بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:امر به معروف و نهی از منکر/ وظایف نهادها (مأمور و منهی)

سؤال:

اشتداد امر به معروف و نهی از منکر نسبت به علما و حکومت و ... اگر تکلیف راجح باشد و مبدل به تکلیف وجوب شود، ثمره دارد؛ اگر برای مردم عادی مباح باشد، برای عالم و حاکم راجح باشد یا برای مردم راجح باشد اما برای عالمان و حکام وجوب داشته باشد.

پاسخ استاد:

در جایی که امر به معروف و نهی از منکر مستحب است؛ در شرایطی بیان شد که اگر نباشد و امر به معروف و نهی از منکر مباح باشد برای عالم و حکومت می‌تواند راجح باشد، و اگر راجح بود، ممکن است با فقدان زمینه رحمت امر به معروف و نهی از منکر را فراهم کند.

با اینکه به دلیل عدم وجود شرایط حرام می‌تواند برای حاکم واجب شود و یا برای عموم مباح باشد، می‌تواند برای حاکم راجح و در مواردی واجب می‌شود. این به حیث یک امر مسلم است.

مخاطبان خاص گاهی همان تکالیف مخاطبان عام را دارند و تکالیف آنان می‌شود مضاعف و گاهی مخاطبان خاص تکالیف عموم مردم را ندارند، خطاب خاص می‌تواند به یکی از تکالیف زیر باشد:

1ـ تکلیفی که برای عموم مردم واجب باشد، برای حاکم واجب مشدّد می‌شود.

2ـ تکلیفی که برای عموم مردم مستحب باشد، برای حاکم واجب می‌شود

3ـ تکلیفی که برای عموم مردم مباح باشد، می‌تواند برای حاکم راجح ‌شود

4ـ تکلیفی که برای عموم مردم حرام باشد، می‌تواند برای حاکم واجب ‌شود

در مقام اثبات یکی از چهار حالت باید باشد

سؤال:

آیا موردی هست که امر به معروف و نهی از منکر فردی واجب باشد اما برای حاکم حرام باشد؟

پاسخ استاد:

بله، گاهی می‌شود که اگر نظر کارشناسی این شد که دخالت حکومت و دولت نتیجه و تأثیر عکس می‌دهد ولی مردمی انجام دهند اثر می‌کند؛ در این صورت حکومت نباید دخالت کند. اصل دخالت دولت یک امر مسلم و لازم است و جزء ضروریات فقه ما است. اما دخالت دو نوع است:

1) دخالت مستقیم و بالمباشره

2) دخالت غیر مستقیم و بالتسبیب

لذا عدم تکلیف حکومت خیلی کم می‌تواند مصداق پیدا کند. ولی ممکن است که در یک زمانی هر نوع دخالت دولت بی‌اثر باشد یا اثر عکس بدهد.

فلذا تعدد ده عنوان و ده خطاب «امر به معروف و نهی از منکر» داریم. این گاهی هر ده عنوان یکجا جمع شده و گاهی هشت، هفت یا شش و ... عنوان است؛ این‌ها بینشان حالت «من وجه» هم دارد. این‌ها صورت‌ها و فروض تکلیفی است که وجود دارد.

این شکل از بحث در «امر به معروف و نهی از منکر» تازگی دارد و من سراغ ندارم که کسی ورود کرده باشد، این شروع این حرکت است. حال جلو برویم و اگر انسان زوایای بحث را بیشتر بکاود، افق‌های بیشتری پیدا می‌شود و روی بحث‌های عملی هم اثر بیشتر دارد.

فصل: «امر به معروف و نهی از منکر» به لحاظ مأمور و منهی

فصل دیگر در «امر به معروف و نهی از منکر» آغاز می‌کنیم و آن این است که آیا «امر به معروف و نهی از منکر» از حیث مأمور و منهی درجات و دوائر و اقسامی دارد. بحث قبل شرایط و تضاعف تکالیف به لحاظ احوال مکلف و آمر بود اما این بحث به لحاظ احوال مأمور و منهی است. این بحث تقسیم می‌شود به(شبیه همان تقسیم قبل و ممکن است تفاوت‌هایی پیدا بشود):

1ـ مأمور و منهی عمومی و همگانی

«امر به معروف و نهی از منکر» که مخاطب آن عموم مردم و مکلفین باشد. هر کس و در هر موقعیتی خطایی کند؛ او را باید امر و نهی کرد. آمر عموم مردم‌اند و مأمور هم عموم مردم هستند بدون هیچ قیدی. آمر مطلق است و مأمور هم مطلق است و مطلق مأموران را شامل می‌شود. هر مکلفی که خطای شرعی انجام دهد، باید او را امر و نهی کرد.

در این صورت چه کسی باید امر و نهی کند، همان ده صورت و ده گروه که بیان شد. در مأمور و منهی عام بحث زیادی نداریم.

2ـ مأمور و منهی خانوادگی

اگر مأمور و منهی در فضای خانواده باشد؛ آمر وظیفه امر و نهی دارد؛ شبیه بحثی که در آمر و ناهی از حیث خانوادگی مطرح شد که بر اساس آیه وقایه و ائتمار خانواده مسئولیت داشت؛ در طرف مأمور و منهی نیز قابل بررسی است. در مأمور و منهی خانوادگی بحث‌هایی مطرح است که به تفصیل می‌پردازیم.

سؤال:

خانواده که مأمور و منهی باشد، آیا آمر و ناهی هم از خانواده باشد؟

پاسخ استاد:

آمر می‌تواند عموم مردم باشند، یا حکومت یا اعضای خانواده؛ البته جای بحث دارد؛ دارم روی آن فکر می‌کنم و هنوز نهایی نشده و بعداً عرض خواهم کرد.

3ـ مأمور و منهی حکومتی

اگر مأمور و منهی حاکم، صاحبان قدرت و مکنت و جایگاه اجتماعی باشد، سؤالاتی مطرح است؛ آیا خطاب خاص داریم که مردم نسبت به حاکمیت مراقبت کنند و کنترل نمایند؟ آیا نقد کنند؟ به معنای عام مثل بقیه است اما اگر حاکم، ظلم کند یا اشتباه دیگر مرتکب شود آیا مثل آمر و ناهی خطاب مضاعف می‌شود نسبت به حاکم خطاکار؟

احتمالات

سه احتمال وجود دارد: (این بحث خیلی نزدیک می‌شود به بحث مهم فقه سیاسی)

1. مأمور و منهی خطاکار حاکمیتی، مشمول ادله عامه «امر به معروف و نهی از منکر» است؛ دقیقاً مثل بقیه است. بین رعیت و شهروند با حاکم از حیث تکالیف فرقی نیست.

2. احتمال دوم این است که در این مورد خطاب مضاعف و مؤکد است و احیاناً در شرایطی دایره اوسع از اولی دارد.

3. احتمال سوم این است که وقتی که صاحب قدرت و سلطنت است، تکلیف «امر به معروف و نهی از منکر» از آمر و ناهی ساقط می‌شود یا حداقل محدود می‌شود. این نگاه در فقه سیاسی اهل سنت وجود داشته و دارد. معتقد هستند که نباید حکومت را خیلی نقد کرد. باید انسان خیلی مطمئن شود که مورد مهم است و سپس وارد شود و نهی از منکر کند یا حتی با حکومت مبارزه نماید.

سؤال:

در نگاه دوم، مضاعف شدن تکلیف یعنی چه؟

پاسخ استاد:

همان است که ممکن است تکالیف اوسع شود.

3.1. امر و نهی حکومت جائر

در بحث از امر و نهی حکومت، باید به این تقسیم توجه کرد که حکومت دو نوع است:

1ـ حکومت مشروع

2ـ حکومت جائر

بحث ما شامل هر دو نوع حکومت می‌شود؛ در مورد هر دو گروه روایت داریم اما نسبت به حکومت جایر در منابع شیعی روایت بیشتر داریم.

3.2. ادله امر و نهی کردن حکومت

الف) ادله روایی

یک دسته روایت دلالت می‌کند بر اینکه «امر به معروف و نهی از منکر» نسبت به حاکم و صاحب قدرت به شکل مؤکد امر شده و لازم است.

الف/1ـ روایت مسعده بن صدقه

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ وَ سُئِلَ عَنِ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ ... قَالَ مَسْعَدَةُ وَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ وَ سُئِلَ عَنِ الْحَدِيثِ الَّذِي جَاءَ عَنِ النَّبِيِّ ص- إِنَّ أَفْضَلَ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ مَا مَعْنَاهُ قَالَ هَذَا عَلَى أَنْ يَأْمُرَهُ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ يَقْبَلُ مِنْهُ وَ إِلَّا فَلَا.[1]

وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ‏ وَ ذَكَرَ الْمَسْأَلَتَيْنِ[2] وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ‏ كَذَلِكَ‏[3].

بحث سندی روایت قبلاً انجام شده، به بحث‌های گذشته رجوع کنید.

ذیل روایت نقل شده است «كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ» قدر متیقن از بیان کلمه عدل در نزد امام جائر، «امر به معروف و نهی از منکر» است. گرچه این روایت شامل ارشاد هم می‌شود ولی قدر متیقن آن «امر به معروف و نهی از منکر» امام جائر است. شاید این مضمون از طریق عامه هم نقل شده باشد. بررسی کنید.

الف/2ـ مسعده بن صدقه

حدیث اول از باب چهارم مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ إِنَّ اللَّهَ لَا يُعَذِّبُ الْعَامَّةَ بِذَنْبِ الْخَاصَّةِ إِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْكَرِ سِرّاً مِنْ غَيْرِ أَنْ‏ تَعْلَمَ الْعَامَّةُ فَإِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْكَرِ جِهَاراً فَلَمْ تُغَيِّرْ ذَلِكَ الْعَامَّةُ اسْتَوْجَبَ الْفَرِيقَانِ الْعُقُوبَةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

خداوند عموم مردم را به خاطر گناه خواص که در غیر علن (سر) انجام داده‌اند، عذاب نمی‌کند؛ اما اگر گناه خواص علنی شد، و عموم مردم نهی از منکر نکنند، هر دو گروه مستحق عذاب یا مبتلای به عذاب می‌شوند.

وَ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ‏ مِثْلَهُ وَ زَادَ قَالَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ الْمَعْصِيَةَ إِذَا عَمِلَ بِهَا الْعَبْدُ سِرّاً لَمْ تَضُرَّ إِلَّا عَامِلَهَا فَإِذَا عَمِلَ بِهَا عَلَانِيَةً وَ لَمْ يُغَيَّرْ عَلَيْهِ أَضَرَّتْ بِالْعَامَّةِ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع وَ ذَلِكَ أَنَّهُ يُذِلُّ بِعَمَلِهِ دِينَ اللَّهِ وَ يَقْتَدِي بِهِ أَهْلُ عَدَاوَةِ اللَّهِ[4]

در روایت عقاب الاعمال از خاصه به عامه کلی‌تر شده است. در برخی روایات دیگر هم همین مضمون آمده است.

روایات مربوط به لزوم امر و نهی حاکمان به خصوص حاکمان جور در کتب روایی دیگر نظیر «الغارات»، کافی آمده است. در صحاح سته کلمه حق او عدل عند امام جائر ظاهراً نیست و آن‌ها به حکومت جائر نوعی مشروعیت می‌دهند.

ب) ادله قرآنی

آیاتی هم داریم که به همین مطلب اشاره دارد یا از آن‌ها استفاده می‌شود. پیامبران الهی با مترفین و «ملأ» درگیر بودند؛ منظور از «ملأ»، صاحبان قدرت و موقعیت اجتماعی است. گرچه این تعبیر در آغاز دعوت انبیاء و برخورد منفی آنان با پیامبران و در مسائل اعتقادی مطرح شده است اما ادامه تبلیغ و برخوردها و نیز «امر به معروف و نهی از منکر» را هم شامل می‌شود.

روایات لزوم سکوت در برابر جائر

در نقطه مقابل گروه دیگر روایات است

ب/1ـ روایت یحیی الطویل

(عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يَحْيَى الطَّوِيلِ صَاحِبِ الْمِنْقَرِيِ‏)

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِنَّمَا يُؤْمَرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يُنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ مُؤْمِنٌ فَيَتَّعِظُ أَوْ جَاهِلٌ فَيَتَعَلَّمُ وَ أَمَّا صَاحِبُ سَوْطٍ أَوْ سَيْفٍ فَلَا.[5]

ب/2ـ روایت یزید

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ قَالَ: قَالَ لِي يَا مُفَضَّلُ مَنْ تَعَرَّضَ لِسُلْطَانٍ جَائِرٍ فَأَصَابَتْهُ بَلِيَّةٌ لَمْ‏ يُؤْجَرْ عَلَيْهَا وَ لَمْ يُرْزَقِ الصَّبْرَ عَلَيْهَا.[6]

ب/3ـ جعفریات

الْجَعْفَرِيَّاتُ[7]، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ إِلَّا مَنْ كَانَ فِيهِ ثَلَاثٌ رَفِيقاً بِمَا يَأْمُرُ بِهِ رَفِيقاً بِمَا يَنْهَى عَنْهُ عَدْلًا فِيمَا يَأْمُرُ بِهِ عَدْلًا فِيمَا يَنْهَى عَنْهُ عَالِماً بِمَا يَأْمُرُ بِهِ عَالِماً بِمَا يَنْهَى عَنْهُ[8]

روایت از جعفریات نقل شده است که از نظر سندی خالی از اشکال نیست.

مفهوم آن این است که صاحب سیف و سوط یعنی صاحب قدرت و مکنت مأمور و منهی به امر به معروف و نهی از منکر نمی‌شود.

حدیث 3 از فقه الرضا همان مضمون نقل شده است: فِقْهُ الرِّضَا[9] ع: أَرْوِي عَنِ الْعَالِمِ ع‏ إِنَّمَا يُؤْمَرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يُنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ مُؤْمِنٌ فَيَتَّعِظُ أَوْ جَاهِلٌ فَيَتَعَلَّمُ وَ أَمَّا صَاحِبُ سَيْفٍ وَ سَوْطٍ فَلا[10]

ظاهر این روایت نهی است.

ب/4ـ روایت مفضل

حدیث پنجم مستدرک از مفضل نقل شده است:

وَ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: يَا مُفَضَّلُ مَنْ تَعَرَّضَ لِسُلْطَانٍ جَائِرٍ فَأَصَابَتْهُ بَلِيَّةٌ لَمْ‏ يُؤْجَرْ عَلَيْهَا وَ لَمْ يُرْزَقِ الصَّبْرَ عَلَيْهَا[11]

سندش معتبر ندارد.

دلالت روایت تمام است، اجر ندارد.

این مضمون در کافی، عقاب الاعمال و تهذیب و ... آمده است.

این دو گروه روایات مقابل هم هستند باید بررسی شود.

سؤال:

اطلاق لفظی کافی نیست. این روایات در مورد قیام زیدیه و نفسه زکیه و امثال آن وارد شده است لذا باید روایات تحلیل جریانی و تاریخی شود.

پاسخ استاد

با شأن صدور نمی‌توان روایت را از اطلاق انداخت. نمی‌توان کل جریان را رد کرد.

 

 


[1]، الكافي 5- 59- 16؛ تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة

[2]. الخصال 6- 16.

[3]. التهذيب 6- 177- 360.

[4]شيخ حر عاملى، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج‏16 ؛ ص135(آل البيت ع)؛ علل الشرائع 522- 6، و قرب الإسناد 26؛ عقاب الأعمال 310- 2

[5]. وسائل الشيعة ؛ ج‏16 ؛ ص127؛ الكافي 5- 60- 2، و التهذيب 6- 178- 362.[5]

[6]كلينى، محمد بن يعقوب وسائل الشيعة ؛ ج‏16 ؛ ص127؛ الكافي 5- 60- 3[6]

[7]( 1)- الجعفريات ص 88.

[8]میرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج‏12 ؛ ص186(آل البيت ع).

[9]. فقه الرضا عليه السلام ص 51

[10]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج‏12 ؛ ص186

[11]مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج‏12 ؛ ص187 (آل البيت ع)؛ مشکاة الانوار ص 50


بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:امر به معروف و نهی از منکر/ وظایف نهادها (عاملان و مأموران)

اشاره و مقدمه بحث:

در ادامه بحث از امر به معروف و نهی از منکر به روزنه‌های جدید و مهمی در فقه رسیدیم، قواعد مهم فقهی مطرح شد. به خاطر اهمیتش با اضافاتی تکرار می‌کنیم.

قواعد تضاعف تکالیف

قواعد عام فقهی برای تضاعف تکالیف عبارت‌اند از:

1. وظایفی که عموم مردم دارند، برای حاکم و مسئول حکومتی، مشدّد و مضاعف است یعنی خطاباتی دارد که نتیجه‌اش تأکّد تکلیف است.

2. وظایفی که عموم مردم دارند، برای عالم دین مشدّد و مضاعف است.

3. وظایفی که برای عموم مردم و افراد عادی است، برای ولی خانواده بلکه برای عضو خانواده مشدّد و مضاعف است.

4. وظایفی که عموم مردم دارند، برای کسانی که علاوه بر عالم بودن، معلم یا مبلغ هستند، مشدّد و مضاعف است. این قاعده هم ادله خاص دارد و جای تفصیل تفصیلی دارد.

5. وظایفی که عموم مردم دارند، برای کسانی که به دستگاه شرع و بزرگان دین منتسب هستند، مشدّد و مضاعف است. آیه «لستن کاحد ...» شاهد این قاعده است.

6. وظایفی که عموم مردم دارند، برای کسانی که در معرض الگوپذیری (فی معرض التأسّی و الاقتداء) هستند، مشدّد و مضاعف است.

7. وظایفی که عموم مردم دارند، برای آدم‌هایی که از جایگاه بالاتری علمی، اجتماعی یا مالی قرار دارند، مشدّد و مضاعف است. افراد نخبه، گروه‌های خاص ذیل این قاعده قرار می‌گیرند. این‌ها در مجموع هفت قاعده فقهی است.

سؤال این است که آیا وظایف اجتماعی را شامل می‌شود؟ یا شامل وظایف فردی می‌شود؟ همه افراد وظایف اجتماعی یا بعضی از افراد وظیفه دارند؟ دامنه وظایف چیست؟ قدر متیقن مسائلی است مانند امر به معروف و نهی از منکر. این در اوامر و نواهی، الزامی و غیر الزامی جای سؤال دارد.

امر و نهی الزامی و رجحانی قدر متقین و جاری است. البته این هفت قاعده و امر به معروف و نهی از منکر همگانی که در مجموع هشت قاعده می‌شود. در چند موردش دلیل خاص هم داشتیم علاوه بر ادله عامه، چند تا دلیل خاص دارد که امر به معروف و نهی از منکر تکلیف همگانی و برای این گروه‌های خاص مضاعف می‌شود. رابطه امر به معروف و نهی از منکر و قواعد ذکر شده، رابطه عام و خاص یا عموم و خصوص من وجه است. پس هشت قاعده داریم در امر به معروف و نهی از منکر به لحاظ عامه و خاصه. در نتیجه امر به معروف و نهی از منکر هشت عنوان دارد.

8. امر و نهی استیجاری

عنوان دیگر در وظایف کلی که مأمور به امر به معروف و نهی از منکر است، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، ضابط قوه قضائیه، مسئول اداره که امر به معروف و نهی از منکر به آن اداره سپرده شده است. این در مقابل امر به معروف و نهی از منکر فردی است، امر به معروف و نهی از منکر که اجر و مزدی در مقابل آن پرداخت می‌شود. اداره حسبه که در فقه عامه و خاصه آمده است از همین قبیل بوده است که کسانی از طرف حکومت موظف به وظایفی می‌شود. اداره تعزیرات حکومتی، امر به معروف و نهی از منکر توسط مأموران حکومت در حکومت‌ها بوده است.

پس امر به معروف و نهی از منکر توسط مسئول یا مأمور اجرتی که داخل در حکومت نیست(زیرا فرد به عنوان مجموعه حکومت وظایف مؤکد دارد). هرکس که درجه‌ای از حکومت را داراست، نسبت به مسائل فرهنگی وظیفه دارد. ولی در اینجا منظور حیث اجیر شدن وی است زیرا امر به معروف و نهی از منکر به نیابت از دیگری انجام می‌دهد لذا هر کار که انجام می‌دهد از طرف دیگری است زیرا ممکن است فرد به لحاظ شخص خود، مأمور نباشد. امر به معروف و نهی از منکر بر اساس عقد و استیجار واجب است بر اساس «اوفوا بالعقود» باید به وظیفه خود عمل کنند.

سؤال

عنوان ثانوی است و ربطی به امر به معروف و نهی از منکر ندارد.

پاسخ استاد:

اشکال ندارد، عنوان ثانوی بودن ضرری به استدلال ما نمی‌زند. امر به معروف و نهی از منکر به این لحاظ چند حالت دارد:

1ـ گاهی امر به معروف و نهی از منکر مورد امر قرار می‌گیرد با عنوان خودش؛

2ـ گاهی امر به معروف و نهی از منکر مورد امر قرار می‌گیرد با قواعد عامه؛

3ـ گاهی امر به معروف و نهی از منکر مورد امر قرار می‌گیرد با قواعد عامه که عنوان ثانوی است بر اساس «اوفوا بالعقود». شما که اجیر شدی و وقت خود را فروختی باید بر اساس ـ« به وظیفه خود عمل کنی. این بحث در مکاسب محرمه به صورت کامل باید بحث و بررسی شود.

اجرت بر مباح و اجرت بر واجب

 مأمور حسبه یا نیروی انتظامی یا تعزیرات حکومتی یا ضابط قوه قضائیه و ... که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند ـ به عنوان اولی یا ثانوی ـ این دو صورت دارد:

1ـ اگر فرد با غمض عین از عنوان اجیر شدن، تکلیف نداشته باشد. در این صورت مکلف نبود، مثلاً قدرت نداشته باشد یا حرفش تأثیر نداشته باشد؛ وی با عنوان جدید مأمور است. تکلیفی که بر وی واجب نبوده و برای کار غیر واجب، اجیر شده است. یا کار مباح بوده و فرد اجیر شده است لذا تکلیف، واجب ثانوی می‌شود.

2ـ گاهی کاری مستحب یا واجب بوده و سپس فرد برای همان کار اجیر شده است. برای تفصیل بحث اجیر شدن بر واجبات به آخر مکاسب مراجعه کنید. اجرت بر واجب تعبدی، اجرت بر واجب توصلی، کفایی یا عینی و ... این بحث‌ها قبلاً مفصل بیان شد. اینجا واجب کفایی است، فرد اجیر شده و عمل وی منتسب به پول دهنده است و ثواب نیز مربوط او است. به نظر ما اجرت گرفتن و اجرت دادن اشکال ندارد و حدود ده راه حل برای تحلیل و تصحیح آن ذکر شد.

اگر فردی (لو خلی و نفسه)، مأمور بوده، آیا می‌تواند اجیر شود؟ آیا اجرت گرفتن، اکل مال به باطل نیست؟ غالب بزرگان تصحیح کرده‌اند، عمل صحیح است. تصویب در امر به معروف و نهی از منکر شدنی است. انجام فعل بالمباشره یا بالتسبیب شدنی است. اما اگر عمل مثل عبادات (نماز و روزه) قائم به فرد باشد، این نوع اجاره باطل و اجاره اکل مال به باطل می‌شود و در غیر آن استیجار جایز است.

مثال مصداقی: در مراتب امر به معروف و نهی از منکر در مرتبه اضرار مالی و جانی به فاعل منکر نیاز به اذن حاکم دارد؛ این مراتب بالای امر و نهی که نیاز به اذن حاکم دارد، از طرف حکومت به افراد واگذار می‌شود.

9. امر و نهی ولایی

عنوان دیگر امر به معروف و نهی از منکر ولایی است. مثل اینکه فرد مأمور به این تکلیف نیست اما حاکم به عنوان امر حکومتی (بدون اجرت) دستور می‌دهد و امر به معروف و نهی از منکر واجب بر فرد لازم می‌شود.

در این عنوان بحث در این است که فرد تکلیف نداشته باشد، و یا اینکه شرایط را نداشته باشد و یا اینکه فرد نمی‌خواست به وظیفه‌اش عمل کند؛ اگر «ولی امر» دستور داد. سؤال اینجا است که آیا حاکم می‌تواند به غیر مکلف امر کند؟ یا تکلیف به غیر مکلف جایز است؟ جای بحث دارد.

پس اجیر شدن برای امر به معروف و نهی از منکر و مأمور حکومت شدن برای امر به معروف و نهی از منکر، شد عنوان نهم و دهم.

سؤال

اگر کسی تواناتر باشد، یا امر به معروف و نهی از منکر برایش کم‌ضرر تر باشد، آیا وظیفه بیشتر دارد؟

پاسخ استاد

بله. شرایط را عرض کردم. گاهی فرد شرایط را ندارد مثلاً امر و نهی وی اثر ندارد. مأمور شدن یا اجیر شدن موجب تحقق شرط می‌شود مثلاً گفتارش تأثیر می‌کند. مأمور نیروی انتظامی و امثالش  قبل از استخدام احتمال تأثیر نداشت، ولی بعد از استخدام واجب می‌شود. لذا تکلیف مشدد می‌شود.

امر و نهی سازمانی

آیا امر به معروف و نهی از منکر وظیفه انفرادی است و سازمانی؟ آیا حکومت وظیفه دارد سازمان یا وزارت تشکیل دهد؟ آیا مردم وظیفه دارند، مؤسسه، سازمان مردم‌نهاد و ngoتأسیس کنند؟. این بحث در آینده بحث می‌شود.

امر به معروف به لحاظ مأمور

حکومت به لحاظ مخاطب و اینکه: حاکمان را امر و نهی کردن، عالمان را امر و نهی کردن و هکذا خانواده آیا تخفیف در تکلیف دارد یا تضاعف تکلیف؟ انشاءالله فردا.


بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:امر به معروف و نهی از منکر/ وظایف نهادها (مؤثرین اجتماعی و متمکنین)

اشاره و مقدمه بحث:

عرض شود که یک بحث دیگری را امروز طرح کنیم. گرچه شاید نیاز به بحث بیشتر داشته باشد. تا به حال ملاحظه کردید که امر به معروف و نهی از منکر  مثل خیلی از تکالیف دیگر یک خطاب عمومی دارد، خطاب حکومتی، خانوادگی و خطاب نهادی دارد. در مجموع چند نوع خطاب بود.

قواعد تضاعف تکالیف

قواعد عامه هم داریم که شامل امر به معروف و نهی از منکر هم می‌شود و شامل سایر تکالیف هم می‌شود. تا کنون پنج قاعده فقهی به دست شما دادیم. مفهوم آن این بود که هر تکلیف که عموم مردم دارند، حکومت، خانواده، عالم و منتسبین به شریعت، آن تکلیف را به صورت مؤکّد و مضاعف دارد. در مسئولیت عموم مردم در حوزه تربیت و تهذیب، برای خانواده مؤکد است. هر مسئولیتی عموم مردم دارند، برای علماء دین مؤکد است. همین طور هر مسئولیتی عموم مردم دارند، برای منسوبان به شریعت مؤکد است. این چهار قاعده فقهی است که موجب تضاعف تکالیف می‌شود و حائز اهمیت هستند.

کسانی که به دین انتساب دارند، خویش و قوم پیامبر(ص)، امام (ع)، مرجع تقلید و حوزه علمیه (حوزه منتسب به امام زمان (عج) است)، این‌ها تکالیف مضاعف دارند.

برخی از این قواعد پنج‌گانه، در امر به معروف و نهی از منکر دلیل خاص دارند و برخی دیگر فقط به عنوان قاعده عام مطرح هستند. این قواعد پنج‌گانه در هر سه قاعده هدایت و تربیت، قاعده ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر جاری است.

قاعده ششم: موقعیت اجتماعی

قاعده ششم این است که صاحبان مناصب اجتماعی، نخبگان، دارندگان جایگاه و تمکن ویژه نیز دارای تکالیف مضاعف هستند. با ملاحظه آن پنج قاعده قبلی و تنقیح مناط، می‌توان قاعده تضاعف تکالیف را تسری داد به کسانی که همانند ورزشکاران، هنرمندان و ... دارای جایگاه اجتماعی و نقش تأثیرگذاری هستند. زیرا همان ملاک اثرگذاری در این افراد و اصناف وجود دارد. یا حتی ممکن است قاعده تضاعف تکالیف از حکومت با تنقیح مناط تسری داده شود به کسانی که حاکم نیستند اما مؤسسات خصوصی بزرگ دارند که شبیه دولت عمل می‌کنند؛ برخی اشخاص شرکت‌ها و مؤسساتی دارند که در تعیین حکومت تأثیر دارند. فدراسیون‌های ورزشی، فوتبالیست‌ها و ... ورزشکاران با یک بازی چه قدر تأثیر دارند. گاهی الگو می‌شوند برای جوانان و آثار تربیتی بر جای می‌گذارند. این‌ها همیشه بوده و در دنیای امروز بیشتر شده است. نهادهای مردمی که قدرت محسوب می‌شوند، تأثیرگذارند.

سؤال اینجا است که آیا این‌ها در تکالیف مثل بقیه مردم هستند یا خیر؟ دو مطلب را می‌شود گفت:

1) قاعده ششم این است که کسانی که در جامعه الگو می‌شوند و فرد به لحاظ الگو دهندگی و میزان تأثیرگذاری و موج عمل، روی مسئولیتش اثر دارد. اینکه در کار خوب باید افراد از وی یاد بگیرند، مردم از الگوها الهام می‌گیرند، مسئولیت «الگو» مضاعف می‌شود. این حرف حرف بعیدی نیست.

بررسی دلیل قاعده

برای این قاعده دلیل روشن لفظی و روایت یادم نیست. ادله عامه وجود دارد مانند روایت تسنین سنت حسنه و سیئه:

1. تسنین سنت

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عِيَاضٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْجِهَادِ سُنَّةٌ أَمْ فَرِيضَةٌ فَقَالَ الْجِهَادُ عَلَى أَرْبَعَةِ ... وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَنَ‏ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْ‏ءٌ».[1]

از این روایت می‌توان استفاده کرد. اگر کسی در سبک زندگی حسنه تأثیرگذار باشد و دیگران از وی دنباله‌روی کنند، وی در ثواب عمل همه کسانی که به آن سنت و سبک زندگی عمل کرده‌اند، شریک است.

«قَوْلِ النَّبِيِّ ص... وَ مَنْ سَنَ‏ سُنَّةً سَيِّئَةً كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»[2]این روایت ظاهراً معتبر است، در وسایل الشیعه[3] هم آمده است. روح این روایت اسن است که، میزان اثرگذاری شما موجب افزایش مسئولیتتان می‌شود ثوابا و عقابا. پس نفس اینکه موج عمل شما بیشتر است، مسئولیت بیشتر می‌شود و لو حاکم یا عالم نباشید. فوتبالیست، هنرمند، سرمایه‌دار و فیزیکدان و ... به خاطر بُرد اجتماعی بیشتر و الگودهی و تأثیرپذیری مردم از آنان. بنا بر این مؤثرین و صاحبان نقش و تأثیر اجتماعی مسئولیت مضاعف دارند.

سؤال:

آیا عناوین قبلی(علم، حکومت و ...)، در این عنوان هضم می‌شوند؟ این جایگاه و نقش عام است اما خانواده، عالم و حاکم و ... مصداق این عنوان است؟

پاسخ استاد: اصالت الموضوعیه

خیر، بر اساس اصالت الموضوعیه آن عناوین باقی است. مسئولیت مضاعف خانواده و عالم مقید به بُرد و تأثیر اجتماعی نیست. با اینکه دایره این قاعده عام است و عناوین قبلی خاص بودند اما آن عناوین مصداق این عنوان عام نیستند.

سؤال:

بر اساس آیه‌ «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها» آیا تکلیف مشروط به توان است؟ و وسع برخی بیشتر است؟

پاسخ استاد:

اینکه بیشتر از وسع تکلیف نمی‌کند، مقبول و درست است اما اینکه حتماً به میزان وسع تکلیف کند، جای حرف دارد. در افزایش و تضاعف تکلیف چیزی از این آیه به دست نمی‌آید.

2. دلیل عقل

ممکن است بگوییم حکم عقل داریم. وقتی کارتان تأثیر بیشتر دارد و دیگران تأسی می‌کنند پس عقل حکم به مسئولیت بیشتر می‌کند. تعبیر «مما اخذت من بلوغ الناس» هم هست و آدم به میزان بُرد بیشتر و نقش اجتماعی بیشتر و اثربخشی بیشتر، تکلیف بیشتر دارد.

منشأ تضاعف تکالیف

روح ادله تضاعف تکالیف به دو نکته برمی‌گردد:

1) فهم بیشتر، مسئولیت می‌آورد

2) بُرد و موج اجتماعی بیشتر مسئولیت بیشتر می‌آورد.

پس دلیل عبارت است از:

1.     حکم عقل

2.     روایت «من سن سنه حسنه... سنه سیئه»

3.     الغای خصوصیت و تنقیح مناط

3. الغای خصوصیت و تنقیح مناط

این ادله عام هستند.

قاعده تضاعف تکالیف برخورداران از نعمت

یک شمول دیگر است، آیا نعمت بیشتر داشتن هم مسئولیت را بیشتر می‌کند؟

نعمت لازم نیست بُرد اجتماعی داشته باشد، کسی که سرمایه‌دار است و پول کلان دارد، نفس بهره‌مندی از نعمت‌ها آیا خطابات را مضاعف می‌کند؟ همین طور زیبایی؟

سؤال: تمکن در زمین

اطلاق آیه‌ «الَّذينَ إِن مَكَّنّاهُم فِي الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنكَرِ  وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمورِ»(حج/۴۱) آیا از این آیه، هر نوع موقعیت و قدرت اجتماعی استفاده نمی‌شود؟

پاسخ استاد:

این یک قاعده جدید می‌شود. هر چه بیشت از نعمت برخوردار باشید، مسئولیت بیشتر می‌شود.

در این مورد باید به دو نکته توجه کرد:

1) وفور نعمت موجب تضاعف تکلیف در حوزه مربوط به نعمت می‌شود. مسئولیت بیشتر در نعمت بیشتر است، بر اساس «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیم».[4]

2) نعمت موجب می‌شود که انسان در همه تکالیف و مسئولیت‌هایش، تضاعف تکلیف داشته باشد. حرف ما این است که مسئولیت در همه حوزه‌ها هست مثلاً اگر امر و نهی کند یا ترک وظیفه کند، ثواب و عقاب بیشتر دارد. حتی نماز و روزه او ثواب بیشتر دارد و گناهانش عقاب بیشتر دارد. ممکن است با تنقیح مناط این نکته را بتوان استفاده کرد. فعلاً ادله خاص در دست نداریم. شاید با تفحص بتوان ادله لفظی پیدا کرد. ما بعید نمی‌دانیم.

جمع‌بندی

حاصل عرض ما شد شش قاعده؛ که شش گروه دارای تکالیف مضاعف هستند:

1)     خانواده

2)     حاکمان و صاحبان مناصب

3)     عالمان و دانشمندان دینی

4)     منتسبان به دین و شریعت

5)     افراد تأثیرگذار اجتماعی

6)     بهره‌مندی بیشتر از نعمت

این افراد ثواباً و عقاباً تکالیف مضاعف دارند. این تضاعف تکلیف در حوزه امر به معروف و نهی از منکر هم می‌شود. این قواعد شش‌گانه عام هستند و اختصاص به امر به معروف و نهی از منکر ندارد.

عوامل اشتداد ثواب و عقاب

بنا بر این قواعد اشتداد تکالیف ثوابا و عقابا در همه حوزه‌ها و مسئولیت‌ها است. قبلاً حدود 15 عامل برای اشتداد بیان کردیم که خوب است آماده و ساماندهی جدید شود.

ü    عواملی که موجب افزایش ثواب می‌شود.

ü    عواملی که موجب اشتداد عقاب می‌شود.

ü    عوامل مشترک.

آن بحث را باید در این منظومه قرار داد.

 

 


[1]- كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5 ؛ ص9، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

[2]- مفيد، محمد بن محمد، الفصول المختارة، ص136، كنگره شيخ مفيد - قم، چاپ: اول، 1413ق.

[3]- شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج‏15،ص24، مؤسسة آل البيت علیهم‌السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.

[4]- تکاثر/8.


بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:امر به معروف و نهی از منکر/ وظایف نهادها (منتسبین به دین)

اشاره و مقدمه بحث:

گفته شد که امر به معروف و نهی از منکر  به لحاظ مکلف چند قاعده تقسیم می‌شود:

1. امر به معروف و نهی از منکر همگانی که متوجه عموم مرد است.

2. امر به معروف و نهی از منکر متوجه حکّام و صاحبان مسئولیت و مناصب اجتماعی.

3. امر به معروف و نهی از منکر متوجه خانواده با دایره‌هایی که در خانواده مطرح است.

4. امر به معروف و نهی از منکر متوجه عالمان و دانشمندان.

در خصوص دانشمندان به ادله خاصه و قاعده‌ی «تشدّد المسئولیة و تضاعف التکلیف» استشهاد شد و ادله قاعده نیز بیان شد.

فروعات قاعده امر و نهی عالمان

در ضمن این بحث گفتیم فروعی در جمع‌بندی و تکمیل مطرح می‌کنیم.

1) مشکک و ذومراتب بودن تکلیف

وظیفه عالمان وظیفه تشکیکی است و درجات آن ناشی از درجات علم آنان است و نیز ناشی درجه اهمیت معروف و منکر است. تفاوت درجه علم عالم و درجه معروف و منکر روی تضاعف امر به معروف و نهی از منکر اثر دارد.

2) تضاعف تکلیف عالم در هدایت و ارشاد

فرع دیگر که گفته شد این است که خطاب متوجه علماء اختصاص به که امر به معروف و نهی از منکر ندارد بلکه شامل قاعده هدایت و قاعده ارشاد جاهل هم می‌شود.

3) امر و نهی الزامی و رجحانی

این قاعده به دو قاعده ریزتر (الزامی و غیر الزامی) تقسیم می‌شود. به این بیان که امر به معروف و نهی از منکر که بر دیگران واجب است، برای عالم به صورت مشدد و مضاعف واجب است. امر به معروف و نهی از منکر ندبی و رجحانی دیگران برای عالم تضاعف دارد در حوزه امر به معروف و نهی از منکر ب صورت مستحب.

4) تعریف عالم

فرع چهارم که برای تکمیل تکرار می‌کنیم؛ این است که مراد از علماء، عالمان دین و آگاهان به شریعت است. کسانی که آگاهی آنان به حد ملکه  رسیده باشد. سؤال این است که عالم دین در اعصار گذشته و حال دو قسم بوده و هست:

الف. عالم دین بدون انتساب به نمادهای دین و شریعت؛

ب. عالم دین با انتساب به نهاد دین و روحانیت.

رابطه بین این دو نوع عالم، یا رابطه  عموم مطلق است و یا رابطه عموم و خصوص من وجه است. در گذشته عالمانی داشتیم که لباس روحانیت نداشتند و از حوزه علمیه خارج می‌شدند؛ در واقع عالم دین بودند و هستند اما لباس روحانیت را به تن نمی‌کردند. در مقابل عده‌ی دیگر که غلبه داشته، عالمان دین هستند که به عنوان «عالم» شناخته می‌شوند و لباس و وجهه نهاد روحانیت را دارند. سؤال اینجا است که انتساب به نهاد دین چه نقشی دارد؟ در اینجا دو احتمال است:

4.1. عالمان منتسب به نهاد

برخی از ادله که راجع به علماء است، مقصود از علماء را عالمانی می‌داند که شناخته شده باشند و منسوب به نهاد روحانیت باشند. امام حسین (ع) در منی خطاب به بزرگان و عالمان فرمود: شما به عنوان عالم دین شناخته شده‌اید، پس چرا به وظیفه خود عمل نکردید؟

اگر این احتمال باشد، ادله از اشتداد مسئولیت عالم منصرف است به عالمی که انتساب به دین دارد از قبیل فقیه، محدث، و ... عناوین صنفی. بر خلاف عالمانی که به نجاری و بقالی و استادی دانشگاه و ... که عنوان عالم دینی را ندارند. مراد از علماء، فقط کسانی است که انتساب به دین دارند و دلیل انصراف به عالمانی منتسب به دین، دارد.

4.2. عالمان غیر منتسب

احتمال دوم این است که عالم بما هو عالم مسئولیت مؤکد دارد. ما احتمال دوم را ترجیح می‌دهیم مبنی بر اینکه عالم بما هو عالم، تکلیف مضاعف دارد.

قاعده تضاعف تکلیف منتسبان به دین

قاعده مستقل دیگر این است که عالمان منتسب به دین و شریعت و روحانیت، مسئولیت مضاعف دارند. انتساب به دین، انتساب به نبوت و امامت و ... (چه انتساب نژادی و خانوادگی و چه انتساب نهادی و قراردادی) موجب تضاعف مسئولیت می‌شود. غیر از قاعده تضاعف تکالیف عالمان، نیاز به قاعده دیگر هم داریم و آن اینکه افراد منتسب به دین نیز مسئولیت دوچندان دارند. «لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ».[1] طبقه و نهاد اجتماعی دینی مراد است. برخی ادله هم به حیث نهادی دلالت دارد و برخی دیگر به صورت مطلق وارد شده است. بنا بر این دانایی مسئولیت می‌آورد.

برای عنوان دوم که انتساب به دین و رسالت باشد، دلیل خاص داریم (انتساب نژادی و خانوادگی یا نهادی). آیه شریفه‌ «لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء» همین را بیان می‌کند. می‌فرماید: «يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا (۳۰) وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا (۳۱) يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا» (۳۲)

خانواده پیامبر ص) مسئولیت مضاعف دارند، لذا اگر از خانواده یک روحانی منحرف شود، عقاب مضاعف دارد. در روایتی همین معنی را تعمیم داده است.

قاعده امر به معروف منتسبان به دین

قاعده پنجم امر به معروف و نهی از منکر در تقریر از قاعده امر به معروف و نهی از منکر عالمان تفکیک خواهد شد و در اینجا به صورت یکجا بیان شد. البته اگر دو مورد برهم منطبق شود، تکلیف تاکّد و تضاعف بیشتر پیدا می‌کند.

عالم دین که در خارج از حوزه علمیه حضور دارد، تکلیف مضاعف دارد اما وقتی در سلک روحانیت در آمد و لباس روحانیت پوشید، مسئولیت وی دوچندان دارد. کسی که می‌داند و گناه می‌کند، تجری بیشتر می‌کند و لذا عقاب بیشتر نیز دارد. و از طرفی عامل گناه اگر عالم باشد، الگوی دیگران می‌شود . دیگران از عالم الگو و الهام می‌گیرند و ممکن است موج اجتماعی ایجاد کند.

پس قاعده پنجم امر به معروف و نهی از منکر منتسبان به شریعت است به انواع انتماء و انتساب را در برمی‌گیرد.

سؤال:

آیا انتساب شیعه به اهل‌بیت هم مسئولیت‌آور است؟

پاسخ استاد:

بله، تضاعف تکلیف شیعه در جامعه شیعی و در جامعه مختلط توجیه‌های مختلف دارد. در جامعه اگر شیعه و سنی باهم باشند، این انتساب شیعه  بودن مسئولیت مضاعف می‌آورد بر اساس روایت «کونُوا لَنا زَيْناً وَ لا تَکونُوا عَلَيْنا شَيْناً»[2] ولی اگر شیعه، در درون جامعه شیعی باشد، بازهم همان تکلیف مؤکد است و فرق ندارد. در مقایسه با جامعه بیرونی و انعکاس رفتار شیعه به بیرون، مسئولیت مضاعف می‌شود. شیعه باید نماد پاکی و ارزش‌های اخلاقی باشد.

پس انفتح باب آخر، و آن اینکه تضاعف مسئولیت برای منتسبان به دین و شریعت ثابت است. این قاعده به عنوان قاعده فقهی باید در جای خود بررسی و تقریر شود.

سؤال:....

پاسخ استاد:

انتماء و انتساب مانند علم، ذومراتب است و هرچه انتساب بیشتر باشد، مسئولیت بیشتر است. آیه «يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء» می‌رساند که زن پیامبر (ص) به دلیل انتساب بیشتر تکلیف بیشتر دارد. علی بن ابی حمزه بطائنی، به دلیل نزدیکی به امام کاظم (ع) مورد توجه بود و با انحرافش از مسیر امامت مورد لعن قرار گرفت. فرمول این چند قاعده مشترک است.

5. واجب کفایی

نکته بعد این است که تکلیف عالمان‌ یا منتسبان به دین، تکلیف کفایی است اما در دایره خاص خود. اگر پنجاه نفر عالم باشد برای مبارزه با یک منکر، یکی اقدام کند از بقیه ساقط می‌شود. مگر اینکه منکر، منکری باشد که لازم باشد همه عالمان با هم اقدام کنند که در این صورت تکلیف «عینی» می‌شود.

6. مباشرت و تسبیب

کسانی که وظیفه امر و نهی دارند، می‎توانند مباشرتا انجام وظیفه کنند و می‌توانند بالتسبیب. گاهی اگر فرد به صورت مباشرت اقدام به انجام وظیفه ننماید، بر وی خدشه‌دار می‌شود و مورد اتهام قرار می‌گیرد لذا باید بالمباشره اقدام کند. از طرف دیگر گاهی عالم کار را می‌تواند انجام دهد که از دیگران ساخته نیست. بنا بر این در این دو صورت مباشرت شرط و لازم است.

7. شرایط امر و نهی عالمان

شرایط امر به معروف و نهی از منکر عالمان همان شرایط امر به معروف و نهی از منکر حکومتی و خانوادگی است. منتهی در عالِم ممکن است شرط احتمال تأثیر تغییر کند یعنی در مواردی حتی در صورت عدم تأثیر هم باید امر و نهی نماید.

سؤال:

تأثیر بر مخاطب خاص مراد است یا عموم مخاطبان؟

پاسخ استاد:

تأثیر در دیگران هم مطرح است که در قواعد قبلی نیز بیان شد. گاهی عدم امر و نهی از سوی عالم، به دین و شریعت خدشه وارد می‌شود.

8. مراتب امر به معروف و نهی از منکر عالمان

نکته هشتم مراتب امر به معروف و نهی از منکر عالمان است. مراتب هم نکته خاص ندارد جزء اینکه اگر عالم صاحب مقام ولایت و اجتهاد باشد، و از طرفی در حکومت منصبی هم برای اعمال ولایت نداشته باشد، وظیفه چیست؟ در نظام اسلامی بخشی از اعمال ولایت محدود به ولی‌فقیه می‌شود مثل ایجاد نظم اجتماعی. در مراتب بالای امر به معروف و نهی از منکر صاحب ولایت است.

در ولایت‌فقیه بنا بر مبانی مختلف، در عصر عدم  حکومت بحث‌هایی است و اما در عصر حکومت اسلامی و تعیین ولی‌فقیه جای سؤال دارد که آیا دیگران ولایت دارند یا خیر؟ آیا آنان در عناوین عام ولایت دارند تا زمانی که منع نشده باشند؟ در حکومت اسلامی دست مرجع و ولی بسته می‌شود.

جمع‌بندی:

این نکات عمده بود. پس پنج قاعده در امر به معروف و نهی از منکر گفتیم:

1. قاعده امر به معروف و نهی از منکر همگانی؛

2. قاعده امر به معروف و نهی از منکر حکام و صاحبان مسئولیت و مناصب اجتماعی؛

3. قاعده امر به معروف و نهی از منکر خانوادگی؛

4. قاعده امر به معروف و نهی از منکر عالمان و دانشمندان.

5. قاعده امر به معروف و نهی از منکر منسوبان به دین و شریعت.

قاعده چهارم و پنجم، گاهی بر همدیگر منطبق می‌شوند و گاهی جدا می‌شوند.

قاعده ارشاد جاهل و قاعده هدایت و تربیت نیز به همین پنج قاعده، تقسیم می‌شود و در مجموع سه ضرب در پنج می‌شود پانزده قاعده.

البته قاعده ششمی هم هست که فردا صحبت می‌کنیم.

 


[1]. مائده/63

[2]. مشکاة الأنوار، ص 67: امام صادق (ع): يا مَعْشَر الشِّيعَةِ إنَّکمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَينا کونُوا لَنا زَيْناً وَ لا تَکونُوا عَلَيْنا شَيْناً؛ اي شيعيان، شما به ما منسوب هستيد، پس مايه زينت ما باشيد نه مايه آبروریزی ما.