بسم الله الرحمن الرحيم

مقدمه

یکی از صیغه‌هایی که استعمال آن در آیات و روایات زیاد است، صیغه امر هست به همین دلیل اولین بحث در مباحث الفاظ بحث اوامر هست. در باب اوامر هم بحث از ماده امر شده است و هم بحث از صیغه امر که عمده مباحث درباره صیغه امر و حدود دلالت آن هست و بحث از ماده امر چندان مهم نیست. عمده منابع مرتبط و قابل رجوع در این بحث کتاب کفایه، محاضرات، نهایة‌الدرایة، منتقی‌الاصول و بحوث شهید صدر و دروس في مسائل علم الأصول‏ مرحوم میرزا جواد تبریزی هست.

 

کاربردهای صیغه امر

صیغه امر کاربردهای مختلفی دارد.

گاهی صیغه امر واقعاً برای بعث و برانگیختن مخاطب به سمت ماده صیغه به کار می‌رود مانند مواردی که می‌گوید اغسل و یا توضأ و هدف آمر از این اوامر واقعاً این است غسل یا وضو در خارج محقق شود. گاهی صیغه امر در مقام تعجیز به کار می‌رود مانند «وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» بقره/ 23که برای نشان دادن عجز مخاطب از آوردن سوره‌ای مثل سوره قرآن به‌کاررفته است و مراد این نیست که مخاطبین باید واقعاً سوره‌ای مثل سوره قرآن بیاورند. گاهی برای تهدید است مانند «قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» بقره/94 یعنی اگر در ادعای خود صادقی تقاضای مرگ بکن که در مقام تهدید است. گاهی در مقام امتحان است مانند آنجا که به حضرت ابراهیم امر شد تا فرزند خود را ذبح کند و واقعاً مرادش این نبود که ذبح در خارج محقق شود بلکه برای امتحان حضرت ابراهیم بود. گاهی برای استهزاء و مسخره کردن مخاطب هست.

بعضی کاربرد صیغه امر را در غیر از بعث حقیقی تا بیست‌وچهار کاربرد شمرده‌اند.  

موضوع له صیغه امر

سؤالی که در اینجا وجود دارد این است که موضوع له صیغه امر چیست؟ آیا هر یک از این معانی، معانی مستقلی هستند یا اینکه موضوع له یک معنا بیش نیست و این معانی امری خارج از معنای موضوع له است؟ اگر معنای مستقلی هستند آیا به نحو حقیقت است یا به نحو مجاز هست؟ در پاسخ به این سؤالات نظریات و مسلک‌های مختلفی وجود دارد.

نظریه اول: موضوع له، معانی متعدد مستقل در عرض هم   

 

نظریه اول در مقام این است که موضوع له صیغه امر معانی متعدد هست که به آن‌ها اشاره شد و هر یک از این معانی مستقل و در عرض هم می‌باشند و به یکدیگر ارتباطی ندارند و رابطه آن‌ها اشتراک لفظی هست البته بعضی یک یا چند معنا را حقیقی می‌دانند و مابقی را مجازی می‌دانند اما درهرصورت این معانی را چه به نحو حقیقت و چه به نحو مجاز معانی مستقل غیر مرتبط به یکدیگر می‌دانند آقای خویی در محاضرات و ظاهر کلمات قدما این نظریه هست.

نظریه دوم: موضوع له صیغه امر فقط انشاء طلب

 نظریه دوم در موضوع له صیغه امر که نظریه صاحب کفایه هست، این است موضوع له و مدلول صیغه امر یک معنا بیشتر نیست و آن انشاء طلب و بعث است و به‌عبارتی‌دیگر موضوع له بعث و طلب انشایی است که یک معنای حرفی است که سه ضلع دارد که عبارت است از آمر، مأمور و مأموربه و معانی و کاربردهای دیگری که برای صیغه امر ذکرشده مربوط به معنای صیغه امر نیست بلکه امری خارج از معنا و موضوع له صیغه امر هست و مربوط به دواعی و انگیزه‌های آمر هست که گاهی صیغه امر را به داعی بعث جدی به کار می‌برد و گاهی به داعی تهدید، امتحان، تعجیز و یا موارد دیگری که ذکر شده است که همه این موارد از دایره موضوع له و مستعمل فیه خارج است و در همه موارد صیغه امر در موضوع له واحد به‌کاررفته است و به عبارتی انما الاختلاف بین هذه الموارد فی الدواعی النفسانیه لا فی الموضوع له و لا فی المستعمل فیه.

اهمیت این نظریه در مباحث فلسفه تحلیل زبانی

این نظریه، نظریه بسیار مهمی در مباحث تحلیل زبانی جدید است که فیلسوفان تحلیل زبانی غربی هرچند در این موارد تحقیقات مفیدی دارند اما این تحقیقات به زیبایی و خوبی مباحث و تقریرات و تحلیل‌های که اصولیون مطرح کرده‌اند، نیست و به این تحلیل‌ها توجهی نداشته‌اند.

بسط و تسری نظریه دوم به سایر موارد موضوع له الفاظ و صیغ  

در اینکه مبدع نظریه دوم، صاحب کفایه است یا اینکه شخص دیگری است نیاز به تفحص و بررسی دارد اما این نظریه دامنه وسیعی در مباحث تحلیل الفاظ دارد به‌طور مثال در کتب نحوی که برای باء، فی و یا دیگری حروف و صیغ و اسماء که معانی متفاوتی بیان شده است این نظریه تسری داده شده است به اینکه این حروف و صیغ یک معنای موضوع له بیشتر ندارد و بقیه معانی بیان‌شده مربوط به دواعی و انگیزه‌های استعمال کننده آن هست و همچنین در سایر مباحث الفاظ که در اصول از آن سخن به میان آمده است مانند استفهام یا ترجی، صاحب کفایه این نظریه را تسری داده است به اینکه موضوع له این موارد نیز یک امر بیشتر نیست منتهی در بعضی موارد به دواعی و انگیزه‌های دیگری به‌کاررفته است.

 

نظریه سوم موضوع له حقیقی انشاء طلب به داعی بعث حقیقی

 نظریه سومی که در موضوع له صیغه امر وجود دارد، در کفایه مطرح شده است. صاحب کفایه در ابتدا نظریه دوم را مطرح کرده‌اند اما در ادامه می‌فرمایند بر فرض که نظریه دوم را نپذیریم، موضوع له صیغه امر انشاء طلب به داعی بعث حقیقی است که برخلاف نظریه دوم که دواعی را خارج از موضوع له و استعمال می‌دانست، عبارت (به داعی بعث حقیقی) را نیز در موضوع له صیغه امر معتبر می‌دانند و می‌فرمایند صیغه امر در سایر کاربرد‌هایش مجازاً استعمال شده است که در موارد استعمال مجازی، انشاء اعتباری بعث وجود دارد منتها به انگیزه‌های دیگری مانند تهدید، امتحان، تعجیز و یا موارد دیگری که قبلاً بیان شد.

 تفاوت نظریه دوم و سوم

تفاوت نظریه دوم و سوم در این است که در نظریه دوم موضوع له صیغه امر فقط انشاء طلب هست و دواعی مطلقاً خارج از موضوع له می‌باشند و این معانی و کاربرد‌ها در حوزه دلالت لفظ و استعمال لفظ قرار نمی‌گیرد اما در نظریه سوم بعث اعتباری در همه موارد کاربرد وجود دارد منتها در مواردي که بعث باانگیزه واقعی باشد، معنای حقیقی صیغه امر هست و انگیزه واقعی از بعث و داعی جدی داشتن در موضوع له اخذ شده است و در مواردي که انگیزه‌های دیگری وجود دارد معانی مجازی هست و یک پیوندی بین همه موارد حقیقی و مجازی وجود دارد.

تفاوت نظریه اول و سوم

در نظریه اول معانی متعدد چه حقیقی و چه مجازی معانی مستقل از یکدیگر بود و طبق این نظریه معانی و کاربردهای مختلف در دلالت لفظ بر معنا اخذ شده است و به ازای هر کدام وضع جداگانه‌ای صورت گرفته است مثلاً معنای بعث جدا از معنای تهدید و تعجیز فرض می‌شود اما در نظریه سوم بین همه معانی چه حقیقی و چه مجازی یک پیوندی وجود دارد که آن بعث اعتباری است منتها دواعی و انگیزه‌ها در این معنی حقیقی و مجازی متفاوت است پس در مواردی هم که به معنای تهدید یا تعجیز استعمال می‌شود بعث اعتباری وجود دارد و این‌گونه نیست که به ازای هر معنا وضع جداگانه‌ای صورت گرفته باشد بلکه یک وضع بیشتر وجود ندارد به خلاف نظریه اول.


بسم الله الرحمن الرحيم

تقسیم‌بندی مباحث اصولی به لحاظ موضوعی

قواعد و مسائل اصولی که در اصول فقه از آن‌ها بحث می‌شود در یک نگاه کلی و به لحاظ موضوعی و کاربرد آن‌ها در فقه و سایر علوم مانند تفسیر، تاریخ، به دو قسم تقسیم می‌شود.

قسم اول قواعد مشترک اجتهاد به معنی‌الاعم و غیر مختص به باب فقه

بخشی از این قواعد و مسائل اصولی، مشترک بین فقه بالمعنی الخاص - احکام خمسه - و سایر علوم و معارف الهی مانند تفسیر، تاریخ و یا برداشت‌های اخلاقی از قرآن و روایات هست و در حقیقت قواعدی است برای تحقیق در متون دینی و مختص به باب فقه به معنای استنباط احکام خمسه نیست و در تحقیق‌های علوم انسانی مانند روانشناسی و یا اخلاقی، کلامی، تفسیری و تاریخی در متون دینی کاربرد دارد مانند بحث مشتق که درباره این بحث می‌شود که مشتق حقیقت در متلبس است یا اعم از متلبس و ماانقضی عنه هست که در تفسیر کلمات ظالم و یا کافر در قرآن و روایات کاربرد دارد و یا مباحث مربوط به مفاهیم، صحیح و اعم، بعضی از مباحث حجج و یا بخشی از مباحث تعادل و تراجیح. این دسته از قواعد، قواعد مشترک اجتهاد به معنی‌الاعم می‌باشند.

قسم دوم قواعد مختص به باب فقه بالمعنی الخاص

قسم دوم از قواعد و مسائل اصولی، قواعد و مسائلی است که مختص به باب فقه به معنای استنباط احکام خمسه از منابع هست مانند مباحث مربوط به اجتماع امر و نهی، امر به شی‌ء نهی از ضد می‌کند یا نه قطع و ظن.

لزوم تنقیح و جداسازی این دو قسم

البته ناگفته نماند این دسته از قواعد جداسازی و منقح نشده است که جداسازی و تنقیح این قواعد امر مستحسن و پر‌کاربرد برای کسانی که در مباحث کلامی، تفسیری و علوم انسانی اسلامی تحقیق می‌کنند، هست و با تنقیح و جداسازی این دو قسم و تنقیح مباحث و روش‌های تحقیق عام و همچنین اصول و روش تحقیق مختص به هر علم، محققان این علوم می‌توانند با تحقیقات متقنی به استنباط معارف الهی در حوزه‌های مختلف به‌ویژه در حوزه علوم انسانی از متون دینی بپردازد.  

تقسیم‌بندی اصول و روش‌های تحقیق به لحاظ متون و منابع دینی

در تقسیم قبلی مباحث اصول به لحاظ موضوعی تقسیم شد، مباحث اصول و روش‌های تحقیق را می‌توان به لحاظ متون و منابع دینی تقسیم دیگری کرد که عبارت است از

1.  اصول و روش‌های تحقیق در قرآن که به آن روش‌شناسی تفسیری می‌گویند و کتبی در این زمینه نوشته شده است.

2.  اصول روش‌شناسی تحقیق در حدیث.

3.  اصول و روش بهره‌گیری از عقل.

کارایی علم اصول فقه در دیگر علوم

علم اصول فقه با توجه به گستردگی مباحث آن و اینکه مشتمل بر قواعد و روش‌های مشترک اجتهاد به معنی‌الاعم و همچنین قواعد مختص به باب فقه هست و مباحث آن اختصاص به باب فقه ندارد و همچنین با توجه به اینکه مشتمل بر روش‌های تحقیق در قرآن و احادیث و روش بهره‌گیری از عقل در علوم اسلامی هست، برای کسانی که قصد تحقیق و مطالعه در سایر علوم و معارف اسلامی به غیر از فقه را دارند ضروری هست.

 

وجود مباحث مبانی اجتهاد در علم اصول

علاوه بر بحث‌های روش‌شناسی عام و خاصی که در علم اصول مطرح می‌شود و جزء علم اصول است، بعضاً مباحثی که مربوط به مبانی اجتهاد و فلسفه اصول هست و با بحث‌های روش‌شناسی ارتباطی ندارد، در علم اصول مطرح می‌شود که در ضمن مباحث اصولی استطرادا و هرکجا که مناسبتی باشد به آن‌ها می‌پردازیم.

 

طرح مباحث کلاس به ترتیب کفایه

در تبویب ابواب اصول، انواع مختلفی وجود دارد مانند تبویب و تقسیمی که مرحوم کمپانی دارند و بخشی از مباحث الفاظ را در ذیل مباحث عقلی بیان کرده‌اند و یا تبویبی که مرحوم شهید صدر دارند و یا تقسیمات دیگری که وجود دارد. ما نیز در تبویب مباحث نظراتی داریم که مقداری از آن اجمالاً در تقسیم‌بندی‌های فوق اشاره شد ولی مباحث کلاس را بر طبق ترتیب کفایه که از بحث اوامر شروع کرده‌اند و نسبتاً یک ترتیب قابل قبولی است، مطرح می‌کنیم.

منابع علم اصول

مرحله شکوفایی و دوره جدید علم اصول از زمان شیخ انصاری و صاحب کفایه شروع می‌شود که منابع قبل از این دو بزرگوار مانند کتب شیخ طوسی، شیخ مفید، علامه و صاحب معالم امروزه کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند و نیازی به مراجعه به آن‌ها نیست البته برای کسانی که می‌خواهند سیر تاریخی مباحث را بدانند مفید است. عمده کتبی که مورد توجه است کتبی است که در دوره جدید نگاشته شد؛ و اهم این منابع عبارت‌اند از رسایل شیخ که به قلم خود ایشان هست و همچنین مطارح‌الانظار که تقریرات درس ایشان است، کفایه مرحوم خراسانی و بعد از صاحب کفایه اعلام ثلاثه که نظریات ایشان بسیار مهم می‌باشند که عبارت‌اند از

1.  مرحوم نائینی که تقریرات مباحث مرحوم نائینی را آقای خویی به نام اجود‌التقریرات نوشته‌اند.

2.  آقا ضیا عراقی که کتاب ایشان مقالات‌الاصول و همچنین کتاب نهایة‌الافکار که تقریرات مباحث ایشان هست.

3.  مرحوم اصفهانی که کتاب ایشان نهایة‌الدرایة حاشیه بر کفایه هست و کتاب خیلی دقیقی هست که نظریات آقای خویی بعضاً متأثر از نظریات ایشان هست.

در رتبه بعد کتب آقای خویی محاضرات و مصباح الاصول و همچنین آثار مرحوم امام قرار دارد که تقریر مباحث حضرت امام کتاب تهذیب الاصول هست که توسط آیت‌الله سبحانی نوشته شده است البته تقریرات دیگری هم از دروس ایشان وجود دارد، همچنین آثار مرحوم میرزا هاشم آملی، کتاب بحوث فی علم الاصول که تقریرات درس شهید صدر هست که توسط آقای هاشمی شاهرودی نگاشته شده است، همچنین کتاب منتقی‌الاصول که کتاب مرحوم سید محمد روحانی هست و از بین معاصرین هم کتاب انوار‌الاصول آقای مکارم کتاب مفیدی است.

مکتب اصولی استاد

هرچند اینجانب در قم بوده‌ام اما بیشتر به‌تبع اساتیدمان مانند آقای وحید که شاگرد آقای خویی می‌باشند و ایشان نیز شاگرد آقای نائینی می‌باشند، تحت تأثیر مکتب اصولی آقای نائینی هستم.