بسم الله الرحمن الرحیم
اصول/تجری/ جمعبندی بحث روایی
اشاره
سخن در تجری بود. مقام اول در تجری حکم حرمت شرعی بود که ادله را بررسی کردیم و نهایتاً نه تنها به دلیلی بر حرمت شرعی نرسیدیم بلکه به ادلهای رسیدیم که حرمت شرعی و عقاب را نفی میکرد. این مقام اول که پروندهاش بسته شد.
اما مقام دوم که البته منطقاً مناسب بود مقام اول قرار بگیرد اما در بحث ما دومین مبحث است عبارت از این بود که حکم عقل در تجری چیست؟ آیا عقل حکم به قبح میکند یا نه؟ چهار قول را دیروز عرض کردیم. به بیان دیگر عرض میکنیم احتمالاتی که اینجا متصور است دو احتمال در دو طرف طیف وجود داشت که قائل نداشت و کنار گذاشته شد. آن دو احتمال این است:
1. در تجری هیچ قبحی وجود ندارد نه در سطح قبح سریره به معنای شخصیت نه در سطح نیت و نه در سطح عمل متجری به. این احتمال کسی تفوه به آن هم نمیکند مخصوصاً در مولای حقیقی و خدا که بگوییم کسی که نیت گناه کرده و در عمل اقدام کرده ولو اینکه منطبق با واقع نبوده بگوییم هیچ قبحی در هیچ یک از مراحل وجود ندارد. چه مرحله اول که عالم درون و نفس و خبث باطنی است، مرحله بعد در نیت و عزم هم قبحی ندارد مرحله سوم هم که عمل است قبحی ندارد. این احتمال مندفع است و درست نیست. اگر کسی هم سعی کند همه را نفی کند لااقل مثل شیخ انصاری میگوید سوء سریرهای وجود دارد ولو نیت و فعل قبحی ندارد.
2. در تجری قبحی در همه این سه مرحله وجود دارد عین باب معصیت؛ یعنی هم سوء سریره باطنی است هم قبح نیت است و هم قبح فعل است ذاتاً مثل باب معصیت. این را هم کسی نمیگوید زیرا واقعاً با معصیت فرقی دارد آنجا که خمر آشامید و مست شد و با آنجایی که آب خورده و بگوییم یکی است خیلی بعید است که کسی قائل شود. البته این دومی بهشدت اولی کنار زده نمیشود ولی به این سادگی نمیشود این را گفت.
علیالقاعده این دو احتمال که یکی نفی مطلق حکم به قبح در مسئله است و یکی حکم به قبح مثل معصیت است این دو احتمال افراطی و تفریطی و حداکثری و حداقلی محتمل است اما قائلی ندارد لااقل اولی قائل ندارد دومی ضعیف است ولی احتمالش نفی نمیشود. این دو تا را کنار بگذاریم مشخص میشود احتمالات بعدی چیست. سه مرحله داشتیم خبث باطن و سوء سریره، نیت و عمل. پس سه احتمال متصور است:
3. اینجا سوء سریره وجود دارد که ظاهر کلام شیخ انصاری شاید این باشد این احتمال سومی است که قائل دارد.
4. نیت قبیح است این نیت سوء قبح عقلی دارد بما هی نیت.
5. فعل متجری به قبیح است عقلا، البته نه خود فعل بما هو بلکه فعلی متجری به که با آن نیت انجام شده است. تفصیل صاحب فصول هم هست که جای خودش.
سؤال:...
جواب: نه. احتمال دوم این بود که قبحی مانند معصیت داشته باشد. این نمیشود ولی این احتمال که میگوید فعل متجری به قبیح است طبعاً قبحی در آن وجود دارد ولی نه قبح همانند معصیت. این سامانه بحث بود. میشود احتمالات دیگری را مطرح کند ولی اهمیتی ندارد.
سؤال:...
جواب: کسی که قائل به دومی باشد اولی را هم میگوید. این سه احتمال مترتب است باطن و نیت و عمل اگر دومی را کسی بگوید اولی را هم میگوید اما اگر اولی را بگوید الزام ندارد دو و سه را هم بگوید. سه مرتبه است مرتبه نفس مرتبه نیت مرتبه عمل. اگر کسی در مرتبه نفس گفت لازم نیست مراتب بعد را بگوید اما اگر کسی مرتبه دوم را گفت علیالقاعده مرحله قبلش را قبول دارد ولی مستلزم قبح عمل نیست؛ و اگر کسی سومی را گفت علیالقاعده دو تای قبل را هم میگوید.
سؤال:...
جواب: از منظر فقهی که این طور صحبت میکنند میخواهند نفی قبح نیت و عمل را بکنند بله حالا کشف از سوء سریره میکند. برای اینکه بحث خودش را جا بیندازد میگوید اگر در ذهنت گیری در کار است میگوید گیرش در سوء سریره است؛ و الا این بحث بحثی اخلاقی است که آیا قبحی در باطن هست یا نه و کجاست بیشتر تحلیلی اخلاقی است؛ و حال بیشتر که آنها را نفی میکند در عرصه اخلاقی است والسلام. هیچ قبح فعلی اینجا نیست. این بحثی اخلاقی است.
سؤال:...
جواب: بله. کسی که میگوید فعل متجری به قبیح است میگوید این فعل گاهی بهعنوان اولی قبیح است یعنی جایی است که مایع خمر باشد؛ اما فعل متجری به بهعنوان ثانوی است یعنی ذاتش قبحی ندارد ولی چون با نیت سوء انجام شده متصف به قبح میشود نظیر عناوین ثانویه که شما مواجهید که فعلی اولاً و بالذات اشکال ندارد مثل معامله با کافر اما چون اینجا موجب ذلت مسلمین میشود بهعنوان ثانوی حرام میشود. اینجا هم خوردن آب در حال طبیعی حلال است اما چون این فعل با نیت سوء انجام گرفته و به شکلی نماد ایستادگی مقابل مولا شده است همین فعلی ه ذاتش حسن است با این عنوان ثانوی قبیح میشود. عناوین ثانوی است. کسانی که قائل به قبح فعل متجری به هستند حتماً قبح را بهعنوان ثانوی متصل به نیت میدانند و نه عین معصیت. این همان احتمال دیگری است که گفتیم کسی نمیگوید که فعل عین معصیت باشد بهعنوان اولی. این را کسی نمیگوید.
با توجه به این شرحی که در باب اقوال و احتمالات دادیم وارد این بحث میشویم. از آخرین مرحله میگیریم که میگفت فعل متجری به قبیح است نه فعل بماهوهو. فعل از آن نظر که نیت سوء همراه آن بوده و اراده بد همراه آن بوده فعل قبیح شده است این قول اول است. این شدیدترین قولی است که میتواند ابراز شود. عقل میگوید عمل قبیح است اما قبح نه بهعنوان ذاتی بلکه بما هو اینکه کاشف از نیت سوء است. این عمل همراه نیت سوء قبح دارد نه عمل بما هو. خمر بما هو قبیح یا حرام است اما اینجا این مایع بما انه مقید بنیه السوء قبیح میشود. این قول اولی است که شدیدترین قول به قبح است. طبعاً این قبح ناشی از قبح نیت و سوء سریره هم هست. چه دلیلی بر این وجود دارد؟
قائل به اینکه فعل متجری به قبیح است زیاد نیست. شیخ، آخوند، نائینی، آقای خویی، حضرت امام و کثیری دیگر از بزرگان این قول را نمیپذیرند. قبح فعل را نمیپذیرند آخوند هم با حرارتی میگوید مگر میشود گفت قبیح است؟ گاهی در حد ادعای وجدان میشود که قبیح نیست.
این قول در نقطه مقابلش هم کسانی هستند که میگویند قبح دارد ازجمله شهید صدر شاید آقا ضیاء هم این طور باشد. این حرف در مقابل کثیری از بزرگان است که حکم به قبح فعل متجری به را نپذیرفتهاند. مرحوم شهید صدر در نقطه مقابل قبح را پذیرفته است. این قول که قائلان زیادی ندارد ولی قائلی مثل شهید صدر ساده نمیشود از آن عبور کرد باید توقف کرد. شاید اگر یکی دو بزرگ از این قبیل این را نمیگفتند خیلی راحت از کنارش عبور میکردیم ولی درهرصورت مسئله اهمیت دارد بهویژه به اینکه چنین بزرگانی قائل شدهاند خود فعل قبیح است ولو مطابق با واقع نیست و شرب خمر نیست. چون پرچم مخالفت مولا شده است.
سؤال:...
جواب: بله عقل میگوید قبیح است. اگر در نیت و باطن میماند شاید میگفتیم قبحی ندارد ولی حالا که بروز پیدا کرد عمل قبح دارد.
ادله بر قبح فعل متجری به چیست؟
دلیل اول
این فعل در این شرایط هتک مولا و اهانت به مولاست. اگر نیت سوء نبود و واقع را میدانست عیب ندارد آب میخورد اما اکنون که شما تصورتان این است که این خمر است و با این علم و تصور دست میبرید و این مایع را شرب میکنید درواقع ایستادگی مقابل مولا و هتک مولاست. در فرمایشات آقای خویی و امام و دیگران هم آمده است.
پاسخ
این دلیل اول را غالب بزرگان پاسخ دادهاند. هتک مولا در همه معاصی نیست. گاهی طرف معصیت میکند و نمیشود گفت هتک مولا کرده است در معصیت هم گاهی هتک مولا نیست زیرا طرف گاهی معصیت انجام میدهد واقعاً هتک به شمار میآید و گاهی هم معصیت هتک به شمار نمیآید. خود معصیت هم مساوی با هتک نیست. معصیت بر دو قسم است:
1. معصیتی که تجاهر دارد و طرف هم حالت تمرد و سرکشی نسبت به مولا دارد اینجا عرف ممکن استبگوید کارش هتک مولاست. کسی به قرآن در ملأعام جسارت و توهین بکند این هتک مولاست.
2. گاهی هتک مولا نیست. همه چیز را طرف قبول دارد که خدا گفته من هم اشتباه میکنم ولی هیچان غضب یا شهوت او را کشاند که این کار را انجام دهد. همان لحظه هم خودش میگوید گناه دارد و جهنم دارد.
لذا صرف معصیت را نمیشود گفت هتک است چه برسد به تجری که اصلاً فعل در آن مفسدهای بهعنوان اولی وجود ندارد؛ بهعبارتدیگر هتک و اهانت موضوعی عقلائی و عرفی است و در اینجا همه معاصی قبیح نیست چه برسد به تجری. در موالی عرفی هم همینطور است. حالا عبد خلافی انجام داد بدون اینکه به رخ مولا بکشد و احترام او را زیر پا بگذارد عرف نمیگوید هتک کرده است، جاهایی را هم عرف میگوید هتک کرده. پس علی الاطلاق اینکه بگوییم فعل متجری به اهانت به مولاست.
سؤال: بازگشت به مناقشه لفظی نیست؟ بستگی دارد هتک را مقول به تشکیک معنا کنیم و هر نوع عصیان را هتک تلقی کنیم؟
جواب: بله. عرض شود که این دلیل اول بود جوابی که دادند این است. دلیل دومی که آمده و پاسخ سؤال را آنجا میدهم.
دلیل دوم
دلیل دوم در فرمایشات شهید صدر آمده است و قابلتأمل است. این دلیل را عرض میکنیم و ممکن است کسی که بگوید هتکی که در دلیل اول آمد همان چیزی است که شهید صدر در دلیل دوم میآید. بحث هتک پروندهاش بسته نشده است استدلال به حرمت فعل متجری به از باب اینکه آن هتک و اهانت است و پاسخی هم داده شده است که معصیت هم همیشه هتک نیست. دلیل هتک از قبل بوده و در کلام آقای خویی و مرحوم امام هم آمده است. هم آقای خویی هم امام پاسخ میدهند که این هتک نیست. دلیل دوم چون ربط به دلیل اول دارد به آن میپردازیم.
دلیل دوم که در کلام شهید صدر و تقریرات آمده است مبتنی بر این نکته کلیدی و محوری است که قصه خدا و مولای حقیقی با موالی عرفی متفاوت است. خداوند حق حیات و وجود و هستی و همه چیز بر انسان دارد. رابطه مولویت خدا با انسان مولویت حقیقیه است به جعل و وضع و اعتبار نیست. حقیقت وجود ما مرتبط با خداست با هر یک از تحلیلهای فلسفی که موجود است بحث کنیم. علیت در همان حدی که در کلام متکلمین و محدثین آمده یا علیتی که در مبحث فلسفی وجود دارد یا بالاتر از این دوتا علیتی که در مکتب ملاصدرا که فقر وجودی است وجود دارد یا بالاتر از این علیت به معنای تجلی عرفانی باشد هر یک از این چهار مسلک اصلی در باب ارتباط هستی با خدا بگوییم هر یک از اینها فرقی نمیکند که رابطه انسان و خدا رابطهای قراردادی نیست و جعلی و اعتباری نیست بلکه تکوینی و حقیقی و در عالم خارج است که واضح است. حال تفسیرش متفاوت است. این مطلب اول که در باب خداوند باید به آن توجه داشت.
مطلب بعد که ناشی از قبلی است این است که در مولای حقیقی حقالطاعه وجود دارد. این عبارت به شهید صدر مشهور است که نسبت داده میشود. اقتضای این مقام مولویت حقیقیه و تکوینیه و عبودیت حقیقیه و تکوینیه در طرف عبد این است که جایگاه و احترام و مقام مولا محفوظ بماند. این اقتضایش حفظ آن مقام و جایگاه است. خیلی بهعنوان هتک و این حرفها کار نداریم. این جایگاه محترم در متن واقع و تکوین این جایگاه باید محفوظ و محترم شمرده شود و ازاینجهت است که هر چیزی که در برابر این جایگاه محترم قرار بگیرد متصف به قبح میشود. آن جایگاه واقعی و حقیقی اقتضای رعایت آن جایگاه و حریم را دارد. آنکه عقل به آن فرمان میدهد اطاعت به معنای عمل خارجی نیست بلکه محترم شمردن آن جایگاه است و نه فقط اینکه مفاسد و مصالحی که در افعال است رعایت شود. جایگاه باید محترم شمرده شود و هر اقدامی که این جایگاه را محترم نشمرد محکوم به قبح عقلی است. این فرمایش شهید صدر است و به شکلی در کلمات خیلی افراد است مثلاً اگر کسی اسفار را ببینید خیلی جاهایش ممکن است این چیز را پیدا کند. این جایگاه توسط عقل نظری اثبات میشود و عقل عملی هم میگوید باید آن جایگاه را محترم بشماری.
پس در رابطه ما و خدا یک حکم عقل نظری وجود دارد که عبارت است از حق تکوینی خدا بر همه عالم و انسان و دوم یک حکم عقل عملی وجود دارد که میگوید جایگاه حقیقی باید محترم شمرده شود؛ و هرچه در برابر این جایگاه اقدام شود قبیح است. اقدام در برابر این جایگاه قبیح است.
این ملاک قبح، تابع مصلحت و مفسده آن عمل نیست. تا الان میگفتیم احکام تابع مصالح و مفاسد است در خمر مفسده است در آب نیست. در زنا مفسده است ولی در تمتعات همراه با نکاح نیست؛ اما اینجا میگوید مصلحت و مفسده واقعیهای است که فراتر از عناوین اولیه افعال است. این هم مفسده و مصلحت است اما مصلحت و مفسدهای که این حریم را شما نگه داشتید یا شکستید. بر این اساس شهید صدر میفرمایند ملاک وجوب اطاعت و بندگی خدا و حسن اطاعت و قبح معصیت همان رعایت آن حرمت و شکستن آن حرمت است؛ و حتی تا آنجایی ایشان پیش میرود که ملاک این نیست که مصلحت و مفسده را تحصیل بکنید یا نه بلکه ملاک این است که احترام را نگاه دارید یا نه. بر این اساس تجری با معصیت فرقی ندارد. همانطور که معصیت احترام مولا را زیر پا میگذارد معصیت هم همان حرمت را میشکند.
سؤال:...
جواب: بله آنچه گفتیم بگذارید برای بعد هتکی است که اینها میگویند همین مقصودشان است. به احتمال زیاد من هم این را عرض میکنم. آن کس که میگوید هتک مولاست نمیخواهد هتکهای عرفی بگوید مثل تف انداختن در صورتش. هتکهای عرفی این طور است. درواقع این هتک عقلی است؛ یعنی اقدامی بکند که آن جایگاه مصون نماند ضرری خدا نمیکند ولی این اقدام هتک است.
این تقریب دوم ایشان است حتماً کلام ایشان و دیگران را ملاحظه کنید تا بعد.