بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:اصول / مفاهیم / مفهوم وصف
قول سوم در مفهوم وصف
اشاره
بحث مفهوم وصف به اینجا رسید که علاوه بر دو قول موجود، قول سومی از مرحوم آقای خویی بود که قائل به تفصیل شدند و حاصل آن اینکه در اثر مفهوم داشتن وصف، نفی حکم از موصوف بماهوهو میشد، برخلاف متصف شدن موصوف به اوصاف دیگر که در آنها مفهوم معنایی نداشت.
عمده دلیل ایشان اصالت الاحترازیه بود که پاسخ دادیم که از این اصل، مفهوم استخراج نمیشود؛ هرچند شاید استظهاری از آن استفاده شود.
ایشان ازنظر خود در مورد سوم از مطلق و مقید یعنی مورد مثبتین و عدم علم به وحدت حکم که قاطبه بزرگان قائل به عدم حمل مطلق بر مقید هستند، استفاده نمودند که نسبت به عالم بماهوهو حکمی تعلق نگرفته است و در اینجا مطلق بر مقید حمل میشود. اما حکم نسبت به عناوین دیگر ساکت است.
اشکال قول فوق
در خصوص این بیان اشکالی که مطرح شد این بود که نسبت این مفهوم را با آن مطلق باید سنجید؛ در اینجا عالم بماهوهو موضوع دو حکم شد، منطوق قائل به اکرام عالم میشود و مفهوم میگوید لایجب اکرام العالم بماهوهو، در اینجا مثبت و منفی ساخته شد اما دو حکم مساوی هستند و در صورت تساوی باید قائل به تعارض شد، نه اینکه حمل مطلق بر مقید شود. لذا در اینجا مفهوم، لاتکرم العالم غیر العادل، نمیباشد.
جمعبندی
این اشکال در اینجا وارد است، وجوه غیر تامی در اینجا وجود دارد که دارای پیچیدگیهای خاصی است و نیازی به ورود در آن نیست. بنابراین اشکال ما به آقای خویی این است که دلیل شما یعنی اصالت الاحتراز تام نیست و این اصالت در مقابل توضیحی و غالبی بودن قید است و ثانیاً نتیجه بحث شما در قسم سوم صحیح نیست؛ چراکه در آنجا تعارض شکل خواهد گرفت.
پاسخ از اشکال اخیر
البته یکی از پاسخها که میتوان به اشکال اخیر نسبت به قول آقای خویی مطرح نمود، این است که در اینجا پس از تعارض و تساقط نتیجه حمل مطلق بر مقید است و فقط اکرم العالم باقی میماند.
استدلال نافیان و مثبتین مفهوم وصف
استدلال نافیان
اشاره پایانی در مفهوم وصف این است که دو طرف قائلان و نافیان به مفهوم که گروه اول کثیر و دوم قلیلاند، هر دو به آیات و روایاتی استدلال کردهاند مثل آیه «وَ رَبائِبُکمُ اللاَّتی فی حُجُورِکمْ»[1]
در اینجا وصف است اما مفهوم ندارد. این استدلال در قوانین نیز ذکرشده است.
بررسی آیه فوق
معلوم است که بهصرف یافتن چند نمونه بهعنوان عدم مفهوم استدلال تمام نخواهد شد، بلکه نیاز به یافتن نمونههای فراوانی است که بدون قرینه مفهومی نداشته باشند. لکن استدلال با نمونه در اینجا مقداری دشوار است، چراکه ممکن است موارد برشمرده شده درجایی باشند که قرینه وجود دارد.
این پاسخی است که اصولیین به آنها دادهاند که بهصرف مورد نمیتوان قاعده ساخت.
نتیجهگیری
در اینجا لازم است توجه داشت که قیود مثال زده در آیه خوف املاق و آیه فوق، از پایه احترازی نیستند؛ چراکه بحث مفهوم یک رتبه پس از تحقق احترازیت آن قیود و دخیل بودن در حکم است. لذا به مثالهای ذکرشده بهعنوان دلیل نمیتوان استدلال نمود و معلوم است در اینجا قرینه خاصهای وجود داشته است.
نکته دیگر نیز این است که اگر شما بخواهید در قیود احترازی قائل به عدم وصف شوید، این همان خواهد بود که در ارتکاز ما وجود دارد و نمونههای آن چند مورد نبوده، بلکه بیش از این موارد است. بنابراین مثالهایی که شما ذکر نمودهاید خروج از موضع بحث است.
استدلال مثبتین
در نفی مفهوم نکته اصلی ما این است که قید، قید موضوع است نه حکم و با این حالت استدلال تمام نمیشود و استدلالهای واردشده بر مفهوم تمامیت ندارد.
در نقطه مقابل گاهی به نمونههایی تمسک کردهاند مثل قید مکلبین در آیه شریفه«یسْئَلُونَک ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکمُ الطَّیباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکلِّبینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکمُ اللَّهُ فَکلُوا مِمَّا أَمْسَکنَ عَلَیکمْ وَ اذْکرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إن اللَّهَ سَریعُ الْحِساب»[2]
این آیه در کلام آقای وحید مورد تمسک قرارگرفته است که در روایات، امام از مفهوم آن استفاده نمودهاند و در غیر صید کلب حکم نفیشده است.
پاسخ از استدلال فوق
جواب این است که در اینجا قرینه وجود دارد و آن اینکه امام در روایت فرموده است، علاوه بر اینکه در اینجا مفهوم، مفهوم لقب است.
ان شاءالله چهارشنبه 14 محرم مفهوم غایت را شروع خواهیم کرد.