نماز جمعه شهرستان

خطبه اول

أَعُوذُ بِاللَّـهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ. نحمده علی ما کان و نستعینه من امرنا علی ما یکون و نؤمن به و نتوکل علیه و نستغفره و نستهدیه و نعوذ به من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا و نصلی و نسلم علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الاطیبین الاطهرین، سیما بقیۀ الله فی الارضین.

أَعُوذُ بِاللَّـهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ» عبادَالله اُوصیَکُم وَ نَفسیِ بِتَقوَی الله وَ مُلازِمَة امرِه وَ مُجانِبَة نَهیِه وَ تَجَهَزوا عِبادَالله فَقَد نُودِیَ فیکُم بِالرَحیل «وَ تَزَوَدوا فَإِنَّ خَیرَ الزاد التقوی»

همه شما نمازگزاران گرامی، برادران و خواهران ارجمند و خودم را به پارسایی، پرهیزکاری و فرمانبری از خداوند در همهی احوال و شئون زندگی، سفارش و دعوت میکنم و از خداوند میخواهیم که درهای حکمت و بندگی و پارسایی را به روی همه ما بگشاید. امیدواریم خداوند همهی ما را از بندگان وارسته و شایستهی خود قرار بدهد.

شخصیت حضرت فاطمه‌ زهرا(س)

بااینکه در هفتههای قبل، مسائل اخلاقی در اقتصاد اسلامی و آداب و شرایطی که ازنظر اخلاقی، جامعهی اسلامی در کسب‌وکار و تجارت و زندگی اقتصادی باید رعایت کنند، بود که فکر میکنم که باید روی این مسئله کار شود تا فرهنگ جامعه به‌تدریج، جامعه از این معارف اسلامی هم آشنا شود و هم شکل بگیرد. اما این هفته بحث هفتههای قبل را نخواهم داشت و در آستانهی شهادت صدیقهی طاهره فاطمهی زهرا(س) هستیم و واقع حیف است که در این فرصتها از امالائمه فاطمهی زهرا(س)  صحبت نشود. ذکر و یاد اهل‌بیت و ائمهی طاهرین(ع)  ثواب دارد و از عبادات است؛ آن‌هم در این مناسبتهایی که با شهادت حضرت زهرا(س)  هماهنگ شده است. حضرت زهرا(س)  مقام خاصی از ولایت و معرفت و نورانیتی دارد که ائمهی معصومین(ع) هم در برابر شخصیت ایشان متواضع بودند و در مصیبتهای فاطمهی زهرا(س)  هم همیشه گریان بودند و هیچ‌گاه فراموش نمیکردند.

اهل بیت(ع)  و مصیبت حضرت زهرا(س)

در داستانی هست راوی نقل میکند که امام جواد(ع)   چهارساله بودند و در مقابل امام رضا نشسته بودند. حضرت دیدند امام جواد(ع)   دستها را به زمین گذاشته و به فکر عمیقی فرورفته است. حال این کودک چهارساله، حال تاثر و مصیبتی شد. امام رضا(ع)   به فرزند خود خطاب کردند که مسئلهای چه هست که شما این حالت را به خود گرفتهاید؟ امام جواد(ع)   پاسخ دادند: من به یاد مصیبتهایی که به جدهی بزرگوارم افتادم و در این فکر بودم که این حال را پیدا کردم. این نمونهای از نمونههای فراوانی است که اصولاً خود ائمهی معصومین(ع)  نسبت به مقام ولایت و مقامات معنوی حضرت زهرا(س)  یک تواضع خاصی داشتهاند و برای مصیبت آن حضرت هم حساب خاصی باز کرده بودند؛ یعنی همان‌طور که حادثهی کربلا و شهادت امام حسین(ع)   یک پروندهی مخصوصی دارد و اهل‌بیت(ع)  حساب خاصی باز میکردند، مظلومیت فاطمهی زهرا(س)  در همان ردیف هست. این نمونهای است که امام جواد(ع)   در چهارسالگی به فکر فرو میرود و وقتی‌که امام رضا(ع)   سؤال میکند که چه اتفاقی افتاده میفرماید: به یاد مصیبتهای جدهی خود فاطمهی زهرا(س)  افتادم. ائمهی دیگر و اولیاء الهی و اهل معرفت هم همین‌طور است.

برتری حضرت زهرا(س) بر زنان عالم

برای فاطمهی زهرا(س)  یک مقام خاصی هست و آن مقام معنوی حضرت زهرا(س)  و مقام معرفت ایشان، همان مقام امامت و ولایت هست؛ گرچه بنابر ظاهر و مصالح الهی ایشان امام نیستند؛ اما از نظر تکوینی و مقامات روحی و درجاتی که یک فرد میتواند بین او در مسیر خدا پیدا کند، ایشان در همان مقام ائمه(ع) هستند و همان روح ولایت و رکن اصلی و پایهی اصلی امامت که همان معرفت خداوند و وصول به درجات رضوان و قرب الهی باشد، در فاطمهی زهرا(س)  جمع بود. گرچه به‌حسب ظاهر ایشان امامت نداشتند ولی در مقامات الهی و معرفت چیزی کم ندارند. از همین جهت هم هست که در روایات زیادی وارد شده که وقتی‌که ایشان با زنان بزرگ تاریخ مانند مریم و آسیه و کسانی که در قرآن کریم مستقیم یا به اشاره از آنها نام‌برده شده، در تاریخ همان‌طور که در میان مردان اسوههای بزرگی وجود داشته، در میان زنان هم شخصیتهای بزرگی پیداشده‌اند. این از مسلمات روایات ماست و از ضروریات مذهب ماست که فاطمهی زهرا(س)  و مقامات ایشان و این دخت بزرگوار پیامبر گرامی اسلام(ص) بر همهی زنهای اسوهی تاریخ، برتری داشته است. حضرت مریم خیلی مقامات دارد و سیده و بزرگ زنهای زمان خود بود؛ اما حضرت زهرا(س)  سیده نساء العالمین است؛ یعنی در این عالم بین زنان به‌طور مطلق کسی برتر از ایشان نیست و احتمالاً این‌طور باشد که مقام معنوی ایشان از بسیاری از انبیاء هم برتر باشد. اینها مقامات کمی نیست و تعارف و مبالغه هم نیست.

فاطمه‌ زهرا(س) پاسخی قاطع به اهل سنت

 شاید در همین خطبهها یا جای دیگر عرض کرده باشم که پیغمبر اکرم(ص) «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» ‏ قدمی، کلامی، لحظهای، حرکتی هیچ‌چیزی از پیامبر به لغو و باطل و خلاف حق نیست. اگر بخواهیم فاطمهی زهرا(س) را در آینهی کلام پیامبر و سیرهی پیغمبر نگاه کنیم، میبینیم که در یک حدی است که هیچ‌یک از اصحاب به آن نمیرسند؛ جز کفو ایشان که امیرالمؤمنین(ع)  است این‌طور در رفتار و گفتار پیامبر ندرخشیده است. این دو نفر بین سلمانها ابوذرها و شخصیتهای بزرگ تاریخ اسلام و افرادی که خود پیامبر هم به آن‌ها خیلی احترام قائل بود، اما حساب این دو شخصیت مجزا بود و داستان این دو با دیگران، مثل خورشید با ستاره‌ها بود. فاطمه‌ زهرا(س)   این مقام را دارد. پیامبر اکرم فرزندان دیگری داشتند. فرزند ذکوری داشتند که زود از دنیا رفتند و دختر هم فرزندان دیگری داشتند؛ اما هیچ‌یک مانند فاطمه‌ زهرا(س)   سخن به میان نیامده است. هیچ‌کدام از آن‌ها مورداحترام و تکریم بی‌حدوحساب پیامبر قرار نگرفته‌اند «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»  ‏این از مسائلی است که برادران اهل سنت ما واقعاً نمی‌توانند جواب آن را بدهند که یک شخصیتی با این تعاریف و امتیازات، در کلام و رفتار پیامبر بدرخشد؛ اما آن‌طور مورد ظلم قرار بگیرید. این دو باهم قابل‌جمع نیست. خیلی عجیب است که ابن  ابی الحدید که از علمای اهل سنت هست و شرح نهج‌البلاغه‌ خوبی هم دارد ولی وقتی به قضیه‌ حضرت زهرا(س)  که می‌رسد. الآن فرصت نیست که بیان کنم چون یاد و ذکر فاطمه‌ زهرا(س)   عشق و آرمان ماست و برای ما شناخت و آرمان‌های آن حضرت برای ما ضروری‌تر و لازم‌تر است. خصوصاً برای خواهران محترم. خواهش امروز من هم از خواهران گرامی این است که روی زندگی فاطمه‌ زهرا(س)   بیشتر مطالعه کنند. ابن‌ابی‌الحدید این عالم سنی از مشایخ خود نقل می‌کند و می‌گوید: اصل آن ظلمی که به حضرت زهرا(س)   شد؛ اصل این‌که ارث او را از او گرفتند و به ایشان متعرض شدند، به نظر می‌رسد که قابل‌شک نباشد. بعد سؤال می‌کنند که اگر کسی را پیامبر به‌عنوان علامت دین معرفی کرده باشد، چطور می‌شود این مقام ولایت و نشانه‌ دین خدا، مورد تعدی و تجاوز قرار بگیرد و چطور می‌شود پاسخ داد؟ ما بحث اختلاف تفرقه را نداریم ولی باید روی این قضیه فکر کرد. هرکسی منصف است باید تأمل کند که کسانی که در برابر فاطمه‌ زهرا(س)   موضع گرفتند؛ در برابر سیده النسا العالیمن؛ در برابر خانمی که راوی می‌گوید: من هشت ماه در مدینه بودم و هرروز در نماز پیامبر اکرم شرکت می‌کردم. می‌گوید: هیچ روزی در این هشت ماه نبود مگر این‌که پیامبر گرامی اسلام صبح و شب به خانه‌ فاطمه سر می‌زدند و سلام می‌دادند. اگر دختر مطرح باشد، دختران دیگری هم داشته است. اگر مؤمنین مطرح بودند، کسان دیگری هم بودند. کارهای ایشان مثل ما از روی هوا و هوس نبوده است. روی یک معیار و ملاکی پیامبر اکرم سخن می‌گفتند و موضع می‌گرفتند. فاطمه‌ زهرا(س)   نه از باب دختری ایشان، این خیلی شرافت و انتصاب بزرگی است؛ اما این را دیگران هم داشته‌اند. در فاطمه گوهری بود که در دیگران نبود و همان بود که اول مخلوق عالم وبرترین موجود عالم، حضرت محمد بن عبدالله تا این حد در برابر فاطمه‌ زهرا(س)   تواضع نشان می‌دهد. می‌گوید: هشت ماه در مدینه بودم و هیچ روزی این سلام رسول گرامی اسلام به خانه و فاطمه‌ زهرا(س)   ترک نشد. این معنای زیادی دارد. با سلام و احترام خود، خط و راه آینده را نشان می‌دهد. با سلام خود خط سیر هدایت و امامت جامعه را مشخص می‌کند. این خانه را مرکز سیاست و امور جامعه نشان می‌دهد. این خطی است که پیامبر نشان می‌دهد. این‌که پیامبر شب تا او را نمی‌بوسید و به او احترام نمی‌گذاشت، نمی‌خوابید. همه‌ این مضامینی که عرض می‌کنم در کتب روایی شیعه و کتب متعدد برادران اهل سنت ما هم نقل‌شده است. این‌که دست او را می‌بوسید و او را ام‌ابیها خطاب می‌کرد. این از نظر رفتار پیامبر است که این‌قدر احترام می‌گذاشت. در مسافرت‌ها، آخرین جایی که از آن خارج می‌شد و اولین جایی که بعد از مسافرت وارد می‌شد، خانه‌ فاطمه‌ زهرا(س)   بود. آن‌قدر در این رفتار توجه داشت که دیگران گاهی حسادت می‌کردند. بیشتر این فضائل را خود عایشه نقل کرده است. در کتاب شیخ عباس قمی و کتاب الغدیر هم هست. خیلی از این فضائل را عایشه نقل کرده است. عایشه‌ای که روی فاطمه‌ زهرا(س)   خیلی حساس بود. گاهی هم به پیامبر اکرم اعتراض می‌کرد که این چه چیزی است که این‌طور با ایشان رفتار می‌کنی؟ پیامبر می‌فرمود: من در فاطمه‌ زهرا بوی بهشت را استشمام می‌کنم. او ثمره‌ بهشت و میوه‌ بهشت است. هر وقت من اشتیاق به بهشت پیدا می‌کنم، بوی بهشت را از این زن بزرگ بشریت و اسلام استشمام می‌کنم. بااینکه پیامبر اکرم اخلاق حسنه‌ای داشتند و سعی می‌کردند که حساسیت ایجاد نکنند و تفرقه ایجاد نشود؛ اما اینجا دیگر جای این حرف‌ها نیست. من خیال می‌کنم که اگر این حساسیت‌ها نبود، خیلی بیش از این ظهور پیدا می‌کرد. این برای جامعه‌ اسلامی لازم بود که این خانه و این خاندانی که اطراف او هستند در اسلام اصل هستند. این در عمل پیامبر است که من قطره‌ای از دریا به آن اشاره کردم که خود اهل سنت هم دارند.

فاطمه(س) برترین فرد در نزد پیامبر اکرم(ص)

در گفتار هم که سال گذشته، حدود ده بیست روایت در همین خطبه‌ها یا در صحبت دیگری خواندم که تعبیرات فوق‌العاده عجیبی در مورد فاطمه‌ زهرا(س)    دارد. شما این تعبیرات را به زمانی ببرید که زن ارزشی بین مردم نداشت وزنده به گور می‌شد و موجود بی‌ارزشی بود. در مقابل آن‌همه شخصیت‌ها و اصحاب بزرگ اسلام ببرید. ابوذرها، مقدادها، سلمان‌ها و افراد مختلف، در میان آن‌ها فاطمه‌ زهرا(س)   گل کرد و این‌طور مورداحترام و سفارش پیامبر است. این خیلی مهم است. یک‌وقت ما چیزی می‌گویم ولی گاهی با شرایط آن زمان می‌سنجیم. آن وضع زن، آن شرایط جاهلیت قبل از اسلام، آن حساسیت‌های درون خانه‌ پیامبر که گاهی ایشان را مسخره می‌کردند و به مادر ایشان توهین می‌کردند و نظایر این‌ها که جای گفتن همه‌ آن‌ها نیست. با آن حساسیت‌های درون خانه. خیلی سخت است که وقتی این مشکل در خانه باشد، به‌راحتی نمی‌تواند یکی را برتری بدهد. بعد هم کسی که در جامعه بود و مسائل مختلف بود، می‌بینیم در آن شرایط پیامبری که کلامی غیر حق نمی‌گوید این‌طور با فاطمه‌ زهرا(س)   رفتار و سخن می‌راند. این تعبیر را کم نگیرید. شاید این را اهل سنت هم نقل کرده باشند که حضرت فرمود: او که در محراب عبادت می‌ایستد، نور او آسمان‌ها را دربرمی‌گیرد. نور فاطمه، تا آسمان‌ها می‌رود. این مقام فاطمه‌ زهرا(س)   است که روایت مفصلی است. ابن‌ابی‌الحدید که این‌ها را دیده است. در این دو سه مطلب، کسی نمی‌تواند شک کند.  بحث شیعه و سنی در بحث‌های علمی، جایی که آن‌ها عاجز از پاسخ هستند، فاطمه‌ زهرا(س)    است. چند مطلب در اینجا هست که خود اهل سنت هم این را قبول دارند. یکی این‌که فاطمه‌ زهرا(س)   مورداحترام و سفارش و تأکیدات و توصیه‌های کم‌نظیر، بلکه بی‌نظیر پیامبر اکرم است. از خود کتب اهل سنت هم صدها شاهد در این زمینه وجود دارد. احدی از مسلمین نمی‌تواند این را رد کند مگر این‌که تعصب جاهلی و فکر خرابی داشته باشد و الا همه باید این را قبول داشته باشند و قبول هم دارند که این مقام فاطمه‌ زهرا(س)    است.

 

مطلب دوم هم این است که این گفته‌ها و رفتار پیامبر روی حق است. احتمال این‌که به خاطر خویشاوندی و ملاحظات خاص دیگری باشد، نیست. قطعاً حضرت خدیجه و فاطمه‌ زهرا(س)   یک مقام مخصوصی داشتند و کسی با فاطمه‌ زهرا(س)   قابل‌مقایسه نیست. این احترام و گفتار پیامبر هم روی یک ملاک و معیار و حقانیت اوست و اگر این دو مطلب را قبول کنیم مطلب سوم این کسانی که با حضرت بسیار بدرفتار کردند و حضرت مجبور شد که در مسجد پیامبر حاضر شوند و خطبه بخوانند و شکایت کنند. این را نمی‌توان انکار کرد که به در خانه‌ فاطمه‌ زهرا(س)   رفتند. شاید در جزئیات بین شیعه و سنی اختلاف باشد ولی در کلیت آن این است که به فاصله‌ چند روز بعد از رحلت پیامبر اکرم به خانه‌ فاطمه‌ زهرا(س)   تجاوز و تعدی کرد. این هم را هم کسی نمی‌تواند انکار کرد. این دو مطلب اول و این مطلب سوم چطور قابل‌جمع است؟ می‌شود پذیرفت کسانی خلیفه‌ پیامبر باشند و اولین و مهم‌ترین سفارش‌های پیامبر را زیر پا بگذارند؟ تمام این‌ها مستند به کتب اهل سنت است و  جای شک نیست. در حد بحث هم مسئله‌ای نیست که مطرح شود. انقلاب و کشور ما پیشتاز وحدت اسلامی است. ما خیلی از چیزها را ظاهر نمی‌کنیم و به خاطر وحدت دنیای اسلام است و عقیده‌ قطعی ماست؛ اما در مقام بحث، باید دیدگاه‌ها مشخص شود. ابن‌ابی‌الحدید به اینجا که می‌رسد می‌گوید: ما نمی‌دانیم. باید حمل بر صحت کنیم. این کاری نیست که بشود.

الگوی فاطمه‌ زهرا(س) در دعا کردن

شخصیت فاطمه‌ زهرا(س)  الگوی خانم‌ها نیست و الگوی تمام بشریت است البته برای خانم‌ها بیشتر. در گوشه گوشه‌ زندگی ایشان هم دقت شود مانند عبادت، آن‌قدر به عبادت می‌ایستادند که قدم‌های ایشان متورم می‌شد. امام حسن و امام حسین قضایایی را از عبادات مادر نقل کرده‌اند که شگفت‌انگیز است. در نقلی آمده است که در شبی مادر ما به قرآن و نماز و عبادت مشغول است و فقط هم به دیگران دعا می‌کند. یک‌کلام ندیدیم که از اول تا آخر تهجد و عبادت خود، برای خود دعا کند. عرض کردند که چرا این‌طور است؟ فرمودند: «الْجَارَ ثُمَّ الدَّار»  اول باید به فکر همسایه باش. اول به فکر جامعه باشید. از مال، مقام، تمکن و غیره برای دیگران استفاده کنید. این مکتب زهراست. این مکتب خاندان عصمت و طهارت و اهل‌بیت(ع)  است. «الْجَارَ ثُمَّ الدَّار» این‌طور در عبادت خدا محو است و در متن عبادت، به یاد دیگران و مردم هست. به یاد همسایه و جامعه هست. معرفت و علم حضرت که بارها حضرت مورد سؤال قرار گرفت که به بهترین نحو سؤالات فقهی و معرفتی را جواب می‌دادند. الی ماشاالله از این کمالات را حضرت داشتند که به مناسبت‌های دیگر هم ‌عرض شده است.

لزوم الگوگیری از فاطمه‌ زهرا(س)

در ادامه‌ همین بحث، یک حدیث شریفی که از پیامبر اسلام نقل‌شده است که از رو می‌خوانم و ترجمه می‌کنم. در این حدیث، عالمی از حقائق و معارف است و دنیایی از درس است که باید از آن استفاده کرد. برادران و خواهران؛ ما درزمانی هستیم که این الگوها و اسوه‌ها را باید پیدا کنیم. متأسفانه می‌بینیم که از این ارزش‌ها دور می‌شویم. در یکی از روزنامه‌ها با عده‌ای دختر و پسر مصاحبه کرده بود و گفته بود که الگوی شما کیست؟ متاسفانه بسیاری الگوهای ورزشی و الگوهای غیره را معرفی کرده بودند. البته تعدادی هم حضرت زهرا(س)  را الگوی خود قرار داده بودند. دختران و دانش آموزان ما باید این الگو را مد نظر قرار بدهند. نباید در مسیر تهاجم فرهنگی غرب و تعفن فسادها و خشونت‌ها و دوری از خدا در غرب هست، قرار بگیریم. این خطر بزرگی برای ماست و از برای ما زشت است که این اسوه‌ها و الگوها و شخصیت‌های والا را داشته باشد و جوانان آن جامعه در راه دیگری قدم بردارند. از شیعه‌ای که علی و زهرا و این چهره‌های درخشان تاریخ اسلام را دارد و زندگی آن‌ها همیشه زنده و الهام‌بخش است بسیار زشت و بعید است. از این‌که خواهرانی در مراکز علمی، مدارس، دانشگاه‌ها به فکر الگوهای غربی باشند؛ وضع ظاهر، اخلاق و معاشرت خود را از غرب و دنیای جاهلیت غرب بگیرند، برای جامعه‌ ما خیلی تأسف دارد و جامعه‌ ما باید در مقابل این حرکت‌ها با کار تبلیغی، امربه‌معروف و نهی از منکر و ارائه‌ چهره‌ نورانی این‌ها باید ایستاد. خواهر گرامی شما با داشتن فاطمه‌ زهرا(س)  ، با این زن نمونه‌ بشریت، با این چهره‌ درخشان عالم علم و ایمان و معرفت، به کجا می‌روی و از کجا می‌خواهی درس بگیرید. باید به این سؤال، جدی تأمل کرد. خود جوانان، والدین. ما در فضای خانواده باید به فرزندان الگو بدهیم. از آغاز شروع درس خواندن بچه‌ها و قبل از آن باید محبت اهل‌بیت(ع)  با روح فرزندان ما عجین شود. باید چهره‌ درست و نورانی این‌ها در ذهنیت و فکر و اندیشه‌ فرزندان ما مطرح شود. این مسئولیت تربیتی والدین، مراکز علمی است که این الگوها را طرح کنیم. اهل‌بیت در رأس هستند و در طول این‌ها چهره‌های ارزشمندی داریم. این جای شگفتی و تعجب است که غرب در یک‌راهی قرارگرفته است که خودشان به بن‌بست رسیده‌اند و مشکلات دارند. در آمریکا دختران در آن فساد و تعفن قرارگرفته‌اند از همان سنین کودکی که در آمارهای روزنامه‌ها هم آمده است که شاید دیده باشید. صدای بسیاری از سیاست‌مداران را هم درآورده است. اگر کنترل نباشد، اگر معلم و مربی و جامعه و خانواده‌ها دقیق نباشند، آینده‌ خطرناکی خواهیم داشت.

مقام و منزلت فاطمه‌ زهرا(س) در نگاه نبوی

یاد فاطمه‌ زهرا(س)  باید این الگوها در ذهن ما مجسم شود و به دیگران و فرزندان و نسل آینده منتقل کنیم. این وظیفه‌ ماست و الا اوضاع خطرناکی پیش روی ما خواهد بود. ما را. در شهوات غوطه‌ور خواهند کرد که پایانی ندارد و این‌همه معنویت را از ما خواهند گرفت. باید به هوش بود و تأمل کرد و پرچم امربه‌معروف و نهی از منکر و تبلیغ دینی و تربیت دینی را برافراشت و جامعه را از این تخلفات حفظ کرد. با توجه به این روایت ببینید که فاطمه کیست و الگو ما کیست و باید چگونه باشیم. این را مرحوم صدوق در یک روایت طولانی نقل کرده‌اند که پیامبر اکرم آینده‌ اهل‌بیت خود را پیش‌بینی کرده‌اند و فرمودند که این امت در آینده با اهل‌بیت من چگونه رفتار خواهند کرد تا به فاطمه‌ زهرا می‌رسند و می‌فرمایند: «وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين»‏   فاطمه‌ زهرا(س) ، سیده‌ زنان عالم از اول تا پایان تاریخ است؛ یعنی مقام ایشان قله‌ای است که هیچ‌کسی به آنجا نمی‌رسد. « وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي»‏ او پاره‌ تن و جان من است« وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي » او نور چشمان من است « وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي » او نتیجه و میوه‌ قلب من است. میوه‌ قلب پیامبر، قلبی که مهبط وحی الهی و ملائکه بود، میوه‌ این قلب نورانی، فاطمه است. « وَ هِيَ رُوحِيَ علّتی بَيْنَ جنبی‌ » او جان من است نور چشم من است ثمره‌ قلب من است و اوج که می‌گیرد می‌فرماید: او جان من است. همین‌طور در این روایت سیر کرده است. اول فرموده است: پاره‌ تن من است؛ نور چشم من است. یک‌قدم بالاتر آمد. میوه‌ قلب من است. یک‌قدم بالاتر آمد و در اوج آن می‌فرماید: او جان من است و او خود من است. « وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ مَتَى قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدِي رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ زَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِكَةِ السَّمَاء» آنگاه‌که دختر من به محراب عبادت بایستد، نور او در مقابل ملائکه‌ آسمان‌ها می‌درخشد. نور فاطمه، آسمان و عالم ملائکه را نورانی می‌کند. ملائکه متن نور هستند ولی نور فاطمه برای آن‌ها می‌درخشد. خیلی باید نور قوی باشد که نور ملائکه را تحت شعاع قرار دهد. عالم ملائکه عالم نور و معرفت و غیب است و برای آن‌ها عالم شهود است؛ ولی زمانی که فاطمه به بندگی خدا می‌ایستد، نور ایشان آسمان‌های نورانی را منور می‌کند. این‌قدر نور ایشان پر شعاع است. همان‌طور که نور ستارگان و خورشید، زمین را روشن می‌کند؛ منتها اینجا تاریک است و با آن‌ها روشن می‌شود. عالم ملائکه پر از نور است و نور فاطمه آنجا را روشن می‌کند مثل‌اینکه خورشید زمین را روشن می‌کند. اگر خورشید و کواکب نباشد، ما در ظلمت مطلق هستیم. این‌ها چطور ما را از ظلمت بیرون می‌آرود؛ این نسبت بین فاطمه و عالم ملائکه است. عالم ملائکه، نور مطلق است و نور فاطمه عالم ملائکه را نورانی می‌کند و شعاع این نور، به عالم غیب واصل می‌شود و از این بالاتر، گام‌به‌گام پیامبر اکرم فاطمه را توصیف می‌کند. آن‌قدر نور فاطمه درخشان است و عبادت این بنده‌ خدا افتخارآفرین است که خدا به ملائکه‌ خود افتخار می‌کند. ما چه کسی هستیم که به فاطمه افتخار کنیم؛ خداوند، پیامبر و علی به او افتخار کرده است. خدا می‌فرماید: « يَا مَلَائِكَتِي انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدِيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي» به فاطمه و بنده‌ من نگاه کنید. چگونه در مقابل من ایستاده است که «قَائِمَةً بَيْنَ يَدِيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي‏» بند بند استخوان های او از ترس من در محراب عبادت به لرزه در آمده است. « وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي‏» با همه ی وجود به عبادت من پرداخته است. این زهراست. این نور آسمان ها و زمین است. «أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ‏» من شما را گواه می‌گیریم که شیعه ی فاطمه و کسانی که در راه او قدم برداشته اند را در روز قیامت از عذاب حفظ می‌کنم و همه‌ امید ما به این عشق و محبت بی‌پایانی است که به زهرا و خاندان ایشان داریم.

مصیبت‌های وارده بر فاطمه(س) از نگاه حضرت رسول(ص)

 حضرت در قسمت‌های آخر می‌فرمایند: « وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي‏».من هر گاه به چهره‌ فاطمه نگاه می‌کنم، خاطرات بعد از خودم را تجسم می‌کنم. مظلومیت فاطمه و ظلم و ستمی که به فاطمه می‌شود را به خاطر می‌آروم. «كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَيْتَهَا ». گویا در جلوی چشمان من مجسم است که چگونه این خانه‌ عزیز خدا، در مقابل این مردم بی‌معرفت، به ذلت کشیده می‌شود. گویا پیامبر اکرم می‌بیند که مردم جمع شدند و هیزم آوردند و خانه‌ وحی را و خانه‌ فاطمه را آتش می‌زنند. گویا من می‌بینم که این خانه به ذلت کشیده شده است. «انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا». حرمت این خانه، شکسته شده است و حق و ارث او را ظالمان بردند. از این بالاتر، گویا می‌بینم که دخترم، نور چشمم، میوه‌ قلبم و جان من که پهلوی مبارکش کشته و جنین او سقط شده و صدای  یا محمدا سر می‌دهد ولی کسی جواب نمی‌دهد.

«بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ*أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ*وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ*تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ*فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ»

صدق الله العلی العظیم.

 

خطبه دوم

أَعُوذُ بِاللَّـهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی علی امیر المؤمنین و علی الصدیقۀ الطاهرۀ فاطمۀ الزهراء و علی الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنۀ و علی ائمۀ المسلمین علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و خلف القائم المنتظر. ساسۀ العباد و ارکان البلاد و ابواب الایمان و امناء الرحمن و سلالۀ النبیین و صفوۀ المرسلین و عترۀ خیرۀ رب العالمین صلواتک علیهم اجمعین.

أَعُوذُ بِاللَّـهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ»عبادَالله اُوصیَکُم وَ نَفسیِ بِتَقوَی الله همهی شما خواهران و برادران و خودم را به پارسایی و پرهیزکاری، به یاد مرگ در همهی احوال و یاد قبر و قیامت در همهی احوال زندگی و به یاد خداوند و شکر و سپاس خداوند، سفارش و دعوت میکنم. خداوندا به همهی ما توفیق شکر و ذکر خودت در همهی احوال، عنایت و کرامت بفرما.

برنامه‌ریزی برای مناسبت‌های مذهبی در اماکن عمومی

با توجه به این‌که خطبه‌ اول طول کشید و فرصت کمی برای این خطبه باقی‌مانده است. برای من و شما یاد و ذکر حضرت زهرا(س)   چنان دل کش و دلرباست که مشکل است وقتی‌که سخن در مورد حضرت زهرا(س)   می‌گوییم را قطع کنیم. فرصتی نیست که در این خطبه مطلب خاصی کنم. ضمن تأکید مجدد به تقوا و پرهیزکاری، ادامه‌ توصیه‌ خطبه‌ اول رادارم که ما در این زمان بیش از هر زمان دیگر، نیاز به شناخت این اسوه‌ها داریم. در این مناسبت‌ها هم روحانیت و خود مردم باید مراسم‌های خوبی برگزار کنند. چه در اعیاد و چه در وفیات مراسم خوبی برگزار کنند. سعی کنند در مساجد و مراکز علمی خصوصاً در مدارس و دانشگاه‌ها که بحمدالله چندین کار دانشگاهی در اینجا هست، در ایامی که تعطیل نیستند، حتماً مدریت و مربیان مدارس یک‌وقتی را به این مناسبت‌ها اختصاص بدهند. حتماً کسانی که در مدارس و دانشگاه‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند این را به یاد داشته باشند که در مناسبت‌های متعدد، با برنامه‌ریزی درست، مراسمی بگیرند و سخنرانی و مدحی باشد تا این درخت محبت اهل‌بیت و این شجره‌ طیبه در قلب‌ها باقی بماند. در مساجد هم همین‌طور باید باشد و باید هرچه بیشتر برنامه‌ریزی شود و باید با محتوا باشد. این بخش به روحانیت برمی‌گردد که باید سخنرانی‌های ما مطلب داشته باشد و با حساب‌وکتاب صحبت کنیم. مردم هم باید مراسمی ترتیب بدهند و این مناسبات گرامی داشته شود. اهل‌بیت هم این را از ما خواسته‌اند و نفع آن‌هم به خود ما می‌رسد. در این زمان و این تبلیغات دنیا که همه‌ ارزش‌ها را می‌خواهند زیر پا بگذارند، بهترین مستمسک ما اهل‌بیت هستند که باید چهره‌های این‌ها بیشتر شناخته شود. همه‌ جامعه‌ ما باید با حقانیت و ابعاد مختلف وجودی اهل‌بیت آشنا شوند. این توصیه‌ای است که من دارم. امیدوارم که مسئولین فرهنگی و عمده خود مردم و روحانیت، توجه خاصی به این مراسم‌ها و ارائه‌ مطالب درست بپردازند. امیدوارم که خداوند به همه‌ ما شناخت درست عنایت بفرماید.

دعا

نسئلک اللهم و ندعوک، باسمک العظیم الاعظم، الاعز الاجل الاکرم یا الله

خدایا دل‌های ما را به انوار ایمان روشن بفرما؛ اللهم اغفر للمومنین و المومنات والمسلمین والمسلمات؛ اللهم انصر الاسلام و اهله و اخذل الکفر و اهله؛ اللهم انصر جیوش المسلمین و عساکر المسلمین؛ خدایا خدمتگزاران به اسلام و مقام معظم رهبری و مراجع عظام را مؤید و منصور بدار؛ ارواح تابناک شهیدان و امام شهیدان و اموات و درگذشتگان و مراجع و علمای فقید ما و درگذشتگان این جمع را با اولیای خودت محشور بفرما؛ باران رحمت و برکاتت بر ما فرو بفرست؛ سلام ما را به محضر امام عصر(ع)   ابلاغ بفرما؛ ما را از یاران او مقرر بفرما.


خطبه‌ی اول

أَعُوذُ بِاللَّـهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ. نحمده علی ما کان و نستعینه من امرنا علی ما یکون و نؤمن به و نتوکل علیه و نستغفره و نستهدیه و نعوذ به من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا و نصلی و نسلم علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الاطیبین الاطهرین، سیما بقیة الله فی الارضین.

أَعُوذُ بِاللَّـهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ»[1]عبادَالله اُوصیَکُم وَ نَفسیِ بِتَقوَی الله وَ مُلازِمَة امرِه وَ مُجانِبَة نَهیِه وَ تَجَهَزوا عِبادَالله فَقَد نُودِیَ فیکُم بِالرَحیل[2] «وَ تَزَوَدوا فَإِنَّ خَیرَ الزاد التقوی»[3]عيد فرخنده‌ي فطر را به شما نمازگزاران عزيز تبريك و تهنيت عرض مي‌كنم و همه‌ي شما و خودم را به تقوا و پارسايي و درس گرفتن از اين روز بزرگ، سفارش و دعوت مي‌كنم.

سوره‌هاي اعلی و شمس و دعوت به تزكيه و آزاد شدن از هواهاي نفساني

اگر شما به سوره‌ي اعلي و شمس كه در اين نماز خوانده مي‌شود، مراجعه كنيد ملاحظه مي‌كنيد كه خداوند بزرگ بعد از يك ماه روزه‌داري و بندگي و عبادت خود، ما را به تزكيه‌ي نفس، آزاد شدن از هواهاي نفساني و به ساختن خود دعوت مي‌كند و همان‌طور كه در سال‌هاي قبل هم عرض كردم، روز عيد فطر و حضور انسان در عيد فطر در زير آسمان و بعد از يك دوره‌ي عبادت و رياضت و بندگي خدا نشانه‌ي حضور در قيامت و عرصه‌ي محشر هست. امروز را نشانه‌اي از حضور ما در قيامت قرار بدهيم و تزكيه‌ي نفس، پالايش دادن روح و جان از غير و ازآنچه ما را به سقوط دعوت مي‌كند، بايد توجه داشته باشيم. هواهاي نفساني، گناهان، معصيت‌ها دست و پاي ما را مي‌بندد و اسير عالم طبيعت مي‌كند. بيرون آمدن ما در روز عيد فطر يعني آزادي از اين خودي‌ها و هواهاي نفساني و شيطان‌هاي دروني است. عزت و عظمت براي انسان‌هايي است كه خود را وصل به خدا كردند و دل درگرو محبوب واقعي و معبود حقيقي نهاده‌اند. اين روز را بايد نشانه‌ي قبولي اعمال و حضور در قيامت بگيريم. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»[4]. هر كس كه جان خود را پاك ساخت و از آلودگي‌ها رهايي داد، رستگار شده است و كسي كه روي فطرت پاك خود را پوشاند، ضرر و زيان كرده است. اين پيام امروز است. قبولي اعمال ما به اين است كه امروز خود را مصمم كنيم بر این‌که پيام ماه مبارك رمضان را در طول سال هم ادامه بدهيم.

«بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ*أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ*وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ*تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ*فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ»[5]صدق الله العلی العظیم.

 

خطبه‌ی دوم

أَعُوذُ بِاللَّـهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِالْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی علی امیر المؤمنین و علی الصدیقة الطاهرة فاطمة الزهراء و علی الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنة و علی ائمة المسلمین علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و خلف القائم المنتظر. ساسة العباد و ارکان البلاد و ابواب الایمان و امناء الرحمن و سلالة النبیین و صفوة المرسلین و عترة خیرة رب العالمین صلواتک علیهم اجمعین.

أَعُوذُ بِاللَّـهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ»[6]عبادَالله اُوصیَکُم وَ نَفسیِ بِتَقوَی الله  در اين روز عزيز خودم و همه‌ِي شما را به پارسايي دعوت مي‌كنم و شايسته است كه امروز از حضرت بقيه الله الاعظم(عج) يادي كنيم و تقديم به ساحت آن حضرت، صلواتي ختم كنيم.

حضور با شكوه مردم شهر در مراسم‌هاي عبادي ماه مبارك

در پايان ماه مبارك رمضان، لازم است كه بنده از همه‌ي عزيزاني كه در طول اين ماه، مساجد را گرم كردند؛ از مردم عزيز، خواهران و برادران ارجمند، هيئت‌هاي امنا، ائمه‌ي جماعات و كساني كه پايگاه‌هاي بندگي و عبادت خدا را در اين ماه رونق بخشيدند و گرم كردند بايد تشكر كرد. بحمدالله مساجد و مراكز عبادي ما در طول اين ماه، جاي حضور نسل جوان و انسان‌هاي عاشق و مخلص براي عبادت و بندگي خدا بود و همین‌طور بايد از حضور شما مردم عزيز در راهپيمايي باشکوه روز قدس، تشكر كرد و همین‌طور حضور باشکوه شما در اين نماز عيد فطر.

لزوم همبستگي اجتماعي در طول سال

اولين نكته‌ي بنده اين است كه اين حضور و احساس تعهد و همبستگي اجتماعي در طول سال هم ادامه داشته باشد و در همه‌ي عرصه‌هاي اجتماعي، مردم با توكل بر خدا و با روحيه‌ي همبستگي و وحدت و انسجام حضور داشته باشند و از پيام‌هاي مهم روز عيد فطر اين است كه همه‌ي ما خود را به جمع بسپاريم. همه‌ي ما خود را از فرديت‌ها و شخصيت‌ها بيرون بكشيم و در ميان جمع احساس الهي داشته باشيم. من از همه‌ي عزيزان تشكر مي‌كنم.

لزوم همكاري دولتي و مردمي در ساخت مصلي شهر

نكته‌اي كه مي‌خواهم تذكر بدهم اين است كه ساخت اين مصلي و زميني كه در نظر گرفته شده است موردنیاز شهر بود و گام‌هاي نسبتاً مهم و دشواري براي ساخت اين مصلي برداشته شده است و تا اينجا هم بحث زمين حل شده كه زمين نسبتاً بزرگي است و كارهاي زيربنايي ساختمان هم انجام شده است ولي از اين به بعد نياز به هزينه و بودجه و همكاري مردم دارد. من اينجا از همه‌ي كساني كه در ساخت و مراحل مختلف اين ساختمان، از مردم، مسئولين و دست‌اندرکاران گرامي كه همكاري كردند، تشكر مي‌كنم و از اين به بعد هم اعلام مي‌كنم كه پيشرفت اين پروژه كه موردنیاز شهر است، همان‌طور كه شما ملاحظه مي‌كنيد ما در سرما و گرما جاي مناسبي براي نماز جمعه نداريم درحالی‌که نماز جمعه‌ي شهر ما جزو نماز جمعه‌هاي باشکوه است و حضور شما و بخصوص جوانان عزيز قابل‌تقدیر است. از نظر جا در مضيقه هستيم. تا اينجا كارهاي بزرگي انجام شده است ولي برآوردي كه انجام شده حدود چند صد ميليون است كه انجام شده است. زيرساخت و فونداسیون هم دارد كه ادامه‌ي اين سازه نيازمند همت و همكاري مردم را مي‌طلبد. به اندازه‌اي كه همكاري شود، اين پروژه هم ادامه مي‌تواند داشته باشد.

انتقال ارزش‌هاي دين اسلام به بشريت در قرن بيستم

ما روزهاي پايان قرن بيستم را پشت سر گذاشتيم و جهان، وارد قرن جديدي شد. قرني كه در آن ظلم و ستم در آن زياد بود و البته بشر هم پيشرفت زيادي داشت. ما در اين قرن بايد پيام معنويت و خدا و توجه به خدا را محور و كانون روابط اجتماعي در ميان انسان‌ها و جوامع قرار دهيم و فكر مي‌كنم اگر ما مسلمانان و جوان امروز ما درست اسلام را بشناسد و اگر ما درست بتوانيم ارزش‌هاي متعالي اخلاقي، معنوي و اجتماعي اسلام را به بشريت منتقل كنيم، بشريت مي‌تواند آينده‌ي خوبي داشته باشد و اميدواريم كه هر چه زودتر شاهد حضور و ظهور امام زمان(عج) باشيم. ان‌شاءالله.

دعا

نسئلک اللهم و ندعوک، باسمک العظیم الاعظم، الاعز الاجل الاکرم یا الله

خدایا دلهای ما را به انوار ایمان روشن بفرما؛ اللهم اغفر للمومنین و المومنات والمسلمین والمسلمات؛ اللهم انصر الاسلام و اهله و اخذل الکفر و اهله؛ اللهم انصر جیوش المسلمین و عساکر المسلمین؛ خدایا خدمتگزاران به اسلام و مقام معظم رهبری و مراجع عظام را مؤید و منصور بدار؛ ارواح تابناک شهیدان و امام شهیدان و اموات و درگذشتگان و مراجع و علمای فقید ما و درگذشتگان این جمع را با اولیای خودت محشور بفرما؛ باران رحمت و برکاتت بر ما فرو بفرست؛ سلام ما را به محضر امام عصر(عج) ابلاغ بفرما؛ ما را از یاران او مقرر بفرما.


[1]. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 102.

[2].نهج البلاغة، خطبه 204، ص 234.

2. سوره‌ی بقره‌ُ، آیه‌ی 197.

[4]. سوره‌ی الشمس، آیه‌ی 9 و 10.

[5]. سوره‌ی فیل، آیات 1تا 5.

[6]. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 102.


خطبه اول:

اعوذ بالله سمیع العلیم من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله الذی هدنا لهذا و ما کنا للنهتدی لولا ان هدانا الله، ثم صلاة و سلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم محمد (ص) و علی آله المصطفین الاخیار فیما بقیة الله فی الارضین، اعوذ بالله سمیع العلیم، من الشیطان الرجیم،‌بسم الله الرحمن الرحیم، یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و تنضر نفس ماقدمت لقد، و تقوا الله ان الله خبیر بما تعملون. عباد الله اوصیکم نفسی بتقو الله و ملازمة امر و مجانبة نهی، وتجهزوا عباد الله فقد نوحی فیکم برحیل، و تزوجوا ان خیر زاد و تقوا. اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و اخر تابع له علی ذلک. اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین، و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله، اللهم العنهم جمیعاً.

مقدمه:

همه شما نمازگزاران را به تقوا و پارسایی و پرهیز از گناهان، آلودگی‌های روحی و اخلاقی سفارش می‌کنم. امیدوارم خداوند، ما را از بنده‌های شایسته‌ی خود قرار بدهد.

در ایام عزاداری سالار شهدا، حضرت اباعبدالله الحسین داریم. انتظار می‌رود که بحث‌ها پیرامون ایشان و وقایع حوادث عاشور باشد. در این خطبه به مقدمه‌ای از خطبه‌های حضرت سید الشهدا (ع) اشاره می‌کنم.

خط مشی در دوران حکومت معاویه

خط اصلی در طول دوران حکومت معاویه، به خدشه‌کشیدن چهره‌ی اهل بیت (ع) ، امیر المؤمنین و خاندان رسالت و پیامبر (ص) بود. معاویه حدود 40 سال حکومت کرده است؛و در شام حکومت کرد. و به نقلی  در حدود 20 سال، حاکم بر تمام نقاط عالم اسلام بود. حضور معاویه در شام بیش از 4 دهه طول کشید. البته حدود نیمی از این دوره، معاویه به عنوان خلیفه مسلمان‌ها بود. این دوره بخصوص در مقطع دوم که بعد از شهادت امیر المؤمنین (ع)، و جریانات صلح امام حسن (ع) بود، دوره‌ای است که معاویه بر تمام سرزمین اسلام حکومت می‌کند و از اقتدار بی‌نظیری برخوردار است. حکومت معاویه از نظر سال طولانی بود و هم از لحاظ شخصیتی، انسان باهوش، بسیار جسور، حتاک، و مقتدر بود. در طول این دوره مسائلی بود که معاویه تعقیب می‌کند؛ ظلم‌ها، جنایت‌هایی را مرتکب شده است؛ اختناق‌های عجیبی را بر جامعه وارد کرده است. که از این موارد نمونه‌های زیادی وجود دارد. اما محور حرکت معاویه در طول این‌ سال‌ها، مشبه کردن چهره حضرت علی (ع) و خاندان پیامبر (ص) بود. همچنین تغییر و تحریف در تاریخ وسنت رسول خدا (ص) بود. در این باب کتاب‌ها، احادیث زیادی وارد شده است. در تاریخ نمونه‌های زیادی می‌توان یافت. کانون فعالیت معاویه این بود که امام علی (ع) و خاندان پیامبر (ص) را بدنام و با چهره‌ی غیر واقعی در جامعه نشان بدهد.

جاودانگی نورانیت ائمه (علیهم السلام)

بعضی از بزرگان فرموده‌اند که از معجزات اهل بیت (علیهم السلام) این است که با این همه دشمنی (الخصوص در زمان معاویه)، باقی ماندند و چهره‌ی آن‌ها به عنوان یک چهره‌ی نورانی در بین اکثر مسلمان‌ها مورد قبول است. وقتی به تاریخ مراجعه بکنیم نمونه‌های عجیبی در این زمینه می‌بینیم. که به اختصار به چند مورد اشاره می‌کنیم.

مورد اول:

 مرحوم علامه امینی (ره) در الغدیر ، این نمونه‌ها و حرکت‌های شیطانی معاویه و دستگاه وی را در مشبه کردن چهره اهل بیت را آورده است. تحریف چهره اهل بیت (علیهم السلام) در شام عجیب نبود. زیرا معاویه 40 سال در شام حضور داشت. در این سال‌ها، تمام ترفندها را به کار بردند تا چهره این خاندان را مخدوش کنند. اما در مناطق دیگر (بجز شام) به اندازه‌ی کافی کار انجام شده است. الخصوص در دو دهه‌ی آخر عمر معاویه که خلیفه مسلمین بود؛ طبعاً برنامه‌های تبلیغی و تهاجم فرهنگی که بر ضد خاندان اهل بیت در نقاط دیگر اجرا کردند.

تبلیغات معاویه در شام

 در شام به قدری فشار تبلیغاتی بر ضد خاندان پیامبر سنگین و حجیم بود که براستی مردم باور کرده بودند. مثلاً باور کرده بودند که امیرالمؤمنین (ع) نماز نمی‌خواند.

همانطور که می‌دانیم زمانی که اسراء کربلا وارد شام شدند، بسیاری از مردم در شام، به اشتباه افتاده بودند؛ حقیقتاً تاریخ برایشان تحریف شده بود. حقایقی که در مورد امیرالمؤمنین در تاریخ وجود داشت (ازمناقب و فضایل) در آنجا به صورت دگرگون نشان داده شده بود.

دامنه‌ی تبلیغات معاویه در کوفه، بصره، مدینه و ...

بعد از صلح امام حسن (ع) با معاویه، قدرت به دست معاویه افتاد. دامنه‌ی تبلیغات مصموم خودشان را بر ضد خاندان پیامبر (ص) را به نقاط دیگر گسترش دادند. سخت‌ترین کار این بود که دامنه‌ی تبلیغات و هجوم مسموم فرهنگی خودشان را به کوفه، بصره و مناطقی که شیعیان بیشتری وجود داشت، گسترش بدهند.

وقتی به تاریخ مراجعه می‌کنید که این افراد در چند جهت حرکت کردند و فشار را بر کوفه،‌بصره متمرکز کردند. همچنین مناطق مرکزی که مردم با این خاندان آشنا بودند. مثل مدینه، کوفه، بصره و ... .

اهداف معاویه:

معاویه به حکومت قانع نبود، او هدف بزرگتری را تعقیب می‌کرد و آن هدف تاریخی بود. یعنی معاویه به دنبال این بود که خاندان پیامبر (ص) را مخدوش کند.  همچنین در آینده، از خاندان پیامبر (ص) امکان حضور در جامعه و رهبری نداشته باشند. بنابراین با سیاست‌مداری و توطئه‌چینی که داشت، چند هدف داشت:

1.              در زمان خود، امیرالمؤمنین را شکست بدهد و حاکم جامعه بشود.

اما معاویه چیزی بیشتر از حکمرانی می‌خواست و وقایع عاشورا از همین قضیه منشأ می‌گیرد.

معاویه اولاً درصدد این بودکه اقتدار خودش را در برابر امیرالمؤمنین پیروز کند، بر جهان اسلام سیطره پیدا کند.

زمانی دو رقیب وجود دارد، یکی دوست دارد دیگری را شکست دهد، و به قدرت برسد. اما معاویه در آن عصر، به این درجه اکتفا نکرد. معاویه در صدد این بود که با هجوم فرهنگی و تبلیغاتی علاوه بر این که در زمان خود، حضرت علی (ع) را کنار می‌زند، خاندان پیامبر (ص) را منکوب کند، چهره نورانی ایشان را از بین ببرد  ودر تاریخ جایی برای حضور ایشان نگاه ندارد.

2.              از بین بردن اسم نیک ائمه (علیهم السلام) در تاریخ

ولایت عهدی یزید

 در صلح‌نامه امام حسن (ع)  شرط گذاشته شده بود که بعد از خود کسی را جانشین تعیین نکند. امام حسین (ع) نیز با خطبه‌ها و حرف‌هایشان، همیشه در صدد این بود که ولایت‌عهدی یزید را زیر سؤال ببرد. زیرا ایشان می دانستند که معاویه آمده است، آن حض خودش را از این دنیا برده است؛ اما چیزی که معاویه در صدد آن است ، این است که خاندان اهل بیت (ع) را از بین ببرد.این خانواده را چنان مشبه نشان بدهد که در طول تاریخ، امکان حیات وحضور سیاسی آن‌ها از بین برود. رمز حرکت معاویه، این بود که یزید را به قدرت برساند. وی در طول 40 سال الخصوص در دو دهه‌ی حاکمیت بعد از صلح با امام حسن (ع) این امر را تعقیب می‌کرد.

تقسیم بندی دنیای اسلام در زمان معاویه

تمرکز معاویه در این بود که مقاومت مدینه،‌کوفه، بصره را بشکند. الخصوص کوفه و بصره کانون ولایت و امامت بودند.

دنیای اسلام در آن زمان دو قطب بود:

1.شام و حکومت معاویه که از دیرباز در اختیار معاویه بوده است حتی زمان خلفای قبل از امیرالمؤمنین. وی مردم را بر ضد اهل بیت تربیت کرده بود.

2.کوفه، بصره، مدینه (شیعیان و مسلمانانی که با سابقه تاریخی اهل بیت و امیرالمؤمنین (ع) آشنا بودند)

همانطور که می‌دانیم در طول این 20 سال، افراد زیادی به شهادت می‌رسند. یاران باوفای امیرالمؤمنین  (ع)، مثل حجر بن ادیب به شهادت می‌رسند، برای این که کوفه، بصره و شیعه‌نشین و پایبند امامت و ولایت را تسلیم بکنند، خبیث ترین ، حتاک‌ترین و جسورترین حاکمان را برای آنجا بر می‌گزینند، همچون زیاد، عبید الله بن زیاد و کسانی که در دل عقده‌های تاریخی نسبت به اهل بیت داشتند.

برخورد معاویه با قطب شیعه‌نشین

دراین مناطق شیعه نشین،‌حتاک‌ترین و خشن‌ترین حاکمان برگزیده می‌شوند تا به شیعیان ضربه بزنند. در این زمان بخش‌نامه‌های عجیبی اجرا می‌شود. این مطلب در تاریخ شیعه وسنی آمده است، مثلاً معاویه چند بخش نامه داشت، یکی این بود که در روزهای جمعه بر منبرها در خطبه‌ها و سخنرانی‌ها، امیرالمؤمنین (ع) لعن بشود. دیگری این بود که یک حدیث در  فضیلت و منقبت علی (ع) و خاندان پیامبر (ص) نباید خوانده بشود. چون ذهن و ضمیر مسلمان‌ها از روایاتی که در فضیلت و منقبت اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده بود، پر بود. ذهن مسلمانان از روایاتی که در مورد فضیلت امیرالمؤمنین (ع) گفته شده بود، پر بود. به این سادگی نمی‌شد این فضا را از بین برد و از خاطرات مردم زدود.

هدف معاویه از بخش‌نامه‌های مکرر بر ضد اهل بیت (علیهم السلام)

معاویه در بخش‌نامه دیگری تأکید کرده بود که اگر کسی در مورد فضیلت عثمان، ابوبکر و عمر فضیلت بگوید، مورد تشویق قرار می‌گیرد. تأکید شده بود که راویان دروغین و محدثان کذابی  که در برابر هر فضیلت خاندان پیامبر، برای خلفاء حدیث بسازند، مورد تشویق قرار بگیرند.

این‌ها بخش‌نامه‌های رسمی و حکومتی بود. تمام استانداران و نمایندگان حکومت معاویه موظف بودند بر اساس این بخش‌نامه‌ها، فضای ذهنی جامعه را نسبت به امیرالمؤمنین (ع) و خاندان عصمت و طهارت تخریب کنند.

بخش‌نامه‌ی دیگری این بود که خانه‌های شیعیانی که از علی (ع) تبری نجویند، خراب کنند.

در تاریخ آمده است که کسی پایبند حضرت علی (ع) است، خانه‌اش باید خراب بشود. این افراد را از حقوق عمومی و بیت المال محروم می‌کردند.

جهت‌گیری حجمه‌ی فرهنگی بر ضد اهل بیت (علیهم السلام)

جهت‌گیری این حرکت و هجوم فرهنگی این بود که خاندان پیامبر (ص) از بین بروند؛ به گونه‌ای تخریب شوند که در آینده نتوانند قد علم کنند. همچنین محور و کانون کوفه، (پیروان ولایت و امامت) تسلیم بشود.

معاویه با بخش‌نامه‌هایی که اعلام کرد؛ مثل جعل حدیث، می‌خواست که ذهن مردم را نسبت به حضرت علی (ع) تخریب کنند. همچنین با استفاده از اختناق‌ها، یاران علی (ع) را به شهادت برسانند.

این جهت‌گیری در طول 40 سال انجام شد که 20 سال از آن در شام انجام شد. ولی 20 سال دوم این نقشه‌ها در همه‌ی دنیای اسلام الخصوص در کوفه، مدینه، بصره  و مناطقی که پیروان علی بن ابیطالب (ع) بودند؛ اجرا شد.

با این شرایط هیچ منفذ امید و نجاتی برای امام حسین (ع) باقی نمانده بود. جز همان مسیری که به عاشورا منجر شد. اگر کسی وقایع را به صورت کلان تحلیل کند؛ نباید به عوامل خاصی بیندیشیم در تحلیل نهضت عاشورا؛ برای این که مشعل ولایت و امامت در تاریخ ماندگار باشد؛ و در آینده از بین نرود؛ امام حسین (ع)‌چاره‌ای نداشت جز اینکه به کربلا برود.

خطبه‌های امام حسین(ع) در مورد فضایل پدرشان

امام حسین (ع) خطبه‌ها و نامه‌هایی به معاویه داده است که همین جهت‌گیری را نشانه گرفته است؛ که ولایتعهدی یزید اتفاق نیفتد. در صدد این است که آگاهی به مردم بدهد.

حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در منی، در ایام حج خطبه‌ای خوانده است، این خطبه به چند صورت نقل شده است، در یکی از این نقل‌ها، فضایل و مناقب حضرت علی (ع) را برای مردمی که در حج شرکت کرده بودند بر می‌شمردند.

امام حسین(ع) از مردم اقرار می‌گیرد که در جنگ بدر، خیبر، تبوک، غدیر خم، چه اتفاقاتی برای امیر المؤمنین (ع)افتاد. یعنی روی نکات بارزی که در تاریخ مسلم بوده است،‌باز پافشاری کرده بودند. این نشان دهنده آن است که آنقدر تهاجم فرهنگی بر ضد امام علی(ع) زیاد شده بود که این امور واضح و روشن نیز کمرنگ شده بود.

بیش از 20 مورد، امام حسین (ع) در بین جمع از فضایل امام علی (ع) می‌گوید. همچنین سخنان پیامبر (ص) در مورد علی (ع) را دوباره بیان می‌کند. زیرا این نکات در حافظه تاریخی مردم گم نشود.

کربلا تنها راه نجات حق

امام حسین (ع) برای باقی ماندن ولایت و امامت و بازپس گرفتن حق راهی جز این نداشت.

امیدواریم که بتوانیم در پرتو توسل به اهل بیت (علیهم السلام) و اباعبدالله الحسین (ع) راه درست ولایت وامامت بیابیم  ودر زندگی بر همان مسیر استمداد پیدا کنیم.

ایام سوگواری اباعبدالله الحسین (ع) است، مقداری روضه می‌خوانم.

روضه

در قصه شهادت حضرت عباس (ع) نکات ویژه‌ای وجود دارد که در تاریخ ثبت شده است، البته در جزئیات اختلاف است، اما اصل شهادت حضرت عباس (ع) طبیعی است که از یک سوز و گداز خاصی برای امام حسین (ع) و خاندانشان در خیمه‌ها داشته باشد.

در تاریخ آمده است که شهادت حضرت عباس (ع) جزء در آخرین شهادت‌ها بوده است؛ در تاریخ آمده است که وقتی حضرت عباس (ع) دیدند امام حسین (ع)در حال غربت خاصی هستند و اصحاب به شهادت رسیدند. ابالفضل عباس (ع) یک سری به خیمه‌ها می‌زند. این منظره دل حضرت عباس (ع) را به لرزه می‌اندازد. دو واقعه ایشان را تکان می‌دهد، یک طرف صحنه‌ی جنگ و کارزار، که امام حسین (ع) تنها مانده است و امید به یاری یاوران ندارد. از یک طرف به خیمه‌ها نگاه می‌کند؛ می‌بیند هم تشنگی غالب است و هم امیدها ناامید شده است. این امر برای بچه‌ها و طفلان سخت بود. هم تشنه بودند، مصیبت‌دیده بودند، امیدهایشان ناامید شده بود. از دست رفتن امید در خیمه‌ها و مظلومیت اباعبدالله الحسین (ع) او را به فکر فرو برده بود. حضرت عباس (ع) فرمانده‌ی لشکر امام حسین (ع) بود. اصرار کرد که من برای آوردن آب بروم به طرف شریعه‌ی فرات؛ نه برای جنگ و کارزار.

حضرت عباس می‌گوید:‌برادر تشنگی بچه‌ها دل مرا به درد آورده است؛ حضرت امام حسین (ع) جملاتی به برادر فرمودند:‌یا اخی کنت علامة من عسکری و مجمع عددنا برادرم تو نشانه‌ی لشکر منی، پشتوانه‌ی منی، این بچه‌ها امیدشان به توست. اگر تو به شهادت برسی بچه‌ها به کی پناه ببرند. اگر تو بروی و به شهادت برسی پایان کار ماست. ابالفضل العباس (ع) می‌گوید که من برای کارزار نمی‌روم ولی اجازه بده برای بچه ها آب بیارم. اجازه‌ی آب آوردن را می‌گیرد. بعد می‌فرماید:‌یا سیدی قد ضاغ صدری من حیات الدنیا، عزیز من آقای من، دلم از این زندگی پست دنیا  سیر شده است، سینه‌ام تنگ شده است. طاقت ماندن ندارم. اجازه بده انتقام اصحاب ویارانت را بگیرم. این گفتگو چند بار بین ابالفضل عباس (ع) و امام حسین (ع) ردو بدل شد. اجازه‌ی مشک پر کردن و آب آوردن را گرفت.

دخترها واهل خیام، از این گفتگو اطلاع داشتند و بچه‌ها هنگام رفتن حضرت عباس (ع) امید بسته بودند که آب می‌آید، زیرا شجاعت حضرت عباس (ع) برای آن‌ها نقطه امید بود. ابالفضل (ع) که حرکت می‌کند برای آوردن آب، و بچه‌ها هم امید دارند که این بار آب به آن‌ها می‌رسد.

آب به خیمه‌ها نرسید! مشک آب بر آب ریخت، و شمشیری بر فرق ابالفضل (ع) فرود آمد. ابالفضل (ع) بر زمین افتاد. راوی نقل می‌کند که بچه‌ها از خیمه‌ها بیرون آمدند. صدا می‌زنند عمو جان!! و ابالفضل العباس (ع) بر زمین افتاد. همه‌ی بچه‌ها صحنه شهادت عمویشان را دیدند. بعد دیدند که چگونه برادر بر سر جنازه برادر حاضر شد و صدا زد : الآن کثر زهری و قلت حیلتی اخی یا نور عینی یا شقیقی فلیقت کنت کرکن الوسیقی، برادر تو پشت و پناه من بودی، تو نقطه‌ی امید من بودی. لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم و سیعلم الذین ظلموا ایها المنقلبون. بسم الله الرحمن الرحیم، انا اعطیناک الکوثر، و صل  لربک وانهر ان شانئک هو الابتر. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

خطبه دوم

اعوذ بالله من السمیع العلیم، من الشیطان الرجیم،‌بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین بارء الخلائق الاجمعین، ثم صلاةو سلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم محمد (ص) و علی علی امیرالمؤمنین و علی صدیقة الطاهرة فاطمة الزهراء، و علی الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنة و علی ائمة المسلمین علی بن الحسین،‌و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف القائم المنتظر (عج) حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک خصاصة العباد و ارکان البلاد و ابواب الایمان و امناء‌الرحمن و سلالة النبیین و صفوة المرسلین و عترة خیر رب العالمین، صلواتک علیهم اجمعین. اعوذ بالله سمیع العلیم من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم . یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ.[1] عباد الله اوصیکم نفسی و تقوا الله و لزوم امره و اجتناب معصیته و جهزوا عباد الله فقد نوحی بکم برحیم و تزوجوا خیر الله التقوا.[2]

همه‌ی شما برادران و خواهران نمازگزار را به پارسایی، خویشتن‌داری، تهذیب نفس، اصلاح اخلاق و پرهیز از گناهان و آلودگی‌های روحی و اخلاقی سفارش و توصیه می‌کنم و امیدواریم خداوند همه‌ی ما را از پیروان راستین ولایت و امامت و از سوگواران راستین حضرت امام حسین (ع) قرار بدهد.

 ضمن تسلیت به مناسبت ایام عزاداری و سوگواری سالار شهیدان و اصحاب یاران و باوفای ایشان؛ بر تجلیل و تعظیم نسبت به مراسم عزاداری تأکید می‌کنم. چند نکته را در این خطبه اشاره می‌کنم:

نکته اول: مسائل پیرامون عراق

اقدام آمریکا علیه عراق:

عراق امروزه شأن و منزلتی در دنیا ندارد، چه از قدیم چه اکنون که صدام حکمفرمان آنجا بود. اما با این حال آمریکا با مخالفت‌هایی از سوی کشورهای عربی و اروپایی مواجه شد. حتی در شورای امنیت نیز مخالفت‌هایی شد. بر خلاف تصور خود آمریکایی‌ها، آمار و ارقام نشان می‌دهد که افکار عمومی ملت‌ها در برابر تک‌قطب‌سازی قدرت دنیا مقاومت می‌کند. در بعضی از نظرسنجی‌ها از منابع خود آمریکایی ‌ها نشان می‌دهد که بالغ بر 80 درصد مردم مخالف حمله‌ی یک طرفه‌ی آمریکا هستند. در خیلی از کشورهایی که همراه آمریکا بودند، افکار عمومی بر ضد آمریکا است. در تحلیل‌های خارجی می‌خوانیم که آمریکا، از افکار ضد آمریکایی در عربستان در وحشت است. حکام عربستان وابستگی تاریخی به آمریکا دارند. مردمی انقلابی ندارند، مشکلات اقتصادی نیز ندارند؛ اما با این حال مردم مخالف آمریکا هستند. الخصوص امروز نسبت به ده سال پیش تفکرات مردم عربستان خیلی تفاوت کرده  و مردم کاملاً ضد آمریکایی شده است.

افرادی از کویت و امارات آمده بودند؛ در آنجا تفکرات آمریکایی‌ها حاکم است. ایشان می‌گفتند که مردم در مساجد فرهنگ ضد آمریکایی را ترویج می‌دهند.

موانع حمله به عراق

آمریکا حدود بیش از یک سال است که می‌خواهد به عراق حمله کند، این تأخیر بیش از یکساله بر می‌گردد به هراس‌هایی که آمریکا از نکاتی دارد:

این نکات محوری هستند که حمله‌ی آمریکا را به عقب انداخته:

1.افکار عمومی:

 آن هم در کشورهایی که انتظار نمی‌رفت. در کشورهایی مثل ایران، سوریه، لیبی این افکار غیر انتظار نیست؛‌اما در کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس همچون کویت (که آمریکا را ناجی خود می‌دانند)، عربستان، امارات. همینطور در پاکستان افکار بر ضد آمریکا شده است. این نکته‌ای است که آمریکا را به تأمل وامی‌دارد. این طوفان افکار ضد آمریکایی نکته‌ای است که روزی در گوشه‌ای از دنیا خودش را نشان می‌دهد.

2. خاص بودن عراق:

عراق کشوری با سابقه‌ی تاریخی و جمعیت انقلابی دارد. طبق آمار رسمی 55 درصد شیعه دارد. و آمار غیر رسمی تا 70 درصد شیعه نیز می‌گویند. کشوری که بیشترین شیعه را دارد. وجود حوزه نجف، همچنین سوابق تاریخی عراق و پیوندهای قوی فرهنگی عراق با ایران، وجود سرزمین‌های مقدس در عراق، فاکتورهایی است که آمریکا را به تأمل نگاه می‌دارد. آن‌ها هراس دارند که از تفکر شیعی حکومتی بپا خیزد و تفکر صحیح اسلامی را پیدا بکند. در این روز‌ها که معارضین عراق در اربیل، کنفرانسی داشتند و یا شیعیان عراق در تهران نشستی دارند؛ تحلیل‌ها نشان می‌دهد که آمریکا می‌گوید: ما سهمی برای معارضین عراق قائل نیستیم. در حالی که می‌دانند اگر معارضین را قبول نکنند باید حکومت نظامی را بر سر کار بیاورند.

آمریکا بر سر چند راهی

آمریکا بر سر چند راهی مانده است، اگر صدام بماند، ضربه‌ی بزرگ به حیثیت بوش و باند خطرناک وی در دنیا است. اگر دست معارضین بیفتد؛‌احتمال یک حکومت اسلامی، انقلابی بر پا شود. اگر بخواهد حکومت نظامی برپا بشود، حیثیت آمریکا  خدشه‌دار می‌شود. زیرا همه‌ی سر و صداها برای این است که دموکراسی می‌خواهیم ایجاد بکنیم.

آمریکا نفت و منابع انرژی عراق را می‌خواهد؛‌ و هر کدام از راه‌های بالا، مشکلات خاصی دارد. آمریکا حتی اگر راه جنگ را برود؛ در باتلاق‌های جدی می‌افتد.

نکته مهم این است که هجوم ضد آمریکایی آنقدر زیاد است که وقتی سران کشورهای عربی وقتی کنار هم می‌نشینند موضع‌های ضد آمریکایی به خود می‌گیرند.

بیداری امت اسلامی موجب هراس آمریکا

این مطلب نشان می‌دهد، که اگر ملت‌ها بیدار باشند ، مسلمان‌ها قطب بزرگی در دنیا خواهند شد. به خصوص ایران محوری است که دنیا رویش حساب می‌کند، اگر ما در داخل، ایمان  وتوکل به خدا حفظ کنیم آن‌ها عقب می‌نشینند و به فضل الهی آن‌ها در این تهاجم شکست خواهند خورد.

انتخابات شوراها

انتخابات دیگری در کشور ما برگزار شد، اگر جمع کشوری ببینیم؛‌مشارکت قابل قبولی وجود داشت؛ البته در تهران و شهرهای دیگر اقبال عمومی مناسبی نداشتیم. به دلیل سیاست‌زدگی افراطی وجود دارد؛ اگر کسانی در انتخابات شکست بخورند؛ انتخابات را مشکل‌دار می‌بینند؛ واگر پیروز بشوند می‌گویند خوب است. این فراز و نشیبی که در بیست و چند انتخاباتی که ما داشتیم باید جناح‌های سیاسی ما را بیدار بکند؛ بر سر انصاف و موضع درست قرار بدهد. انتخاباتی که در کشور برقرار شده است، نمادی از حضور مردم است. تمام کسانی که در انتخابات‌های قبلی پای سخنان من بوده است، می‌بینند، که هر انتخاباتی که از سوی حکومت مورد تأیید قرار گرفته است؛ آن را تجلیل کرده‌ام. در همه‌ی انتخابات تلاش می‌کردم که مردم حضور در انتخابات داشته باشند. زیرا این حضور مایه اقتدار کشور است.

حضور کمرنگ مردم را به نظام نسبت ندهیم

نکته‌ی مهمی که وجود دارد؛ در ارزیابی‌ها جناح‌ها به غلط می‌افتند. اگر حضور کمرنگ مردم را به کلیت نظام نسبت بدهیم؛ این اشتباه است. این نظام مخالف دارد اما با اصل نظام اسلامی، قطعاً مخالفت ندارد. با شیوه‌های مسئولین و جناح‌ها مخالفت‌هایی وجود دارد. به نظر می‌آید کسانی که در انتخابات شکست می‌خورند قبل از هر نکته‌ای باید به بررسی نقاط ضعف خودشان بپردازند، کسانی که پیروز می‌شوند قبل از هر عملی باید به فکر باشند که چند روز دیگر به همین وضع دچار نشوند.

این نکات را اگر دو طرف رعایت بکنند کشور بر یک روال صحیح استوار می‌شود.

در تهران شاهد مشارکت بسیار کم مردم بودیم. قبل از هر تحلیلی باید بگوییم که شورای شهر تهران چگونه عمل کرده است؟ تمام جناح‌ها بیایند ببینند که آیا شورای شهر آن صلاحیت را داشت؟ واقعاً‌شایسته مردم تهران نبود. انحلال شورای شهر نیز به دست خود دولت بوده است. این نقاط ضعف باید تحلیل بشود، اشکالات هر جناح را به گردن دیگری نیاندازیم. باید تحلیل شود و در صدد رفع آن برآییم.

قبل از اینکه نظام اسلامی را زیر سؤال ببرد باید اشکالات را دید. این نکته ای است که باید دقت شود. در افراط و تفریط‌ها تحلیل‌های غلطی برداشت می‌شود. از حضور کمرنگ مردم باید نگران باشیم.  در تحلیل این قضیه باید دقت کرد. جناح‌ها باید خودشان را مقصر بدانند. اگر همه در صدد این باشیم که اشکال خودمان را در مقام دفع برآییم جامعه اصلاح می‌شود. کسانی که در هر جای کشور رأی می‌آورند؛ باید به آن‌ها تبریک گفت اما باید آن‌ها به دنبال برنامه و گره‌گشایی از مردم بروند. وظایف شوراهایی که رأی آوردند این است که  به دنبال رابطه‌ی سالم با مردم باشند.

توصیه‌ به منتخبان مردم

کل مشارکت عدد قابل قبولی دارد؛ گرچه باید همه تلاش کنند که مشارکت را در سراسر کشور بالا ببرند. مجلس، دولت،‌نهادهایی که مبعوث از آرای مردم هستند؛ به گونه‌ای عمل کنند که مردم حس کنند، این‌ها دلسوزند، دارای فکر و طرح هستند. کسی انتظار ندارد در سراسر کشور، شوراها معجزه کنند اما انتظار دارند که با فکر و برنامه و به دنبال دعواهای جناحی نباشند. امیدواریم که این انتخابات برای مردم کشور ما مبارک باشد. این موج و حرکت جدید شوراها منشأ برکت برای مردم بشود.

شهرداری‌ها  در اختیار شوراها است. نباید توقع زیاد ایجاد کرد ولی باید برای شهرداری‌ها فکر و برنامه داشت. این‌ها وظایف سنگینی است که بر دوش شوراها است که بتوانند به آن عمل کنند.

دو نکته هم توصیه می‌کنم

1.جشن نیکوکاری در مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) و پایان سال:

ایتام و فقرا چشم‌انتظار کسانی هستند که توان مالی دارند. امیدواریم که در این حرکت نیکوکاری که همراه با مراسم عزاداری امام حسین ‌(ع) است؛‌تلاش کنیم که فاصله طبقاتی را کم کنیم. این کار حتی برای متمکنین  خوب است. فقر شدید و مشکلات و دردهای زیادی که در جامعه وجود دارد برای هیچ گروهی  سعادت نمی‌آورد. امیدواریم هر کسی به فراخور خودشان؛ در این حرکت نیکوکاری و رسیدگی به مستمندان و محرومان، اهتمام جدی و وافری مبذول بدارند.

2.هفته منابع طبیعی و ایام درخت‌کاری

در این زمینه باید توجه بکنیم و عنایت داشته باشیم. ایجاد فضای سبز برای تنفس و سلامت جامعه امری ضروری است.

با توجه به گسترش شهرها، صنایع، کم شدن فضاهای سبز و مشکلاتی که در آب وجود دارد، خطراتی در آینده وجود دارد. یک جهش جدی برای توسعه فضای سبز نیاز داریم. همانطور که در روایات بر درختکاری و توجه به فضای سبز اهتمام ویژه‌ای شده است.  امیدواریم در این ایام، مسئولین در شهر و خیابان‌ها و مردم در خانه‌ و محل کار، به گسترش فضای سبز توجه بیشتری داشته باشیم.

دعا

نسئلک اللهم و ندعوک، بسمک العظیم الاعظم. الاعظ الاجل الکرم یا الله...

اللهم انصر الاسلام واهله، واقتل الکفر واهله، اللهم انصر جیوش المسلمین و عصاکر الموحدین

خدایا دلهای ما را به انوار ایمان منور بفرما، اموات و درگذشتگان ما را مورد مغفرت واسعه‌ی خودت قرار بده ...

 

 


[1]آل عمران، آیه 102

[2]اولین خطبه امیر المؤمنین در نماز جمعه کوفه


خطبه اول

اعوذ باللّه السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیمالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کنَّا لِنَهْتَدِی لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللّه[1]؛ ثم الصلاة و السلام علی سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلی آله الأطیَّبینَ الأطهَرین لاسیُّما بقیة‌اللّه فی الارضین.

اعوذ باللّه السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ» [2] عِبادَالله اُوصیَکُم وَ نَفسیِ بِتَقوَی اللّه وَ مُلازِمَة اَمرِه وَ مُجانِبَة نَهیِه وَ تَجَهَّزوا رَحِمَکم اللّه، فَقَد نُودِیَ فیکُم بِالرَّحیل وَ تَزَوَّدوا فَإِنَّ خَیرَ الزّاد التقوی.

همه شما برادران و خواهران نمازگزار و بزرگوار و خودم را به تقوا، پارسایی و خویشتن‌داری از گناهان و آلودگی‌های روحی و کسب معرفت و معنویت سفارش و توصیه می‌کنم.

امیدواریم خداوند به همه ما توفیق وارستگی، اصلاح نفس و تهذیب اخلاق عنایت بفرماید.

زندگی امام باقر (ع)

در آستانه میلاد امام باقر (ع) هستیم. در این خطبه درس‌هایی از زندگی نورانی امام باقر (ع) پنجمین ستاره درخشان آسمان ولایت و امامت تقدیم محضر مبارک شما خواهد شد.

در میان ائمه طاهرین (ع)، حضرت امام باقر (ع) و امام صادق (ع) به لحاظ اینکه در برهه‌ای قرار گرفتند که به لحاظ علمی احادیث بیشتری از آن‌ها نقل‌شده و آنچه از این دو بزرگوار در احادیث باقی‌مانده شرایط خاصی دارند.

پایه‌گذار معارف اهل‌بیت (ع)

پایه‌گذار معارف اهل‌بیت (ع) و یک نقطه عطف در تاریخ معارف دینی زمان امام باقر و امام صادق (ع) بود. زمان این دو بزرگوار بود که علوم اسلامی و الهی و به‌خصوص معارف شیعه وارد یک نقطه عطف شد و فصل جدیدی در این دوره ائمه طاهرین (ع) گشوده شد.

ائمه دیگر یا به دلیل اینکه درگیر مباحث حاد سیاسی بودند یا اینکه در محاصره، تبعید و زندان بودند آن شرایطی که برای امام باقر و امام صادق (ع) فراهم شد برای آن‌ها فراهم نشد.

مهم‌ترین موقعیتی که برای نشر معارف اسلام و بسط و گسترش تشیع و معارف اهل‌بیت (ع) فراهم شد در زمان امام باقر و امام صادق (ع) است. البته یک دوره کوتاهی هم در زمان امام رضا (ع) پدید آمد برای اینکه شیعه و معارف شیعه در دنیا شناخته شود به‌خصوص آمدن حضرت امام رضا (ع) به ایران و ولایت‌عهدی ایشان یک نقطه عطفی بود.

امام باقر (ع) آغازکننده راه گسترش معارف اهل‌بیت (ع)

 القاب و اوصافی که به ائمه طاهرین (ع) داده‌شده است همه بر اساس یک ویژگی‌هایی است که آن حضرات در زمان خودشان داشتند.

مهم‌ترین لقب امام باقر (ع) همان باقر یعنی شکافنده علم است. این لقب منطبق با شرایط زمانی آن حضرت از زمان رسول خدا (ص) داده‌شده بود.

عمده پشتوانه و شاخه‌های مختلف علمی که شیعه امروز دارد، احادیث و روایاتی است که از زمان امام باقر و امام صادق (ع) به یادگار مانده است. بنابراین این دو بزرگوار با این امتیاز شناخته می‌شوند که بنیان گزار یک دوره جدید در معارف اهل‌بیت (ع) هستند.

سرگذشت اجمالی و اختصاری امام باقر (ع)

امام باقر (ع) در سوم ماه صفر سال 57 هجری قمری متولد شدند. و تولد ایشان از مادری است که فرزند امام حسن (ع) است.

امام باقر (ع) اولین امامی است که نسل پدرشان به امام حسین (ع) و مادرشان به امام حسن (ع) می‌رسد. و از این نظر یک فضیلت و شرافت نسبی هم در ایشان جمع شد.

شهادت ایشان بین ذی‌الحجه یا ربیع‌الاول اختلاف است. در سال شهادت ایشان ‌هم بعضی گفته‌اند 114 و بعضی 117. بنابراین سن مبارک امام باقر (ع) بین 57 تا 60 سال است و ایشان یک دوره 19 ساله بعد از امام سجاد (ع) دارای امامت بودند. و بنا بر آنچه در تاریخ آمده امام باقر (ع) به‌عنوان یک کودک 3 ساله در واقعه جان‌گداز عاشورا و کربلا حضور داشتند.

دوره تقریباً 19 ساله امام باقر (ع) همزمان با خلفای بنی مروان، ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک بود. شهادت ایشان ‌هم بنا بر آنچه مشهور است در زمان هشام بن عبدالملک واقع‌شده است.

آنچه برای ما سودمند است که نگاهی به زندگی نورانی امام باقر (ع) بیندازیم و در زندگی خودمان استفاده کنیم، اولین ویژگی آن بحث علم و مقامات معرفتی بوده که ایشان داشته‌اند.

اگر تاریخ ائمه مذاهب دیگر اهل تسنن را مطالعه کنیم می‌بینیم که ائمه و علمای بسیار ممتاز و برجسته مذاهب دیگر بخشی از معارفشان را به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم از امام باقر و امام صادق (ع) فراگرفته‌اند.

برای اینکه مقداری از ابعاد علم و مقامات علمی امام باقر (ع) روشن‌تر شود به یکی دو مراجعه می‌کنیم.

در یک فرازی آمده که محمد بن مسلم، یکی از شاگردان ممتاز و از چهره‌های علمی و بارز و بسیار برجسته عصر امام باقر و امام صادق (ع) است.

در یک حدیثی محمد بن مسلم می‌گوید: من هیچ‌چیز و هیچ سؤالی در قلمروهای گوناگون علوم اسلامی به ذهنم خطور نکرد مگر اینکه آن را از امام باقر (ع) سؤال کردم و پاسخ گرفتم. و مجموعه سؤالی که من از ایشان داشتم به بیش از سی هزار حدیث رسید.«قالمُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ: سألتُ الباقر عليه السّلام سَأَلْتُهُ عَنْ ثَلَاثِینَ أَلْفَ حَدِیث»[3]

 من از امام باقر (ع) سؤال کردم و مجموعه آن‌ها به سی هزار حدیث بالغ شد.

محمد بن مسلم می‌گوید ما وقتی‌که به شاگردان امام باقر (ع) نگاه کنیم می‌بینیم که از تابعین و فقهای بزرگ و ائمه مذاهب دیگر در محضر امام کسب علم و رهنمود کردند.

جابر بن عبدالله انصاری از صحابه که در سنین پیرمردی بود در محضر امام باقر (ع) علی‌رغم جوانی که ایشان داشتند زانو می‌زد و علم فرامی‌گرفت و جابر بن یزید جوفی از فقها، زُهَری، اوضاعی و ابوحنیفه که از فقهای بزرگ اهل تسنن و رئیس یکی از مذاهب اهل تسنن است همین‌طور مالک بن انس شافعی این‌ها سه تا از مذاهب ائمه اربعه هستند.

در نویسندگان تاریخی و حدیثی افراد بزرگی هستند که در محضر امام باقر (ع) تحصیل کردند مثل تاریخ طبری که چندین جلد است و نویسنده آن از کسانی است که از محضر امام باقر (ع) استفاده کرده است.

بعضی از بزرگان اهل تسنن گفته‌اند که ما در میان آن‌کسانی که از سلاله رسول خدا (ص) باقی ماندند کسی را به آگاهی وسیع و علم فراوان امام باقر (ع) ندیدیم و این تفوق علمی از ویژگی‌هایی است که در زمان امام باقر (ع) بود و البته ما معتقدیم که ظرفیت علمی امام باقر و امام صادق (ع) و ائمه ما بیش از این هم بوده ولی در این قلمروها جزء شاخص‌های مهم است.

بسیاری از بزرگان‌ هم در شیعه و هم در سنی، سلسله علم و سند علم و دانششان به امام باقر (ع) بازمی‌گردد.

توجه و رسیدگی به مردم

امام باقر (ع) در قسمت‌های دیگر هم دارای خصائص بزرگی بودند و یکی از جنبه‌های بزرگی که در زندگی ائمه (ع) ملاحظه می‌شود توجه آن‌ها به رسیدگی به مردم و نیازمندان است.

در حدیثی نقل‌شده که:

«کانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یجِیزُنَا بِالْخَمْسِ مِائَةٍ إِلَی السِّتَّ مِائَةٍ إِلَی الْأَلْفِ دِرْهَم وَ کانَ لایَمُلَّ مِن سِلَةِ إخوانه وَ قاصدی وَ مُعَمِّلیه وَ راجی»[4]

حضرت در یک ارقام بالایی به مستمندان کمک می‌کرد و از توجه به نیازمندان و کسانی که به او امید داشتند خسته نمی‌شد.

و در حدیث دیگر راوی می‌گوید: ما مکرر می‌دیدیم که امام باقر (ع) با خودش مال، درهم و دیناری حمل می‌کند برای اینکه آن را به مستمندان برساند.

مهمان‌داری امام باقر (ع)

یکی از چیزهایی که در زندگی امام باقر (ع) برجسته است، مهمان‌داری ایشان است که در احادیث هم آمده که ممکن نبود کسی بر امام (ع) وارد شود و از محضر ایشان استفاده علمی ببرد و به‌عنوان یک مهمان مورد پذیرایی قرار نگیرد.

در تصدق، کمک کردن به‌خصوص در تصدق روز جمعه حضرت هم در سیرهٔ خود مواظبت داشتند و هم تأکید می‌کردند که در روز جمعه به دیگران برسید زیرا تصدق و اعمال خیر در روز جمعه چندین برابر نسبت به‌روزهای دیگر است.

ارکان زندگی ائمه (ع)

در زندگی ائمه ما همیشه سه محور در کنار هم و آمیخته به هم وجود داشته است:

1 ـ علم و دانش و معرفت

2 ـ تربیت اجتماعی و توجه به جامعه و نیازمندان

3 ـ عبادت و بندگی خداوند

این‌ها سه رکن مهمی است که ما در زندگی ائمه (ع) به‌وضوح ملاحظه می‌کنیم.

تفاوت امامان شیعه با گروه‌های دیگر

تفاوت خط و مسلک امامان شیعه با بعضی از گروها و فِرق دیگر زمان خودشان در همین بود، ما گاهی افرادی در عصر ائمه می‌بینیم که مثلاً به عبادت پرداختند، اما در زندگی آن‌ها تعهد و مسئولیت اجتماعی نیست.

خداوند از ما نخواسته که ما عابدان گوشه‌گیر و افرادی باشیم که اهل ذکر و ورد اما غافل از مسائل اجتماعی و درد دیگران و جامعه باشیم.

البته اینکه انسان گاهی خلوتی داشته باشد و به اصلاح نفس و تهذیب خود بپردازد چیز بسیار خوبی است اما اینکه کل زندگی انسان به‌صورت یک زندگی منزوی، گوشه‌گیر و بی‌تفاوت در برابر دیگران باشد یک جریانی است که پسندیده نیست.

همان‌طور که ائمه (ع) کسانی را که اهل عبادت بودند ولی اهل علم و فهم نبودند نمی‌پسندیدند. مثلاً در زمان امیرالمؤمنین (ع) خوارج بودند.

 و گاهی افرادی را می‌بینیم که اجتماعی هستند و تفکرات اجتماعی دارند اما در بعد معنوی، عبادی و توجه به خدا دچار غفلت و کم توجهی هستند که آن‌هم در دیدگاه ائمه (ع) موردقبول نیست.

امام صادق (ع) یک‌گوشه‌ای از شخصیت پدر بزرگوارشان را این‌گونه ترسیم می‌کنند:

«کَانَ أَبِی کَثِیرَ الذِّکْرِ»[5]

پدر من فراوان ذکر خدا می‌گفت.

«لَقَدْ کُنْتُ أَمْشِی مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَیَذْکُرُ اللَّهَ وَ آکُلُ مَعَهُ الطَّعَامَ وَ إِنَّهُ لَیَذْکُرُ اللَّهَ»[6]

وقتی‌که من با پدرم راه می‌رفتم، راه می‌رفت درحالی‌که ذکر خدا می‌کرد، غذا می‌خورد درحالی‌که ذکر خدا می‌کرد، با مردم صحبت می‌کرد اما از ذکر خدا غافل نبود و فراوان می‌دیدم که زبان او به ذکر بزرگ «لَاإِلهَ إلّا اللَّه‏ » مشغول است و برای اینکه فرزندانش را با یک تربیت معنوی و عبادی پرورش دهد می‌فرماید که:

«كَانَ يَجْمَعُنَا فَيَأْمُرُنَا بِالذِّكْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْس»[7]

فرزندانش را جمع می‌کرد و آن‌ها را توصیه به ذکر و یاد خدا و قرائت قرآن می‌کرد. و اگر کسی قرائت قرآن‌ هم یاد نداشت شیرینی ذکر و یاد خدا را به او می‌فهماند.

بعد عبادی امام باقر (ع)

حالاتی از خود ایشان در کعبه نقل‌شده، راوی می‌گوید وقتی‌که وارد خانه خدا می‌شد به‌شدت به گریه و زاری می‌افتاد، یک‌بار به ایشان عرض شد که اگر آرام‌تر گریه کنید بهتر نیست؟

ایشان فرمودند این در اختیار من نیست، وقتی به اینجا که یادآور عظمت، جلال و جمال بی‌پایان خداست می‌آیم مرا به این حال و گریه وامی‌دارد. این هم بعد عبادی امام باقر (ع) بود.

آنچه برای ما مهم است، تعلق به خاندان اهل‌بیت (ع) و شیعه بودن و اظهار عشق و علاقه ما به خاندان بزرگوار پیامبر اسلام (ص) و ثلاثه رسول خدا (ص) است و این تعلق و ارتباط باید خود را در شخصیت ما نشان دهد.

 

 


[1]. سوره اعراف، آیه 43.

[2].سوره‌ی آل‌عمران آیه‌ی 102

.[3]شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج3، ص 277، الامام محمد الباقر علیه السلام ..... ص: 276

[4].مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص 207، فصل فی معالی أموره ع ..... ص: 206

[5].آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)، 41، از سنت ..... ص: 412

[6].آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)، 41، از سنت ..... ص: 412

[7].آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)، 41، از سنت ..... ص: 412