتیم در موضوع له جمله شرطیه این موارد است، شما میتوانستید بگویید که موضوع له اینطور نیست، بلکه در جمله شرطیه آنجایی که شرط علّت است یا مُعِد است یا شرط معلول است یا... به نحو حقیقی بکار میرود، آنجایی هم که علیت و ترتب است، جایی که انحصاری هست یا انحصاری نیست به نحو حقیقی به کار میرود، در آنجایی که دو علّت و یکی از علّتها نقشی در حدوث ندارد، همه به نحو حقیقی به کار میرود، ما ازلحاظ وضع هیچ سخنی با شما نداریم، ما بحثمان در گزارههای انشائی مولا، نه در همه جملههای خبریه مفهومیه، در گزارههای انشائیه مولا، یک ظهور زائد بر ظهور وضعی دارد، در مثال « اذا خَفِیَ الاذان فَقَصِّر» ظهور در این دارد که: خفای اذان موضوع است و علیتش هم به نحو موضوع است، یعنی خفای اذان دخیل در آمدن وجوب قصر نماز است، اگر هم بگوییم خفای اذان نشانهای است، نشانهای هم که باشد یعنی نشانهای است که دخیل در آمدن وجوب قصر نماز است، ظهور این خفای اذان در این هست که آن وجوب قصر نماز پیدا میشود.
حرف ما این نیست که بخواهیم بگوییم موضوع له جمله شرطیه، این هست، جمله شرطیه در قضاییه اخباری که گفتید، حتی در قضایای اتفاقیه هم ممکن است جمله شرطیه حقیقی باشد.
در لزومیه به جمیع قسمها، کاربرد جمله شرطیه حقیقی هست، چه شرط علّت باشد یا معلول باشد، چه معلول علّت ثالثه باشد، و آنجایی هم که علّت باشد، چه علّت منحصره باشد و چه علّت غیر منحصره باشد و همچنین علّت حدوث باشد یا علّت حدوث نباشد.